فالون دافا، فالون گونگ - سایت مینگهویی www.minghui.org چاپ

[بزرگداشت روز جهانی فالون دافا] فالون دافا برای زوجی مسن برکت به ارمغان می‌آورد

25 مه 2024 |   جینگ لیان، تمرین‌کننده فالون دافا در استان هیلونگ‌جیانگ، چین

(Minghui.org) تمرین فالون دافا را در سال 2007 آغاز کردم. در طی دو دهه گذشته، به‌عنوان خدمتکار خانه و مراقب یک زوج مسن کار کرده‌ام. مایلم ماجرای تزکیه‌ام در دافا و همچنین این زوج مسن را به اشتراک بگذارم.

تبدیل‌شدن به یک تمرین‌کننده دافا

شوهرم تمرین‌کننده فالون دافاست. روزی به من توصیه کرد کتابچه‌ای را بخوانم که درباره تکرار عبارات خوش‌یمن «فالون دافا خوب است» و «حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری خوب است» صحبت می‌کرد، مبنی بر اینکه این کار موهبت و برکات زیادی را برای مردم به ارمغان می‌آورد.

با اعتقاد به آن، شروع به کمک به شوهرم کردم تا مطالب روشنگری حقیقت دافا را آماده کند، گاهی اوقات تمام طول شب را کار می‌کردم. همچنین در کوچه و خیابان درباره عبارات خوش‌یمن می‌گفتم. در کمال تعجب، دو ماه پس از شروع این کار، بیماری‌های طولانی‌مدتم، ازجمله بیماری روماتیسم قلبی، روماتیسم مفاصل، التهاب بینی، شانه یخ‌زده و اپی کندیلیت (آرنج تنیس‌بازان) من ناپدید شدند. از قدرت دافا شگفت‌زده شدم. با انجام این کار اندک، پاداش فوق‌العاده‌ای دریافت کردم. عمیقاً تحت ‌تأثیر قدرت دافا و نیک‌خواهی استاد قرار گرفتم.

بنابراین نسخه‌ای از جوآن فالون را برای خودم تهیه کردم و کلمه به کلمه آن را ازبر کردم. وقتی به این بخش رسیدم: «انتقال روشی که شما را به سطوح بالا ببرد چه معنایی دارد؟ یعنی رهایی بخشیدن به مردم و نجات آن‌ها. پس باید خودتان را به‌طور واقعی تزکیه کنید، نه اینکه صرفاً سالم و تندرست شوید.» سرشت بودایی‌ام به‌یکباره ظهور کرد و اشکم جاری شد. این کتاب مردم را راهنمایی می‌کند که موجودی خدایی شوند و من می‌خواستم این مسیر را طی کنم. از آن زمان به بعد، شروع به تمرین تزکیه در دافا کردم و خودم را با اصول حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری هماهنگ کردم.

کار به‌عنوان خدمتکار خانه

در حوالی سال 2010، یکی از هم‌تمرین‌کننده‌ها به من شغلی به‌عنوان خدمتکار در خانه معرفی کرد که از یک زوج سالمند حدوداً 80ساله مراقبت کنم. شوهر به‌تازگی به‌دلیل سرطان رکتوم تحت عمل جراحی قرار گرفته بود و زن نیز جراحی آب‌مروارید انجام داده بود. دو دخترشان به‌طور تمام‌وقت کار می‌کردند و به کسی نیاز داشتند که برای والدینشان آشپزی کند، خانه را تمیز کند و لباس‌ها را بشوید. این کار را پذیرفتم و آن را فرصتی برای اعتباربخشی به دافا و کسب درآمد بیشتر دیدم.

در طول مصاحبه، درباره تمرین فالون دافا به این زن و شوهر گفتم و مزایای آن و آزار و شکنجه ناعادلانه را توضیح دادم. شوهر موافقت کرد که از عضویتش در حزب کمونیست چین (ح‌.ک.چ) و سازمان‌های وابسته به آن کناره‌گیری کند.

روزِ کاری‌ام از ساعت 9 صبح شروع می‌شد، ناهار را آماده می‌کردم و کارهای دیگری را هم انجام می‌دادم، بعد از ناهار می‌رفتم و ساعت 3 بعدازظهر برای تهیه شام برمی‌گشتم. در طول استراحتم، بیرون می‌رفتم تا حقایق دافا را به مردم بگویم. بعد از شام، برای مطالعه فا، انجام تمرینات و مراقبت از فرزندانم به خانه می‌رفتم. ده سال با این خانواده کار کردم، با آن‌ها مهربانانه رفتار کردم و خودم را از طریق رهاکردن وابستگی به نفع شخصی، تزکیه کردم.

در ابتدا ماهیانه 1500 یوان با یک روز مرخصی در هفته به من پرداخت می‌شد. با گذشت زمان، روزهای کاری من با حقوقی متناسب به پنج روز در هفته کاهش یافت. بعداً حقوق روزانه به من پرداخت می‌شد. در طول تعطیلات، حقوقم به‌طور قابل‌توجهی کاهش می‌یافت، گاهی اوقات به 500 یوان می‌رسید. با وجود این، روابطم با خانواده را ارزشمند دانستم و به کارم ادامه دادم. درنهایت شوهر در طی تعطیلات جبران می‌کرد.

من 30ساله بودم و اشتهای خوبی داشتم. اغلب در هر وعده غذایی، دو کاسه برنج می‌خوردم که پیرمرد را آزار می‌داد. برای راحت‌شدن اوضاع، غذای خودم را می‌بردم و گاهی با پول خودم برای خانواده سبزی می‌خریدم. با گذشت زمان، با ارتقای قلمرو‌ام، رفتار پیرمرد نرم شد و مرا تشویق می‌کرد که برنج بیشتری بپزم.

یک ‌بار، درحالی‌که غذایی با سبزیجات ترش آماده می‌کردم، مرد اصرار ‌کرد که آن‌ها را زیاد خیس نکنم. به‌رغم اینکه می‌دانستم روش او باعث شورشدن غذا می‌شود، برای نشان‌دادن احترام به دستورات او عمل کردم. وقتی غذا بد ‌شد، ناراحت نشدم.

برکت دافا

درحین کار در خانه آن‌ها، به سخنرانی‌های استاد و پادکست‌های مربوط به تبادل تجربه تزکیه تمرین‌کنندگان گوش می‌دادم. مرد مزبور از این مطالب شنیداری لذت می‌برد و برای خودش دستگاه پخش خواست. من یکی برایش تهیه کردم و او مرتب به آن گوش می‌داد.

در طی یکی از تعطیلات سال نو چینی، او افتاد و دنده‌ها و غضروف‌هایش آسیب دید. تلفنی به او یادآوری کردم که به سخنرانی‌های استاد گوش دهد و او به‌سرعت بهبود یافت. سال بعد دوباره به زمین افتاد. شلوارش پاره شد، اما آسیبی ندید. او می‌دانست که استاد از او محافظت کرده‌اند.

بار دیگر تشخیص داده شد که به آپاندیسیت مبتلا شده است. درحین جراحی، پزشکان متوجه شدند آپاندیس او قبلاً برداشته شده است. بنابراین روده‌هایش را شستند و شکم را بخیه کردند. او درخصوص تشخیص اشتباه دکتر، کار خاصی نکرد. در تمام مدت بستری‌بودن در بیمارستان به سخنرانی‌های استاد گوش داد و به‌سرعت بهبود یافت. حتی زمانی که یک کارمند در داروخانه از او تعریف ‌کرد، گفت که سلامتی‌اش را مدیون گوش‌دادن به این آموزه‌ها می‌داند.

یک ‌بار، کارمندی در داروخانه از وضعیت سلامتی او تعریف کرد. او همه را ناشی از گوش‌دادن به سخنرانی استاد دانست. هنگامی که کارمند به برخی از تبلیغات درباره دافا اشاره کرد، او با آنچه از سخنرانی استاد آموخته بود از دافا دفاع کرد و از من به‌عنوان مثال استفاده کرد.

یک سال، یک تقویم دافا را در اتاق گذاشتم. نوه‌اش که معمولاً نمی‌توانست برای مدتی طولانی بخوابد، دو ساعت و نیم در آنجا با آرامش ‌خوابید. پیرمرد متعجب شد و من توضیح دادم که دافا فضایی هماهنگ و آرام به ارمغان آورد که به خواب او کمک کرد. خانواده او چنان تحت تأثیر قرار گرفتند که ح‌.ک.‌چ و سازمان‌های وابسته به آن را ترک کردند.

پنج سال پیش این کار را ترک کردم، اما به ملاقات با خانواده در طی تعطیلات ادامه دادم. همسر سه سال پیش در 92سالگی فوت کرد. شوهر که اکنون 94 سال دارد، همچنان به آموزه‌های استاد گوش می‌دهد و هر روز عبارات خوش‌یمن را تکرار می‌کند.

(مقاله ارسالی منتخب به‌مناسبت بزرگداشت روز جهانی فالون دافا در وب‌سایت مینگهویی)