(Minghui.org) من ۵۹ساله هستم و تمرین فالون دافا را در پاییز ۱۹۹۶ شروع کردم. پس از آن، تمام بیماریهای مزمنم بهطور کامل ناپدید شد و از آن زمان دیگر نیازی به مصرف هیچ دارویی نداشتهام. با پیروی از اصول حقیقت، نیکخواهی، بردباری، خودخواهی و سلطهطلبیام را از بین بردم و فردی مهربان و بخشنده شدم.
وقتی یک نفر دافا را تمرین میکند، کل خانواده سود میبرند. بسیاری از بستگان من نیز از برکت و رحمت دافا برخوردار شدهاند، زیرا همه آنها معتقدند که فالون دافا خوب است. در زیر جزئیاتی درمورد برخی از این معجزات آورده شده است.
برادرشوهر کوچکم، ۵۴ساله، که ظاهراً از سلامتی و هیکل عضلانی قویای برخوردار بود، در حرفهاش چندان خوششانس نبود. درست پس از مدرسه راهنمایی، کار پدرش را در مزرعه جنگلی به عهده گرفت، اما چند سال بعد، از کار اخراج شد. سپس شغلش به مشاغل کمدرآمد کارگری در معادن زغالسنگ مختلف تنزل یافت و برای گذران زندگیاش ساعتهای طولانی کار میکرد.
او در ماه مه۲۰۱۴ دچار سکته مغزی و در بیمارستان بستری شد. دهانش تغییر شکل داده بود و آب دهانش میریخت و نمیتوانست واضح صحبت کند. بینایی برادرشوهرم مخدوش شد و ناتوان شد و در بستر بیماری افتاد.
برای عیادتش سریع به بیمارستان رفتم. غمگین و درمانده بود. میخواستم او را دلداری بدهم، با این احتمال که اگر بتواند عبارات «فالون دافا خوب است، حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است» را خالصانه تکرار کند معجزهای اتفاق میافتد. اگرچه برادرشوهرم تمرینکننده نیست، اما با آگاهی از تجربیات من میدانست که دافا مزایای سلامتی زیادی دارد.
او هر روز مدام این عبارات خوشیمن را تکرار میکرد. در عرض دو هفته، سلامتیاش را به دست آورد و از بیمارستان مرخص شد. بلافاصله پس از آن توانست دوباره به کار در مزرعه بازگردد.
دومین سکته مغزی او در بهار سال ۲۰۲۲ رخ داد. دکتر در یک بیمارستان محلی با توجه به سوابق پزشکی برادرشوهرم گفت که او حتی اگر بتواند زنده بماند، ازکارافتاده میشود.
برادرشوهرم در آن زمان در کما بود و باید توسط خانوادهاش برای معاینات مختلف منتقل میشد. او مراقبت خوبی دریافت نکرد، زیرا خانواده هیچ رشوهای به پزشک ندادند، آنطور که گاهی در چین انتظار میرود. من و شوهرم بلافاصله به بیمارستان رفتیم و به او یادآوری کردیم که عبارات خوشیمن را تکرار کند. او پس از چند روز توانست راه برود و بعد بهطور کامل بهبود یافت.
شوهرم در ۸مارس۲۰۲۱ وقتی در یک خواربارفروشی درحال پرداخت پول اجناسش بود، حالش بد شد.
دیدِ او ناگهان تار شد و نمیتوانست صفحه موبایلش را بهوضوح ببیند. او وحشتزده شد و باعجله از داروخانه دارو تهیه کرد. اگرچه بینایی او بهتدریج به حالت عادی بازگشت، اما سردرد، تهوع و استفراغ شروع شد. در قفسه سینهاش احساس ضعف و درد داشت. نمیتوانست غذا را ببلعد یا چیزها را بو کند. او تلوتلوخوران به خانه آمد.
بدیهی است که مشکلی جدی در وضعیت سلامتیاش ایجاد شده بود. اما شوهرم به فالون دافا اعتقاد داشت و از رفتن به بیمارستان امتناع کرد. او شاهد معجزاتی بود که برای من اتفاق افتاده بود. سلامتی من همیشه با مطالعه آموزههای دافا و انجام تمرینات، صرفنظر از شرایط، به حالت عادی بازمیگشت. او میدانست که اگر عبارات «فالون دافا خوب است، حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است» را خالصانه تکرار کند همهچیز خوب میشود.
او در چند روز اول علائم سکته مغزی، ورم معده و بیماری عروق کرونری قلب را داشت. در رختخواب ماند و زیاد غذا نخورد. روز چهارم که مهمان داشتیم، شوهرم با وجود ضعفش تصمیم گرفت برای استنشاق هوای تازه بیرون برود. چند دقیقه بعد با من تماس گرفت و گفت نمیتوانم راه بروم. سریع از پلهها پایین رفتم و دیدم کنار محوطه گلکاری در مجتمع نشسته و با یک شاخه، روی زمین نقاشی میکشد.
همانطور که به سمت او میرفتم، شوهرم با درماندگی گفت: «چطور میتوانم هنوز به دافا ایمان داشته باشم؟ نه دارویی مصرف کردم و نه بیمارستان رفتم. من به تکرار کلمات خوشیمن ادامه دادم.» سعی کردم به او دلداری بدهم: «گذر از تولد، پیری، بیماری و مرگ، برای بشر مقرر شده است. زمانی که فرد بیمار است به بیمارستان میرود. اما بیمارستان فقط بیماری را درمان میکند و مانند دافا جانی را نجات نمیدهد. فالون دافا درحالحاضر بهطور گسترده اشاعه یافته است. باید آن را محکم در قلبت نگه داری، و هر چقدر هم حالت بد باشد، هیچچیز نمیتواند افکارت را تغییر دهد. درست است؟» شوهرم با قاطعیت گفت: «حتماً! من این کار را خواهم کرد!» با شنیدن آن فهمیدم که حال شوهرم خوب خواهد شد.
من برای خرید مواد غذایی رفتم، درحالیکه شوهرم آنجا منتظر من نشسته بود. وقتی بیش از ده دقیقه بعد با کیسههای سبزیجات برگشتم، شوهرم گفت که میتواند در حمل چند کیسه کمک کند و با من تا خانه بیاید.
من مات و مبهوت شدم و بارها از او پرسیدم که آیا واقعاً خوب است؟ از جایش بلند شد، چند کیسه سبزیجات برداشت و بهسمت خانه رفت. با هیجان و با صدای بلند پرسیدم: حالت خوب است؟ او با صدای بلند و واضح به من پاسخ مثبت داد.
شوهرم بهمحض ورود به خانه، مستقیماً بهسمت عکس استاد لی رفت تا ادای احترام کند. هم مادرم و هم مادرشوهرم که بیش از ۸۰ سال داشتند گریه میکردند. مادرشوهرم نیز بهخاطر نجات پسرش از استاد تشکر کرد.
شوهرخواهرم که تمرینکننده نیست، اصرار داشت که شوهرم باید در بیمارستان معاینه شود. شوهرم با شناخت افکار مهربانانه و نگرانی شوهرخواهرم، با او به بیمارستان رفت. پس از معاینات مختلف، بهجز کمی فشار خون، هیچ مشکلی در وضعیت سلامتیاش مشاهده نشد. شوهرم کاملاً آسوده شد و به قدرت بیکران فالون دافا باور آورد.
برادرشوهرم چند سال پیش برای شرکت در مراسم عروسی یکی از اقوام که حدود ۶۰ کیلومتر (۳۸ مایل) از خانه دور بود، مادرش را با اتومبیل به محل مراسم برد. در راه برگشت بعد از ناهار، برادرشوهرم درحال رانندگی خوابش برد. او کنترل اتومبیل را از دست داد و اتومبیل از جاده خارج شد و بهسمت یک منطقه جنگلی منحرف شد. برادرشوهرم وقتی بیدار شد، بهسرعت با یک دست فرمان را هدایت کرد، درحالیکه با دست دیگر از مادرش که در صندلی مجاور راننده جیغ میکشید محافظت میکرد.
اتومبیل سرانجام پس از سوراخ شدن لاستیک جلویی توسط سنگ بزرگی روی بستر جاده، متوقف شد و پنج درخت صنوبر به قطر حدود ۱۳ سانتیمتر را شکست. مادرشوهرم ترسیده بود. او با لرزش بلافاصله گفت: «استاد، متشکرم، بابت محافظتتان سپاسگزارم!»
برادرشوهرم واقعاً جرئت نداشت به این فکر کند که در تصادفِ چند لحظه قبل ممکن بود چه اتفاقی برای آنها بیفتد. او وقتی دید هردو سالم هستند، صمیمانه گفت: «فالون دافا خوب است. حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است.» دافا او و مادرش را نجات داده بود.
ویروس کوید۱۹ در طول تعطیلات سال نو قمری سال ۲۰۲۳، بهشدت سراسر چین را فرا گرفت و تقریباً همه بهویژه افراد مسن به این ویروس مبتلا شدند. بسیاری از افراد مسن در روستاهای مجاور جان باختند. دیگر تخت خالی برای بیماران در بیمارستانها نبود و صفهای انتظار برای سوزاندن مردهسوزخانهها بسیار طولانی بود.
مادرشوهرم ۸۰ساله بود. او ضعیف بود و همیشه میگفت ممکن است عمر طولانی نداشته باشد. من به او گفتم که صمیمانه عبارات خوشیمن را تکرار کند و دافا از او محافظت خواهد کرد. او با اطمینان پاسخ داد که همین کار را انجام داده است! مادر من ۸۳ سال دارد. او قبل از شروع آزار و شکنجه در ۲۰ژوئیه۱۹۹۹، تمرین فالون دافا را آغاز کرد. بهدلیل محافظت استاد، او نیز این پاندمی شدید را با آرامش پشت سر گذاشته است.