فالون دافا، فالون گونگ - سایت مینگهویی www.minghui.org چاپ

بازگشت به تزکیه فالون دافا

28 دسامبر 2024 |   تمرین‌کننده فالون دافا در چین

(Minghui.org) در سال ۱۹۹۶، در طول سال‌های دانشکده، ازطریق یکی از همکلاسی‌های دبیرستانم، با فالون دافا آشنا شدم. هر روز بارها جوآن فالون را می‌خواندم و پاسخ برخی از سؤالات در زندگی‌ام را می‌یافتم که قبلاً مرا سردرگم کرده بودند. ذهنم ناگهان روشن شد. من از نظر جسمی و ذهنی، از تمرین فالون دافا بهره برده‌ام و چند نفر از خانواده و دوستانم که از دافا حمایت می‌کنند موهبت‌هایی دریافت کرده‌اند. می‌خواهم این را با هم‌تمرین‌کنندگان و موجودات ذی‌شعوری که هنوز گمگشته هستند در میان بگذارم تا قدرت خارق‌العاده دافا را نشان دهم.

خوش‌شانس بودم که وارد تزکیه دافا شدم

من قبلاً فردی درونگرا، ترسو، افراطی و مغرور بودم. پس از اینکه شروع به تزکیه دافا کردم، از استانداردهای ‌‌حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری پیروی کردم تا در زندگی روزمره‌ام، انسان خوبی باشم و ‌‌به‌تدریج شاد و نسبت به دیگران مهربان شدم. در دوران تحصیلم، پیشقدم می‌شدم که تأمین آب داغ خوابگاهم را به عهده بگیرم. به این ترتیب، هر روز با چهار یا پنج ظرف به آبدارخانه که خیلی دور بود می‌رفتم تا آب جوش بگیرم. برای نظافت خوابگاه هم پیشقدم می‌شدم. کف زمین را به‌دقت تمیز می‌کردم و زمانی که وظیفه نظافت محوطه دانشگاه را برعهده داشتم، در ردۀ ممتاز قرار گرفتم.

هنگام انجام تمرینات در محل تمرین گروهی، هم‌تمرین‌کنندگان با حوصله حرکات مرا اصلاح کردند و با دیدن زیرانداز نازکم، یک تشک مدیتیشن از پنبه برایم درست کردند. با شادی در فا جذب شدم. وقتی بعد از تعطیلات زمستانی در سال ۱۹۹۷، به کالج برگشتم، همکلاسی‌های هم‌تمرین‌کننده‌ام به من گفتند که ظاهرم در همین مدت کمِ بیش از یک ماه، خیلی تغییر کرده است و مشکل مزمن پوستی‌ام کاملاً ناپدید شد.

اجبار به رها کردن تزکیه، در طول آزار و شکنجه دافا توسط ‌ح.ک.چ

در سال ۱۹۹۸، از کالج فارغ‌التحصیل شدم و در یک شرکت دولتی شروع به کار کردم. نزدیک محل کارم یک محل تمرین یافتم و در تمرینات گروهی آنجا شرکت می‌کردم. همچنین شب‌ها در خوابگاه محل کارم، به‌تنهایی فا را مطالعه می‌کردم و تمرینات را انجام می‌دادم. چون تازه کار جدیدم را شروع کرده بودم و چیزهای زیادی برای یادگیری داشتم، کم‌کم حضورم در تمرینات گروهی کمتر شد و فا را نیز کم و بیش مطالعه می‌کردم.

در ژوئیه۱۹۹۹، حزب کمونیست چین (ح.‌ک‌.چ) شروع به آزار و شکنجه فالون دافا کرد. رئیسم در محل کار، با من صحبت کرد و خواست که تمرین فالون دافا را رها کنم. در آن زمان، تفاوت بین روشنگری حقیقت و «درگیر شدن در سیاست» را به‌روشنی نمی‌دانستم، زیرا درحالی‌که در فرهنگ حزب بزرگ شده و تحصیل کرده بودم، تحت تأثیر تفکر فرهنگ حزبی بودم. بنابراین تمرین فالون دافا را رها کردم، زیرا گمان می‌کردم بعد از اینکه دولت وقت داشته باشد تا حقیقت را بفهمد، به من اجازه می‌دهد دوباره تمرین کنم.

اکنون می‌دانم که «درگیر شدن در سیاست» به‌منظور دستیابی به خواسته‌های سیاسی است. اما تمرین‌کنندگان دافا هیچ علایق و منافع سیاسی ندارند. دادخواهی صلح‌آمیز تمرین‌کنندگان دافا در ۲۵آوریل و تلاش‌های ما برای روشنگری حقیقت، به این منظور است که مانع فریب جهان توسط ‌ح.ک.چ شویم و درنتیجه از ارتکاب جرم علیه دافا جلوگیری کنیم. تمرین‌کنندگان دافا با روشنگری حقیقت برای مردم جهان، به آنان کمک می‌کنند تا ‌ح.ک.چ را ترک کنند. آن‌ها مردم را نجات می‌دهند و در کشمکش‌های سیاسی شرکت نمی‌کنند.

بعد از اینکه تمرین دافا را کنار گذاشتم، ‌‌به‌تدریج شبیه مردم عادی شدم. دیگر خودم را طبق معیارهای ‌‌حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری اداره نمی‌کردم. با رضایت هدایا و کارت‌های خرید شرکت‌های زیرمجموعه را می‌پذیرفتم و حتی پول فروش تجهیزات مستعمل جایگزین‌شده در محل کارم را به باد می‌دادم. یک بار دیگر در مسیر زندگی‌ام، گم شدم.

با راهنمایی استاد، به تزکیه دافا برگشتم

در سال ۲۰۰۷، همسرم مبتلا به درماتومیوزیت (یک بیماری روماتیسمی ایمنی با علائم ضعف و التهاب عضلانی و پوستی، که در موارد شدید می‌تواند منجر به مرگ شود) تشخیص داده شد. در طول بستری شدن وی در بیمارستان، پزشک به ما گفت که این بیماری نیاز به استفاده مادام‌العمر از هورمون‌ها یا داروهای ایمنی دارد. همسرم در آن زمان، فقط ۳۰ سال داشت، بنابراین با شنیدن این خبر، هر دو ما فکر کردیم که آسمان بر سرمان فرو ریخت. همسرم پس از ترخیص از بیمارستان، هر روز مقدار زیادی داروی هورمونی مصرف می‌کرد و هر ده روز یک بار باید برای بررسی شاخص‌های مختلف خون، به بیمارستان مراجعه می‌کرد.

افسرده شده بودم و احساس می‌کردم هیچ امیدی به زندگی ندارم. هر روز وقتم را صرف مرور وب‌سایت‌های بودیستی می‌کردم. یک روز، ویدئویی درباره رؤیت گل‌های اودومبارا در یک معبد کره‌ای و حادثه خودسوزی صحنه‌سازی‌شده در میدان تیان‌آنمن دیدم که تمرین‌کنندگان دافا در اینترنت منتشر کرده بودند. متوجه شدم که ‌ح.ک.چ برای توجیه آزار و شکنجه فالون دافا، حادثه خودسوزی را طراحی و اجرا کرد. پلیس لباس‌شخصی حتی لیو چونلینگ را که وانمود می‌کرد تمرین‌کننده فالون دافاست، تا سرحد مرگ کتک زد. شوکه شدم! چگونه ممکن است یک حزب سیاسی و یک دولت اینقدر بی‌شرم باشد! تصمیم گرفتم به تزکیه دافا برگردم و مطالعه فا را دوباره شروع کنم.

بعداً با یک همکلاسی دبیرستانی، هم‌تمرین‌کننده، تماس گرفتم که سال‌ها بود از او خبری نداشتم. او یک نرم‌افزار به من داد تا از سد فایروال اینترنت عبور کنم. به وب‌سایت مینگهویی ‌می‌رفتم تا سخنرانی‌های جدید استاد را بخوانم، مطالب روشنگری حقیقت را دانلود کنم، و حقیقت را برای خانواده و همکارانم روشن و به آن‌ها کمک کنم تا از ‌ح.ک.چ خارج شوند.

از تزکیه دافا از نظر جسمی و ذهنی بهره برده‌ام

پس از بازگشت به تزکیه دافا، خود را طبق استانداردهای ‌‌حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری نگه داشتم. بنابراین در محل کار، با دیگران با مهربانی رفتار می‌کردم و برای منافع خودم کار نمی‌کردم. همیشه احساسات دیگران را در اولویت قرار می‌دادم. مافوق و همکارانم برداشت خوبی از من داشتند. افراد زیادی از من کمک می‌خواستند، حتی اگر در بخش دیگری بودند. در طول تعطیلات، از پذیرش هرگونه هدیه و کارت خریدی که زیردستانم می‌دادند، مؤدبانه خودداری می‌کردم. وقتی نمی‌توانستم هدایا را رد کنم، تمام هدایا و کارت‌های خرید را به پول نقد تبدیل و آن را اهدا می‌کردم. همچنین دیگر برای بازپرداخت هزینه‌های پزشکی‌ای که بخشی از مزایای رفاهی است، فاکتورهای جعلی ارائه نکردم. در ارسال صورت‌حساب‌ها برای مزایای هزینه گرمایش سالانه، فقط فاکتورهایی را که واقعاً توسط خانواده‌ام پرداخت شده بود، ارائه کردم که کمتر از چیزی بود که واقعاً می‌توانستم برای جایگاهم دریافت کنم. تفاوت بین این دو هزینه در هر سال، به حدود ۲۰۰۰ یوان می‌رسد که در طول ده سال مقدار کمی نیست.

در ابتدا نمی‌توانستم این مزایا را رها کنم. اما می‌دانستم که تمرین‌کننده فالون دافا هستم، و بازپرداخت هزینه‌های پزشکی و هزینه‌های گرمایشی که درواقع از آن‌ها استفاده نمی‌کردم، باعث کاهش تقوایم می‌شود، که حتی بیشتر با استانداردهای ‌‌حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری ناسازگار بود. بنابراین نمی‌توانستم به این کار ادامه دهم. همانطور که تزکیه‌ام را عمیق‌تر کردم، به‌آرامی این وابستگی به منفعت را رها کردم. همکارانم می‌دانستند این‌همه سال هزینه‌های درمانی به من بازپرداخت نشده است و همگی به من توصیه کردند که برای بازپرداخت، فاکتور ارائه کنم. زیاد درموردش توضیح ندادم، فقط لبخند زدم و آن را رها کردم.

پس از بازگشت به تزکیه دافا، علائم بیماری‌های مختلفم ‌‌به‌تدریج ناپدید شد. بیش از ۲۰ سال از آبریزش و التهاب مزمن غشای مخاطی داخل بینی رنج می‌بردم. وقتی وضعیت جدی بود، روزی یک بسته دستمال کاغذی استفاده می‌کردم. در گذشته می‌ترسیدم در پاییز، دستانم را در آب سرد قرار دهم، زیرا وقتی آب سرد را لمس می‌کردم، پوستم پژمرده می‌شد و ترک می‌خورد. این وضعیت نزدیک به ۱۰ سال ادامه داشت. در سال‌های اخیر، با رشد و بهبود شین‌شینگم، به‌طور مداوم خودم را در دافا اصلاح کردم. از دو سال پیش دیگر نمی‌ترسم دستانم را در آب سرد بگذارم. در گذشته، وقتی باد سردی می‌وزید، احساس می‌کردم آن مفاصلم را سوراخ می‌کند. اما در سال‌های اخیر، این علامت نیز ناپدید شد. حالا در زمستان که از ده درجه زیر صفر سردتر بود، فقط به یک پیراهن و یک کت نازک نیاز داشتم تا زمستان را سر کنم.

خانواده و دوستان با دافا موافق هستند و پس از ترک ‌ح.ک.چ، از موهبت‌هایی برخوردار شده‌اند

ابتدا که به فالون دافا بازگشتم، همسرم به‌شدت با تمرین من مخالفت کرد. او چند روز با من صحبت نکرد و با پدر و مادرم در زادگاهم تماس گرفت تا از آن‌ها بخواهد که مرا متقاعد کنند این تمرین را رها کنم. مادرم با من تماس گرفت و از من خواست که تسلیم شوم و گفت اگر تمرین فالون دافا را رها نکنم، زنم از من طلاق خواهد گرفت. دائماً حقیقت را برای خانواده‌ام روشن می‌کردم و مطالب روشنگری حقیقت را به آن‌ها می‌دادم. کم‌کم خانواده‌ام دیگر با تمرین من مخالفت نکردند. فقط به من گفتند که مراقب باشم. بعداً، خانواده‌‌ام یکی پس از دیگری ‌ح.ک.چ را ترک کردند.

به پیشنهاد من، همسرم چند بار جوآن فالون را خواند و تمرینات را برای مدتی با من انجام داد. استاد بدنش را پالایش کردند. اگرچه او به تمرین ادامه نداد، اما بلافاصله پس از خواندن جوآن فالون و انجام تمرینات، مصرف هورمون‌ها را کنار گذاشت. تابه‌حال درماتومیوزیت او عود نکرده است. این نیز برکتی بود که او پس از مطالعه فا و درک حقیقت درمورد دافا دریافت کرد.

پدر و مادرم در سال ۲۰۱۳، به شهر محل زندگی من نقل‌مکان کردند. تعدادی اسکناس حاوی پیام‌های روشنگری حقیقت را به مادرم می‌دادم تا وقتی بیرون می‌رفت هنگام خرید وسایل از آن‌ها استفاده کند. او تصمیم گرفت به روش خودش، از دافا حمایت کند و از موهبت و رحمت آن برخوردار شود. در سال‌های اخیر، او همچنین به سخنرانی‌های استاد و پادکست‌های مینگهویی، مانند «فرهنگ الهی» گوش داده است. با اینکه تزکیه را شروع نکرده است، اما درحالی‌که تقریباً ۸۰ سال دارد، موهایش هنوز بسیار سیاه است و چین و چروک صورتش نسبت به همسالانش کمتر است. به نظر می‌رسد حدود ۶۰ سال داشته باشد.

پس از اینکه چند بار حقیقت را برای دو تن از دوستانم روشن کردم، آن‌ها درنهایت با ترک ‌ح.ک.چ موافقت کردند. فرزند یکی از دوستانم به یک دانشگاه عادی می‌رفت و در یک رشته بسیار معمولی تحصیل می‌کرد، اما برای کار در یک شرکت دولتی در مرکز استان پذیرفته شد. یکی دیگر از همکاران، سال گذشته به ریاست یک بخش در سطح اداری منصوب شد. او ۴۹ سال داشت. طبق روال فعلی در محل کارش، احتمال ترفیع در سن او بسیار کم است. این‌ها برکاتی بود که به‌دلیل ترک ‌ح.ک.چ و حمایت از دافا دریافت کردند.

موارد فوق برخی از مواردی است که در آن‌ها، خانواده و دوستانم از فالون دافا بهره برده‌اند. می‌خواهم به افرادی که هنوز وجدان و نیت خیر دارند چند کلمه از صمیم قلبم بگویم: «تجربه شخصی من تأیید کرده است که فالون دافا یک تمرین عالی و بافضیلت است. اگر واقعاً طبق دافا تمرین کنید، معیارهای اخلاقی شما دوباره ارتقا می‌یابد. به دروغ‌های ‌ح.ک.چ گوش ندهید و درباره فالون دافا افکار بدی نداشته باشید. درس دردناک بودیسم که در هند ناپدید می‌شود برای همه ما درس عبرت است. وقتی تمرین‌کنندگان فالون دافا را ملاقات می‌کنید که حقیقت دافا را به شما می‌گویند و از شما می‌خواهند که ‌ح.ک.چ را ترک کنید، باید از فرصت استفاده و در اسرع وقت خروج خود را از تمام سازمان‌های ‌ح.ک.چ اعلام کنید و بدین ترتیب، آینده‌ای روشن را برای خودتان رقم بزنید. و به آن تمرین‌کنندگانی که در سال‌های اولیه‌، فالون دافا را تمرین می‌کردند، و سپس مانند من مسیر انحرافی را طی کردند، اما هنوز برنگشته‌اند، می‌گویم که عجله کنید و به تزکیه دافا بازگردید. این فرصتِ یک بار در طول عمرتان را از دست ندهید.

استاد، بابت نجات نیک‌خواهانه‌تان سپاسگزارم.