فالون دافا، فالون گونگ - سایت مینگهویی www.minghui.org چاپ

محنت هر چقدر سخت باشد، به استاد و دافا ایمان داشته باشید

17 ژوئن 2024 |   نینگ جینگ، تمرین‌کننده فالون دافا در چین

(Minghui.org) در سال‌های اخیر، برخی علائم غیرطبیعی را تجربه کردم. قفسه سینه‌ام منقبض می‌شد و درنتیجه دچار مشکل تنفسی و احساس خفگی می‌شدم. با راه‌رفتن در سربالایی نفس‌نفس می‌زدم. در بدترین حالت، هر وقت سر کار خم می‌شدم، احساس می‌کردم کیسه سنگینی از آب روی سینه‌ام فشار می‌آورد. گذشته از خواب، هر ساعت بیداری با ناراحتی وصف‌ناپذیر و گاه درد شدید سپری می‌شد.

یک بار آنقدر احساس ناراحتی کردم که به خانه یکی از هم‌تمرین‌کنندگان رفتم و از او خواستم با فرستادن افکار درست به من کمک کند. او با دستانش در حالت به هم متصل‌شده آنقدر به نشستن ادامه داد تا اینکه در‌نهایت تسلیم شدم و از خانه‌اش بیرون آمدم. او علاوه‌بر امتناع از کمک به من برای فرستادن افکار درست، حتی بعد از آن، از من درباره وضعیتم پرسید. احساس می‌کردم با من غیرمنصفانه رفتار می‌کند. ما نزدیک به 20 سال فا را با هم مطالعه کرده بودیم، و من دائماً به او در تلاش‌های تزکیه‌اش کمک می‌کردم. هنگامی که از کارمای بیماری رنج می‌برد، من و یک تمرین‌کننده دیگر را به خانه‌اش فراخواند تا به او در فرستادن افکار درست کمک کنیم. اما وقتی من در موقعیت مشابهی قرار گرفتم، او از کمک خودداری کرد. از خودخواهی او غافلگیر شدم.

همزمان متوجه شدم که باید از وابستگی‌هایم به رقابت، رنجش و عصبانیت خلاص شوم. پس از جستجوی درون، همچنین متوجه شدم که نباید ذهنیت تکیه بر هم‌تمرین‌کنندگان را داشته باشم. از آن‌ها می‌خواستم که به من کمک کنند تا محنت‌هایم را پشت سر بگذارم، و به‌رغم مشغله‌هایشان، وقتشان را فدای من کنند. پس از آن، از گفتن درباره وضعیت جسمانی‌ام به سایر تمرین‌کنندگان خودداری کردم و تا جایی که می‌توانستم به روشنگری حقیقت ادامه دادم.

با در ذهن داشتن آنچه استاد گفتند: «... ماده و ذهن یکی هستند.» (سخنرانی اول، جوآن فالون)، این تصور را رد می‌کردم که این یک بیماری بشری است. درعوض، هرچه ناراحتی بیشتر می‌شد، بیشتر به خودم یادآوری می‌کردم که: «بدن من، از درون به بیرون، شامل هر سلول و اندام داخلی‌ام سالم است.» می‌دانستم که نیروهای کهن منتظرند تا فکر کنم بیمار هستم تا بتوانند مرا پایین بکشند. مصمم بودم که زندگی‌ام را به دست استاد بسپارم و وجود نیروهای کهن و نظم و ترتیبات آن‌ها را رد کنم.

هر زمان که احساس درد می‌کردم، به خودم یادآوری می‌کردم: «این نشانه افزایش گونگ است که چیز خوبی است.» از طرف دیگر، به خودم می‌گفتم: «اگر استاد برای ازبین بردن کارمای من چنین چیزی را نظم و ترتیب داده باشند، آن را می‌پذیرم. اما اگر این محنت تحمیل‌شده توسط نیروهای کهن است، آن را کاملاً انکار می‌کنم! من همه کارماها را از بین می‌برم و همه بدی‌ها را نابود می‌کنم!»

علاوه‌بر اعتقاد راسخ به استاد و فا، همچنین تلاش‌هایم برای فرستادن افکار درست را تقویت و شروع به نگاه‌ به درون کردم. به هر فکر نادرستی توجه کردم و بیشترِ آن‌ها را به‌یکباره گیر می‌انداختم و از بین می‌بردم.

متوجه شدم که کارمای بیماری که تمرین‌کنندگان با آن مواجه می‌شوند می‌تواند بسیار پیچیده باشد. در ابتدا، استاد کارما را برعهده گرفتند و بدن‌های تمرین‌کنندگان را پاکسازی و به ما کمک کردند به حالتی رها از بیماری برسیم. اما استاد همچنین بخش کوچکی از کارما را در هر سطح برای ما گذاشتند تا بتوانیم شین‌شینگ خود را بهبود بخشیم.

مهم نیست وضعیت فعلی ما چگونه است، استاد ترتیبی دادند که ما به خانه برگردیم، مشروط بر اینکه تقوای کافی جمع کنیم، که بتوان آن را به گونگ تبدیل کرد. اما نمی‌توان گفت که یک تزکیه‌کننده در طول بازپیدایی‌های متعدد خود چقدر کارما به وجود آورده است. کسانی که کارهای بد زیادی انجام دادند، کارمای بیشتری جمع کردند، بنابراین باید سختی‌های بیشتری را تحمل کنند تا کارمای خود را به تقوا تبدیل کنند.

همچنین اگر از مسیر تزکیه برنامه‌ریزی‌شده استاد منحرف و مرتکب گناه شویم، مانند کشتن حیوانات یا توهین‌کردن به دیگران، کارمای اضافی ایجاد خواهیم کرد که باید خودمان آن را تحمل کنیم. در سراسر روند، ما باید کاملاً مطابق با الزامات استاد تزکیه کنیم، به درون نگاه کنیم، ویژگی‌های اخلاقی خود را بهبود بخشیم، و سه کار را به‌خوبی انجام دهیم تا الزامات دافا را برآورده کنیم. به همین دلیل است که هر تزکیه‌کننده با سطوح مختلفی از محنت مواجه می‌شود و همچنین به همین دلیل است که برخی از تمرین‌کنندگان حتی می‌میرند.

یک شب آنقدر نفسم بند آمده بود که نمی‌توانستم بخوابم، برای همین از استاد کمک خواستم. آن شب در خواب فضای وسیعی را دیدم که در وسط آن نردبانی بود که در ابرها بالا می‌رفت. انتهای پایینی نردبان شیب‌دار، درحالی‌که انتهای بالایی صاف بود. تقریباً به قله رسیده بودم که از ترس، دست از صعود برداشتم. بعد از اینکه پایین آمدم، یکی از من پرسید: «چرا پایین آمدی؟» جواب دادم: «جرئت نکردم بیشتر از این بالا بروم.» وقتی از خواب بیدار شدم، متوجه شدم که استاد به من می‌گفتند بر محنت‌ها غلبه کنم تا سطوح را پشت سر بگذارم و پیشرفت کنم.

در رؤیای دیگری، جسد موجودی بسیار کثیف را در کنار مسیر کوهستانی دیدم. به‌طور غریزی می‌دانستم که بدن مال من است. پس از بیدار‌شدن، متوجه شدم که در طول زندگی گذشته‌ام، مرتکب گناهان بی‌شماری شده‌ام و به موجودات بسیاری آسیب رسانده‌ام و درنتیجه بدنم کثیف شده است. در رؤیای دیگری، در برابر مردی زانو زده بودم و گریه می‌کردم و به او التماس می‌کردم که بگذارد به‌جای آهسته مردن، سریع بمیرم. مرد فقط با تحقیر به من خیره شده بود. وقتی از خواب بیدار شدم، متوجه شدم که این نظم و ترتیبی است که توسط نیروهای کهن انجام شده است.

وقتی تازه شروع به تزکیه در دافا کرده بودم، درحال مدیتیشن بودم که ناگهان چهره مردی مسن در مقابل چشمانم ظاهر شد. او قبل از ناپدید شدن، با نگاهی بی‌حال به من خیره شده بود. می‌دانستم کسانی که به آن‌ها آسیب رسانده‌ام دوباره می‌آیند تا بدهی‌هایشان را از من بگیرند، بنابراین در مقابل عکس استاد ادای احترام کردم و گفتم: «من شاگرد استاد لی هنگجی هستم. تمام نظم و ترتیبات دیگر، ازجمله برنامه‌ریزی‌های نیروهای کهن را رد می‌کنم. تمام عهد و پیمان‌هایی که با نیروهای کهن امضا کردم نیز باطل می‌شوند!»

به‌عنوان یک تزکیه‌کننده، می‌دانم که باید براساس فا تزکیه کنم، نه اینکه برای هدایت تمرینم به رؤیاها تکیه کنم. این مثال‌ها فقط برای نشان‌دادن آگاهی من از مقدار زیاد کارمایی است که در بسیاری از چرخه‌های بازپیدایی جمع‌ کرده‌ام. پس از پی‌بردن به علت و معلول، به‌طور جدی شروع به مطالعه فا و از اصول آن برای اصلاح خودم استفاده کردم.

وقتی فرصتی دارم، معمولاً نیمی از روز را صرف روشنگری حقیقت، کار روی سایر پروژه‌های اعتباربخشی به فا، یا مطالعه فا با یک هم‌تمرین‌کننده می‌کنم. ما زمان مطالعه فا را صرف ازبر کردن جوآن فالون، متن اصلی فالون دافا، می‌کنیم تا آن را دقیق‌تر بخوانیم. همچنین درک‌ها درباره تزکیه‌مان را به اشتراک می‌گذاریم و با نیک‌خواهی به شکاف‌های یکدیگر اشاره می‌کنیم. با هم برای پیشرفت تلاش می‌کنیم. گاهی اختلافاتی بین ما رخ می‌دهد که بیشتر به‌دلیل وابستگی‌های خودمان ایجاد می‌شود. اما پس از بحث درباره آن‌ها و جستجوی درون خودمان، این اختلافات به‌سرعت حل می‌شوند.

پس از چهار سال مطالعه فا و تزکیه ویژگی‌های اخلاقی، ناگهان در ژوئن2023 متوجه شدم که علائم من ناپدید شده است، و دیگر احساس ناراحتی ندارم. مهم نیست که چه نوع کارمای بیماری‌ای داریم، تا زمانی که به استاد و فا ایمان داریم، چیزی وجود ندارد که تمرین‌کنندگان دافا نتوانند بر آن غلبه کنند.