(Minghui.org) «خود» یا منیت بخشی از موجودات بشری شده است و تشخیص اینکه آن چه زمانی بر رفتار ما تأثیر میگذارد دشوار است. اگر تمرینکننده فالون دافا نبودم، متوجه این موضوع نمیشدم و باور داشتم این خودِ واقعیام هست که به مسائل خاصی فکر میکند.
یک بار چیزی برای مئی رخ داد و من میخواستم درکم را براساس فا با او در میان بگذارم. او از گوش دادن به حرفهایم امتناع کرد و گفت: «این یک مسئله شخصی است و اجازه ندارم به تو بگویم.» این حس را داشتم که مرا طرد کرده و به من بیاعتماد است. ما اغلب میگوییم که تمرینکنندگان «بدنی واحد» هستند، پس در این مورد، جریان چه بود؟ نمیتوانستم رفتارش را درک کنم و حس خوبی نسبت به این وضعیت نداشتم.
چند روز بعد، مئی در مقابل سایر تمرینکنندگان، درمورد اینکه چگونه مشکلش را حل کرد صحبت کرد. نمیخواستم آن را بشنوم، اما بههرحال گوش دادم. بعد از مدتی، فقط میخواستم آن جمع را ترک کنم.
بعد از بیرون آمدن از آن جمع، احساس ناراحتی داشتم. میتوانستم بگویم واکنشم به منیت مربوط است، بنابراین بلافاصله خودم را از آن جدا کردم. فکر کردم: «این منِ واقعی نیست، و من نمیخواهم با منِ کاذب، مئی را ببینم. این منیت نمیخواهد منزوی شود، مورد بیاعتمادی قرار گیرد، مورد تحقیر قرار گیرد یا حقیرتر از دیگران باشد.»
چون توانستم خودم را از اعمالم جدا کنم، احساس ناراحتی آنقدر قوی نبود، اما هنوز نمیتوانستم رفتار مئی را بپذیرم. بعداً متوجه شدم که رفتار مئی، خودِ واقعی او نیست و عقاید و تصورات بشریاش بر او تأثیر گذاشته است. وقتی فهمیدم جریان چیست، توانستم او را ببخشم و طرز فکرش را درک کنم.
روز بعد، بینگ به من گفت که مئی مشکلش را بهخوبی اداره کرده است، و این دوباره منیت مرا تحریک کرد. گفتم «مسئله خصوصی» مئی بهطور مستقیم مرا درگیر کرد، پس چرا او نتوانست درمورد آن با من صحبت کند؟ بینگ فکر میکرد مئی هیچ کار نادرستی انجام نداده است، و من مقصر هستم و نباید از او چیزی بخواهم. زبانم بند آمد و دیگر اصرار نکردم. فکر میکردم باید درونم را جستجو کنم.
منیتم دوباره ظاهر شد، و مدام فکر میکردم که چرا مئی با تمرینکنندهای دیگر تبادل تجربه کرد، اما با من نه. احساس میکردم او نباید این کار را میکرد. میدانستم که باید از چنین افکاری دست بردارم، و سعی کردم منِ دروغین را رد کنم. صرفنظر از اینکه حق با چه کسی است یا چه کسی اشتباه میکند، باید قلبم را باز کنم و او را ببخشم. باید چهکار کنم؟ باید از منظر دیگری به مسائل نگاه کنم.
استاد لی (بنیانگذار فالون دافا) بیان کردند:
«من اشتباهات گذشتۀ هر موجودی در تاریخ را نادیده میگیرم.» («آموزش فا در کنفرانس ونکوور، کانادا،2003»)
بنابراین نباید چیزها را به دل بگیرم و نباید اشتباهات دیگران مرا تحت تأثیر قرار دهند.
چگونه میتوانستم این کار را انجام دهم؟ استاد قادرند همه موجودات جهان را نجات دهند، زیرا قادرند حقیقت همهچیز را ببیند. بنابراین باید این موضوع را براساس فا ببینم.
فکر کردم: «مئی تمرینکننده است و وابستگیهای بشری دارد و عوامل نیروهای کهن دستاندرکار هستند. او تا زمانی که از اعمالش آگاه شود به شیوههای خاصی رفتار خواهد کرد. باید این دو را از هم جدا کنم و روی قلب واقعی او تمرکز کنم، نه روی بخشی که تزکیه نشده است.»
وقتی تفاوت در علت رفتار مئی را تشخیص دادم، منیتم ناپدید شد، دیگر درباره او افکار منفی نداشتم و احساس راحتی کردم.
این حادثه باعث شد «خود» یا منیتی را که بر من تأثیر میگذاشت و برای سالها عمیقاً پنهان شده بود، کشف کنم. درحین اعتباربخشی به دافا، آن را لایه به لایه از بین بردهام. آن واقعاً فوقالعاده است.
از صمیم قلب از استاد سپاسگزارم که توانستم بهعنوان یک تمرینکننده با این موضوع برخورد و ادارهاش کنم. همچنین از همتمرینکنندگان متشکرم که با این موضوع بهطرز درست و مناسبی برخورد کردند.