فالون دافا، فالون گونگ - سایت مینگهویی www.minghui.org چاپ

آموختن معنای واقعی عشق و قدردانی

3 دسامبر 2024 |   تمرین‌کننده فالون دافا در چین

(Minghui.org) چهار سال پیش تزکیه در فالون دافا را آغاز کردم. ازطریق دافا (قانون بزرگ) یاد گرفتم که چگونه انسانی واقعی و فرد خوبی باشم. استاد لی (بنیانگذار فالون دافا) و آموزه‌هایشان به من کمک کرد تا عشق و شادی واقعی را احساس کنم، و بنابراین به درک عمیق‌تری از کلماتی مانند عشق و قدردانی رسیده‌ام.

فالون دافا بدن و روحم را پاکسازی کرد

پس از تزکیه در دافا، ذهن و بدنم دستخوش تغییرات چشمگیری شد. میگرن، ضربان شدید قلب و بیماری‌هایم همگی بدون هیچ مداوایی درمان شدند. هر روز مملو از انرژی هستم و در بدنم حس سبکی دارم. معنای زندگی، روابط کارمایی بین یکدیگر و این قانون آسمانی را درک می‌کنم که نیکی پاداش می‌گیرد و پلیدی مجازات می‌شود.

با سنجش خودم براساس اصول حقیقت، نیک‌خواهی و بردباری، متوجه شدم که قبلاً به‌شدت خودخواه، متکبر و خود‌بزرگ‌بین بودم. اغلب از افکار تحریف‌شده‌ام برای قضاوت دیگران استفاده می‌کردم. پر از گلایه بودم و فقط به این اهمیت می‌دادم که چیزی دریافت کنم نه اینکه چیزی بدهم. نگرشم در برخورد با دیگران این‌گونه بود. ازاین‌رو، روابط خانوادگی‌ام در هرج و مرج بود. در آن زمان، هرگز عشق یا شادی را احساس نمی‌کردم. پس از تزکیه در دافا، استاد اشارات مختلفی به من دادند که قلب سرد و بی‌احساس مرا گرم کرد.

ازطریق تزکیه، قلمرو معنوی و معیارهای اخلاقی‌ام ارتقا یافته است. استاد لی مرا از درون و بیرون پاکسازی کردند و از فردی که آلوده به کارما و خودخواهی بود، به فردی سالم و شاد تبدیل کردند که همیشه دیگران را در الویت قرار می‌دهد.

همچنین محنت‌ها و آزمایش‌هایی را پشت سر گذاشته‌ام که برخی از آن‌ها دشوار بود، اما با حمایت استاد، همه آن‌ها فرصت‌هایی برایم شدند تا شین‌شینگم را ارتقا دهم و ظرفیت ذهنم را بالا ببرم.

آرام‌ماندن در مواجهه با بدرفتاری

درک من از عشق قبلاً محدود و مغرضانه بود. دوستانم تأیید و تمجید پدرانشان را دریافت می‌کردند، که به آن‌ها کمک می‌کرد در طول زندگی‌شان، شجاعت عبور از مشکلاتشان را به دست آورند. اما به یاد می‌آورم که پدرم درحالی‌ مرا بزرگ می‌کرد که سرم فریاد می‌زد و سرزنشم می‌کرد، و من در میان نارضایتی او بزرگ شدم. در مواجهه با نق‌زدن و انتقادهای او، حس نافرمانی داشتم و اغلب با او مقابله‌به‌مثل و با صدای بلند، در برابر منفی‌گرایی او مقاومت می‌کردم.

یک روز پدرم به من گفت که دوستش کفش‌هایی به قیمت حدود 300 یوان می‌فروشد که می‌تواند فشار خون را درمان کند و او قصد خرید دارد یک جفت از این کفش بخرد. به او گفتم ممکن است جعلی باشند. اما نظر من او را عصبانی کرد و صورتش از گردنش به بالا قرمز شد. او فریاد زد: «تو چه می‌دانی؟ تو نمی‌خواهی حالم بهتر شود. فقط می‌خواهی من بمیرم!»

با احساس اینکه به‌شدت مورد بی‌انصافی قرار گرفته‌ام، تقریباً عصبانی شدم، اما بلافاصله به یاد آوردم که در دافا تزکیه می‌کنم، بنابراین خشمم را در خودم نگه داشتم و چیزی نگفتم. بعد از مدتی، پیش پدرم نشستم و گفتم: «از حرفی که زدم متأسفم. آن حرف درباره کفش‌های دوستت را همین‌طوری گفتم، بدون اینکه چیزی درباره آن‌ها بدانم. امروزه محصولات تقلبی زیادی وجود دارد، بنابراین می‌ترسیدم فریب بخوری. اگر واقعاً آن کفش را دوست داری، حتی اگر نتواند فشار خون بالا را درمان کند، یک جفت برایت می‌خرم.» او از شنیدن حرفم خوشحال شد.

از اینکه چقدر آرام مانده بودم و از احساسات او ناراحت نشدم و با او بحث نکردم، شگفت‌زده شدم.

از منظر تزکیه دافا، متوجه شدم که خشم پدرم به من کمک کرد کارمایم را تبدیل کنم. به‌رغم سوء‌تفاهم او دربارۀ نیت من، توانستم از دیدگاه او ببینم و او را ببخشم. از آن به بعد، اغلب که به ملاقاتش می‌رفتم، غذاهای موردعلاقه‌اش را می‌بردم. همچنین بیشتر به فکر زندگی و سلامت او بودم و صحبت‌هایمان همیشه حاکی از نشاط بود.

حل‌وفصل رابطه‌ام با شوهرم

شوهرم که برای مدتی طولانی از بسیاری جهات از من ناراضی بود، زمانی که جدا از هم زندگی می‌کردیم رابطه خارج از ازدواج داشت. وقتی برای اولین بار از رابطه‌اش مطلع شدم، به یاد آموزه‌های استاد افتادم و نسبتاً آرام ماندم. او درنهایت ارتباطش را با آن شخص قطع کرد و به خانه بازگشت.

در این مدت، احساس می‌کردم در حقم بی‌انصافی و با من ناعادلانه رفتار شده است. رنجیده بودم و حتی می‌خواستم انتقام بگیرم. اما وقتی این افکار بد ظاهر می‌شد، می‌دانستم که آن‌ها از سمت شیطانی من می‌آیند و می‌توانستم آن‌ها را مهار کنم. ذهنم درنهایت به حالت آرام بازگشت.

ازآنجاکه مغزم مملو از تصورات مدرن تغییرشکل‌یافته و فرهنگ شیطانی حزب کمونیست چین (ح‌.ک‌.چ) بود، رقابت‌جو و پر از شکایت بودم. به درون نگاه کردم تا آنچه را که اشتباه انجام داده بودم جستجو کنم. آیا با معیارهای اخلاقی مدرن تنزل پیدا کرده و دیدگاه‌های سنتی زنان را از دست داده بودم؟ آیا به شوهرم بی‌احترامی کرده بودم؟ آیا به‌عنوان یک همسر آرام، باتقوا و باملاحظه نبودم؟

قبل از ازدواج، من و شوهرم دوستان خوبی بودیم و می‌توانستیم درباره هر چیزی صحبت کنیم. در این جامعه فاسد، کاملاً تقصیر او نبود که رابطه خارج از ازدواج داشت. واقعاً می‌توانستم سختی‌های او را احساس کنم، دور بودن از خانه برایش آسان نبود. من به شوهرم که چنین رابطه کارمایی قوی‌ای با من دارد کمک نکرده بودم تا حقیقت را کاملاً درک کند و بتواند بین خوب و بد فرق بگذارد. وقتی بالاخره متوجه شدم که تا حدودی مسئول اشتباه او هستم، اشک از گونه‌هایم سرازیر شد، چون می‌دانستم دانه‌ها را کاشته‌ام و اکنون طعم تلخ آن را می‌چشم.

از آن زمان به بعد، شروع به مراقبت واقعی از او و درک بیشترش کردم. می‌توانست احساس کند که من از فردی غیرمنطقی، از نظر ذهنی خسته و پر از منفی‌نگری، به فردی تغییر کرده‌ام که می‌تواند با آرامش با مسائل برخورد کند و با او صمیمانه و با احترام رفتار کند.

از اینکه مدت زیادی طول کشید تا سرانجام جوهر عشق و قدردانی را درک کنم احساس شرمندگی داشتم، زیرا ذهنم به‌دلیل عقاید و تصورات تغییرشکل‌داده‌شده ح‌.ک.‌چ، مبنی بر تکبر، جنگ، نفرت، بی‌اعتدالی، تسلط یافتن و عدم مهربانی به دیگران، منحرف شده بود.

اگرچه زندگی می‌تواند لایه‌هایی از مشکلات ایجاد کند و اغلب آزمایش‌هایی را به همراه دارد که می‌تواند خسته‌کننده باشد یا ما را ناامید کند، ما نباید دیگران را سرزنش کنیم یا از چیزی شکایت کنیم. درعوض باید به درون نگاه کنیم. اگر برای مبارزه با آنچه در زندگی اتفاق می‌افتد، از تصورات تغییر‌شکل‌یافته یا وابستگی‌های خود استفاده کنیم، به‌سمت مخالف خواهیم رفت. تنها با جبران بدی با مهربانی، و قدردان بودن بابت زندگی است که می‌توانیم معنای زندگی را بهتر درک کنیم. باید همیشه از آموزه‌های استاد پیروی کنم تا مرا راهنمایی کنند که واقعاً خانواده و هم‌تمرین‌کنندگانم را دوست داشته باشم.

از اینکه اینقدر دیر آگاه شدم احساس شرمندگی می‌کنم، اما اکنون سرشار از شادی بی‌‌کران هستم و به‌خاطر افتخار مرید دافا بودن سپاسگزارم. بازگشت به خود واقعی اصلی‌ام، عمیق‌ترین آرزوی من است و معتقدم همه کسانی که به این دنیا آمده‌اند همین احساس را دارند.

از استاد بزرگ و نیک‌خواه سپاسگزارم که فالون دافا را به بشریت ارائه دادند. بابت نجات رحمت‌آمیز استاد سپاسگزارم. از خرد به‌دست‌آمده ازطریق تزکیه دافا استفاده خواهم کرد تا به دیگران کمک کنم، شادی و بهترین ویژگی‌هایم را به نمایش بگذارم تا الهام‌بخش همه اطرافیانم شود، و قدرت خارق‌العاده دافا و عظمت استادمان را آشکار کنم.