فالون دافا، فالون گونگ - سایت مینگهویی www.minghui.org چاپ

فروشگاه کوچکم سرشار از آرامش است

6 دسامبر 2024 |   تمرین‌کننده فالون دافا از استان هیلونگ‌جیانگ (چین)

(Minghui.org) من و شوهرم (که او هم فالون دافا را تمرین می‌کند) فروشگاهی باز کردیم که در آن مایحتاج روزانه به فروش می‌رسد. ازآنجاکه این شغل جدیدی است، همه‌چیز برای ما تازگی دارد. مواجهه با محصولات پیچیده و افراد مختلف، واقعاً هر روز بر قلب ما تأثیر می‌گذارد.

هر روز مشتری‌هایی با انواع‌واقسام شخصیت‌ها به فروشگاه می‌آیند. برخی از افراد از قوانین پیروی می‌کنند، در‌حالی‌که برخی دیگر این کار را نمی‌کنند. برخی بدون توجه به کیفیت، از قیمت شکایت دارند. کسانی هستند که به یک کالا آسیب می‌رسانند و سپس بی‌سر‌و‌صدا آن را سر جایش می‌گذارند. همینطور افرادی که پس از خرید یک کالا، به‌دلیل بسته‌بندی آسیب‌دیده‌اش می‌خواهند آن را پس بدهند. کسانی هستند که سؤالات زیادی می‌پرسند و بدون خرید چیزی، در اطراف پرسه می‌زنند. سپس، برخی پس از بررسی همه‌چیز تصمیم به خرید آنلاین می‌گیرند، درحالی‌که برخی ردپای خود را در سراسر کف زمین که ما تازه نظافت کرده‌ایم، باقی می‌گذارند. با وجود اینکه با این مشتریان بحث نمی‌کردم، بازهم از رفتار آن‌ها ناراحت بودم یا به شوهرم شکایت می‌کردم تا ناراحتی‌ام را خالی کنم.

می‌دانستم که هنوز آن را در ذهنم رها نکرده‌ام و از اصول فالون دافا، حقیقت، نیکخواهی و بردباری، حقیقتاً پیروی نکرده‌ام. سخنرانی‌های استاد را بارها و بارها خواندم و به این اصل از فا آگاه شدم که هرگاه با هر‌ چیزی روبرو می‌شویم، به‌جای نگاه به عیب‌های دیگران، باید به درون نگاه کنیم، زیرا این مسائل برای کمک به تزکیه ما به وجود می‌آیند. وقتی بعد از دیدن مشکلات به درون نگاه کردم، به‌طرز شگفت‌انگیزی متوجه شدم که در همه آن‌ها، بازتاب‌هایی از من وجود دارد. بعد با خودم گفتم: من اشتباه می‌کردم. دیدن رفتارهای بد مردم به من یادآوری می‌کند که بیدار شوم و کاستی‌هایم را ببینم تا بتوانم آن‌ها را رها کنم.

استاد بیان کردند: «او پر از آرمان‌های بی‌نظیر است، در‌حالی‌که جزئیات کوچک را در نظر می‌گیرد.» («فرزانه» از نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر) اگر به این مسائل کوچک توجه نکنیم، چگونه می‌توانیم خودمان را خوب تزکیه کنیم، دیگران چگونه هر حرف و عمل ما را ارزیابی می‌کنند؟

وقتی دوباره به رفتار این افراد نگاه کردم، متوجه شدم که آن‌ها به‌دلیل محیط زندگی، تجربه و عوامل شخصی خود، چنین رفتارهایی داشتند. افزون بر این، با تلقین الحاد، از سنت‌ها دور شده‌اند و افکار و رفتارهایشان نیز از مسیر راست منحرف شده‌است. این موجودات ذی‌شعور بدون اینکه بدانند کارما ایجاد می‌کنند و باید در طول بازپیدایی آن را جبران کنند. من بسیار خوش‌شانس هستم که رابطه‌ای تقدیری برای کسب فا در این زندگی داشتم. با توجه به این موجودات ذی‌شعور و اعمال آن‌ها، چگونه می‌توانم همچنان از آن‌ها شکایت داشته ‌باشم و از آن‌ها انتقاد کنم؟ من واقعاً بعد از مشاهده آن‌ها، احساس همدردی کردم.

مشتریانی هم هستند که چیزهایی را می‌دزدند. وقتی فیلم‌ نظارتی را بررسی کردیم، دیدیم افرادی که وسایل را بر‌می‌دارند، لباس‌های مرتبی پوشیده‌اند و اجناس را به‌طور خیلی عادی در جیب خود می‌گذارند. برخی حتی بیشتر از یک چیز برمی‌دارند. کمی احساس عصبانیت کردم، بنابراین درباره تهیه فیلم ویدئویی و پخش مکرر آن در فروشگاه، برای جلوگیری از کسانی که قصد بد داشتند، بحث کردیم. اما وقتی دوباره به آن فکر کردم متوجه شدم که انجام این کار نادرست است. ما تزکیه‌کننده هستیم و نباید از بدی برای جلوگیری از شرارت استفاده کنیم. اما نمی‌توانیم اجازه دهیم این اتفاق ادامه یابد. پس باید چه‌کار کنیم؟ سپس چشمانم را کاملاً باز کردم و به هر مشتری که وارد می‌شد خیره می‌شدم. این خیلی عصبی‌ام می‌کرد، بنابراین فکر کردم این رویکرد هم درست نیست. رفتار با هر مشتری به‌عنوان یک مظنون نیز بی‌احترامی به مشتری است.

استاد درمورد اصل «ازدست دادن و به‌دست آوردن» صحبت کردند. به این نکته آگاه شدم: افرادی که چیزهایی را می‌دزدند، آن را با تقوای خود عوض می‌کنند یا ما یک رابطه کارمایی داریم. و ممکن است از زندگی‌های گذشته به آن‌ها بدهکار ‌باشم. این اصل را که استاد آموزش دادند، درک کردم، اما قلبم نیکخواه نبود. به مطالعه فا و مقایسه آن با خودم ادامه دادم. وقتی از شر برخی از وابستگی‌هایم به شهرت و سود خلاص شدم و از تمرکزم روی ضرر و زیان خودم دست برداشتم، ناگهان نسبت به افرادی که دزدی می‌کردند احساس همدردی پیدا کردم، زیرا در ظاهر به نظر می‌رسید چیزی به دست ‌آورده‌اند، اما درواقع نمی‌دانستند که چیزی باارزش‌تر را از دست‌ داده‌اند. رفتار آن‌ها می‌تواند چیزهای منفی را به‌سمتشان جذب کند و همچنین بر آموزش نسل بعدی آن‌ها تأثیر بگذارد؛ آن واقعاً به دیگران و خودشان آسیب می‌رساند.

وقتی دوباره جای ‌خالی کالاها را در قفسه دیدم، این طور فکر کردم که شاید شوهرم آن را فروخته یا مشتری آن را اشتباهی جای دیگری گذاشته است. دیگر فکر نمی‌‌کردم که شاید کسی آن را برداشته است، زیرا چنین فکری اول از همه، بی‌احترامی به مشتریان است، زیرا این را درنظر نمی‌گرفتم که ممکن است خودم آن را از دست داده باشم.

بعد از اینکه وابستگی به منافع شخصی را کنار گذاشتم، تمرکز روی سود و زیانم را کنار گذاشتم، دیگر از انتظاراتم برای سود و زیانم به‌منظور ارزیابی درست یا نادرست بودن چیزها استفاده نکردم، وقتی با مسائلی روبرو می‌شدم ابتدا به دیگران فکر می‌کردم، متوجه شدم که دیگر از افرادی که اجناس را می‌دزدند رنجشی ندارم. چیزی که جایگزین آن شد احساس ترحم و همدردی با آن‌ها بود.

فالون دافا مدام درحال اصلاح من است. همانطور که به‌تدریج از شر انواع افکار بد بشری و وابستگی‌های بشری خودخواهانه خلاص می‌شوم، وقتی با انواع و اقسام افراد روبرو می‌شوم، دیگر تحت تأثیر قرار نمی‌گیرم و می‌توانم خیلی صمیمانه و آرام با مشتریان روبرو شوم. از وضعیت شکایت، انتقاد و رنجش از مشتریان به مرحله همدردی، همدلی و ترحم نسبت به آن‌ها تغییر کرده‌ام و قلب و ذهنم تا این اندازه دستخوش تغییرات بزرگ شده‌ است؛ درواقع وابستگی‌هایی را که در عمق درونم داشتم پیدا کردم. قلبم باز و بردبار شده و دافا مرا تغییر داده‌است. لبخندم از ته قلبم است. برخی از مشتریان گفته‌اند: «وقتی به مغازه شما می‌آییم، احساس بسیار راحتی داریم. محیط اینجا خوب، مرتب و تمیز است و حس و حال خوبی برای خرید ایجاد می‌کند.» برخی گفته‌اند: «من فقط دوست دارم از مغازه شما خرید کنم. اعضای خانواده شما همگی نگرشی عالی دارند.»

تغییرات ما بر فروشگاه کوچکمان تأثیر گذاشت و آن را پر از آرامش کرد. می‌دانم که این قدرت دافاست. امیدوارم خوبی دافا را ازطریق گفتار و اعمالم به مردم منتقل کنم، تا افراد بیشتری بتوانند از آن بهره ببرند.