فالون دافا، فالون گونگ - سایت مینگهویی www.minghui.org چاپ

[بزرگداشت روز جهانی فالون دافا] وقتی در تزکیه‌ام خوب عمل می‌کنم، اطرافیانم تغییر می‌کنند

1 ژوئن 2024 |   تینگ لیان، تمرین‌کننده فالون دافا در چین

(Minghui.org) من در حوزه پزشکی کار می‌کنم و بیش از یک دهه است که فالون دافا را تمرین می‌کنم. با گذر از دوران کودکی که احساس می‌کردم به‌خاطر کسب فا متبرک شده‌ام، به خانم جوانی تبدیل شده‌ام که سرشار از اشتیاق برای کمک به کسانی است که در این دنیا رنج می‌برند، و اکنون تمرین‌کننده دافایی هستم که اغلب در سکوت، درباره کاستی‌هایم بر‌اساس آموزه‌های دافا تأمل می‌کنم.

در این روند، مشاهده کرده‌ام که اطرافیانم به‌آرامی درحال تغییر هستند و واقعاً قدرت دافا را احساس می‌کنم.

تغییرات شوهرم

ابتدا که تمرین دافا را شروع کردم، اختلاف در خانه‌مان شدید بود. با توجه به تبلیغات حزب کمونیست چین (ح‌.ک.چ) که بی‌وقفه به این تمرین تهمت می‌زد، شوهرم از شنیدن یا باور هر چیزی که به دافا مربوط می‌شد خودداری کرد. بدیهی است که وضعیت تزکیه من در این جریان نقش داشت.

تقریباً هر شب شوهرم مرا از تخت بیرون می‌کشید و سرزنش می‌کرد. در آن زمان، خیلی تحت فشار بودم، اما حاضر نمی‌شدم چند قدم به عقب بردارم و احساساتش را در نظر نمی‌گرفتم. سعی می‌کردم حقایق را برایش توضیح دهم، اما او از گوش‌دادن امتناع می‌کرد و هرگونه مطالب اطلاع‌رسانی دافا را که به او می‌دادم دور می‌انداخت. به انجام کاری که یک تمرین‌کننده دافا باید انجام دهد ادامه دادم، اما هرگز به تزکیه نیک‌خواهی فکر نکردم.

همانطور که در تزکیه رشد می‌کردم و به بلوغ می‌رسیدم، متوجه شدم که باید به احساسات دیگران توجه کنم، زیرا تمرین‌کنندگان چیزی را برای خودشان طلب نمی‌کنند، بلکه فقط می‌خواهند دیگران را نجات دهند. تنها زمانی که صادق باشیم می‌توانیم قلب مردم را تحت تأثیر قرار دهیم. وقتی این رویکرد را در پیش گرفتم، متوجه شدم که شوهرم درحال تغییر است.

هنگام آماده‌شدن دخترم برای امتحان ورودی دانشگاهش، شوهرم نگران نتیجه‌اش بود. او از من پرسید: «به‌عنوان کسی که تزکیه می‌کنی، فکر می‌کنی چه وابستگی‌هایی را باید رها کنیم؟» شگفت‌زده شدم! شوهرم قبلاً ملحد بود و نظریه تکامل داروین را باور داشت، مبنی بر اینکه انسان‌ها از میمون‌ها پدید آمده‌اند. اما حالا شروع به خواندن مطالب معنوی کرده بود و حتی در سال نو چینی به موجودات الهی احترام می‌گذاشت. حتی به دیگران می‌گفت: «هیچ‌کسی شرورتر از ح‌.ک.‌چ نیست.»

در گذشته، هر وقت درباره تزکیه صحبت می‌کردم او عصبانی می‌شد و هر وقت در وضعیت لوتوس کامل (هر دو پا روی هم به حالت ضربدر) می‌نشستم پاهایم را پایین می‌آورد. اکنون می‌توانم صبح یک ساعت مدیتیشن کنم و او آرام کنارم می‌نشیند. در گذشته، هر چیزی را در جایی از خانه می‌دید که به دافا مربوط بود، دور می‌انداخت. اکنون می‌توانم در خانه، به سخنرانی‌های شنیداری گوش دهم. البته، مدتی طول خواهد کشید تا او بتواند واقعاً بفهمد دافا چیست، اما دیدم که با پیشرفتم در تزکیه، اطرافیانم کم‌کم دستخوش تغییرات مثبتی شدند.

تغییرات در دخترم

وقتی بچه‌ها بزرگ‌تر می‌شوند، اغلب از گوش‌دادن به بزرگسالانی که به آن‌ها نق می‌زنند، خودداری می‌کنند. حتی اگر فقط سعی کنیم عادات بدشان را اصلاح کنیم، از گوش‌دادن خودداری می‌کنند. اگر به‌خاطر خوردن شیرینی و بازی با تلفن همراهشان به آن‌ها تذکر دهید، شکایت می‌کنند که اذیتشان می‌کنید. متوجه شدم رفتار دخترم به‌خاطر این است که من خودم را تزکیه کنم.

دافا به ما می‌آموزد که به درون نگاه کنیم، بنابراین رفتار دخترم را آینه‌ای از کاستی‌های خود می‌دانستم: من نیز به غذا وابسته هستم. دوست داشتم چیزهای شیرین، ترش و تند بخورم. آیا این هم یک وابستگی نیست؟ بعد از اینکه به رها شدن از این وابستگی‌ها توجه کردم، متوجه شدم که دخترم کمتر شیرینی می‌خورد. من هم وقتی خسته می‌شدم موبایلم را برمی‌داشتم و شروع به تماشای فیلم می‌کردم و حتی قبل از اینکه بفهمم دو ساعت گذشته بود. شروع کردم به کم‌کردن زمان استفاده از تلفنم و دخترم هم تلفنش را کنار گذاشت و از من می‌خواست که با او پیاده‌روی کنم. این فرصتی بود تا افکارش را با من در میان بگذارد.

بچه‌ها آینه‌ای برای والدینشان هستند، بنابراین هر وقت مشکلی در دخترم می‌بینم، اولین فکرم این است که به خودم نگاه کنم. اغلب، بدون اینکه چیزی بگویم، دخترم نیز شیوه‌اش را تغییر می‌دهد. مادامی ‌که من محکم و استوار تزکیه می‌کنم، خیلی بهتر از نق‌زدن به دخترم است.

متحول‌شدن خواهرم

خواهرم مسیحی است و برای سال‌ها هرگز از بحث با هم، بر سر ایمانمان دست برنمی‌داشتیم. او در زادگاه ما زندگی می‌کند و من آنجا نیستم، بنابراین فقط یک بار در سال همدیگر را می‌بینیم. هر وقت به زادگاهمان می‌رفتم، حقایق فالون دافا را برایش روشن می‌کردم.

او همیشه از گوش‌دادن خودداری می‌کرد و حتی کتاب انجیل را برایم می‌خواند. اغلب می‌گفت که آنچه من تمرین می‌کنم ساختگی است و نمی‌توان به آن اعتماد کرد. ازآنجاکه کتاب مقدس ظهور مقدسین دروغین را ذکر کرده است، او معتقد بود که تنها یک خدا وجود دارد و بقیه دروغین هستند، نه راستین. هر بار نمی‌توانستم جلوی بحث کردنم با او را بگیرم و بچه‌ها می‌گفتند: «آیا باید دوباره به بحث شما دو نفر گوش کنیم؟»

هیچ‌کدام از ما نمی‌توانستیم دیگری را متقاعد کنیم. می‌دانستم اشتباه می‌کنم و نمی‌توانم او را نجات دهم. همچنین نمی‌توانستم در تزکیه‌ام پیشرفت کنم. کم‌کم توجهم را بر این مسئله متمرکز کردم: تمایلم برای برتری در بحث‌هایمان را مهار کنم. وقتی او چیزهایی می‌گفت که نمی‌خواستم بشنوم، دیگر عصبانی نمی‌شدم. بعد متوجه شدم که خواهرم حرف‌های مرا می‌شنود و حتی با من موافق است!

ما دست از جروبحث برداشتیم و حتی درباره برخی مسائل به توافق رسیدیم، مانند اینکه الحاد گناه است و شیطان به خدا تهمت می‌زند و مردم را نابود می‌کند. وقتی تلاش برای اثبات درستی خودم را رها کردم، دیگر مشتاق تغییر دیگران نبودم. توانستم آموزه‌های دافا را توضیح دهم و مردم اطرافم تغییر کردند.

متحول‌شدن همکارم

امروزه فساد در حوزه پزشکی در چین، به امری عادی تبدیل شده است. بعد از اینکه تمرین دافا را آغاز کردم، رشوه نپذیرفتم. به‌تدریج، همکاران در بخش من از پذیرش هدایا و شام رایگان صرف‌نظر کردند. مدیرم بیشتر و بیشتر سعی می‌کند اصول اخلاقی را در کار ترویج کند. زمانی که محل کار مشغول انتخاب رئیس بخش بود، با وجود اینکه من ارشدتر بودم، همکارم را توصیه ‌کردم. همکارم رئیس شد و بعد از اینکه حقایق آزار و شکنجه را به او گفتم، از او خواسته نشد که عضو حزب شود. شرایط در محل کار بهتر می‌شود و بسیاری از بیماران به ما اعتماد دارند.

از تغییرات اطرافیانم، متوجه شدم که چرا استاد اغلب به ما به‌عنوان تمرین‌کنندگان می‌گویند که باید به فا اعتبار ببخشیم. اعمال ما حقیقت را روشن می‌کند و نشان می‌دهد که دافا چقدر شگفت‌انگیز است. می‌تواند افراد، خانواده‌ها، جامعه و حتی بشریت را تغییر دهد. برای خودمان، برای دیگران و برای رسالتمان، به‌خوبی تزکیه کردن خودمان اولویت اصلی است.

(مقاله ارسالی منتخب به‌مناسبت بزرگداشت روز جهانی فالون دافا در وب‌سایت مینگهویی)