(Minghui.org) خانم وانگ معلم بازنشسته است. قبل از اینکه فالون دافا را تمرین کند، نمیتوانست برای مدت طولانی بایستد یا خم شود، زیرا زانوهایش متورم بود و مایعات زیادی در پاهایش جمع شده بود. او حتی هنگام خواب مجبور بود پاهایش را روی بالشتکهایی بالا نگه دارد. او تمام درمانهای شناختهشده را امتحان کرد، به پزشکان طب غربی مراجعه کرد، طب سوزنی چینی را امتحان کرد، برای درمان به چشمه آب گرم رفت، به طب سنتی متوسل شد، تمرینات مختلف چیگونگ را انجام داد. اما هیچیک کمکی نکرد. وقتی درس میداد، باید مینشست. او بهندرت بیرون میرفت. شوهرش خرید میکرد و کارهای خانه را انجام میداد.
فالون دافا در سال ۱۹۹۶، در زادگاه او معرفی شد. خانم وانگ شنید که فالون دافا فواید شگفتانگیزی برای سلامتی دارد، بنابراین به محل تمرین رفت و تمرینات را یاد گرفت و طولی نکشید که مشکلات پاهایش ناپدید شد. او میتوانست بهسرعت راه برود و حتی میتوانست از پلهها بالا برود. میتوانست هنگام تدریس به شاگردانش بایستد. معلمان و دانشآموزان شاهد تغییر او بودند و بسیاری از معلمان فالون دافا را یاد گرفتند. همه آنها از مزایای این تمرین بهرهمند شدند.
ح.ک.چ (حزب کمونیست چین) آزار و شکنجه فالون دافا را در ۲۰ژوئیه۱۹۹۹ آغاز کرد. دوستان و بستگان خانم وانگ میدانستند که ح.ک.چ چقدر شرور است و سعی کردند او را متقاعد کنند که این تمرین را کنار بگذارد تا از آزار و شکنجه اجتناب کند. سایرین به او توصیه کردند که به تمرین ادامه دهد، زیرا سلامتیاش اولویت اصلی او بود و فالون دافا به او کمک کرد تا از بیماریهای دههاسالهاش خلاص شود. خانم وانگ تصمیم گرفت به تمرین فالون دافا ادامه دهد. خانواده او نیز سود بردهاند.
مادر خانم وانگ در جوانی شوهرش را از دست داد و مجبور شد برای مراقبت از خانوادهاش بهطور خستگیناپذیری کار کند. درنتیجه، حدوداً در ۴۰سالگی دچار بیماریهای زیادی شد. باید هر ماه برای تزریق وریدی به بیمارستان میرفت. وقتی ۸۰ساله بود، شاهد بود که چگونه دخترش پس از شروع تمرین فالون دافا سالم شد و برایش بسیار خوشحال بود.
او به توصیه دخترش عمل کرد و هر روز عبارات «فالون دافا خوب است، حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است» را تکرار میکرد. سه ماه بعد، تمام بیماریهای او برطرف شد. کمرش که زمانی خم بود صاف شد، میتوانست در تابستان بستنی بخورد و دورههای حمله صرعش متوقف شد.
در ۸۷سالگی گفت که یک روز به مکانی زیبا میرود، اما همه نمیتوانند به آنجا بروند. او توضیح داد که یک «گذرنامه» دارد (اشاره او به عبارت فرخنده «فالون دافا خوب است» بود). او گفت کسانی که از گوش دادن به حقیقت امتناع کرده باشند نمیتوانند به آن مکان زیبا بروند.
او در ۹۲سالگی با آرامش درگذشت.
بزرگترین نوه خانم وانگ که از یک سارق بهشدت ترسیده بود، پس از بازگشت بهخانه، قادر به صحبت نبود و سرش به یک طرف خم شده بود.
مادر این دختر او را بهدیدن مادربزرگش، خانم وانگ آورد که جوآن فالون را برای نوهاش بخواند. او به صحبتهای مادربزرگش گوش میداد و سعی میکرد هنگام خواندن او را دنبال کند. در عرض یک ساعت سرش صاف شد و توانست حرف بزند، اما همچنان گیج بود.
سه خاله او دروغهای ح.ک.چ را باور داشتند و به تمرینکنندگان فالون دافا اعتماد نداشتند. آنها با دوست پزشک خود مشورت کردند که به آنها گفت هیچ درمان و معالجهای برای مشکل خواهرزادهشان وجود ندارد.
وقتی به منزل خانم وانگ رفتند، دیدند دختر خوابیده است. خانم وانگ به آنها گفت که نگران نباشند، و اینکه او پس از بیدار شدن و خواندن جوآن فالون خوب خواهد شد. دختر درحالیکه آنها صحبت میکردند از خواب بیدار شد و خانم وانگ دوباره شروع کرد جوآن فالون را برایش بخواند. سه خاله بی سرو صدا گوش میکردند. پس از خواندن ۱۰ صفحه از جوآن فالون، چشمان دختر روشن شد. خالههایش را دید و به آنها سلام کرد. او عادی بود.
خالههایش تعجب کردند. خانم وانگ درباره فالون دافا به آنها گفت و آنها نهایتاً فهمیدند دلیل اینکه تمرینکنندگان به پزشک مراجعه نمیکنند این است که پس از خواندن کتابهای دافا و انجام تمرینها بهبود مییابند و اینکه فالون دافا یک تمرین سطح بالاست. آنها متوجه شدند که ح.ک.چ به مردم خودش و مردم سراسر جهان دروغ گفته است.
روز بعد نوه با خانم وانگ جوآن فالون را خواند و سه روز بعد به مدرسه بازگشت.
نوه کوچکتر خانم وانگ، دختر پسر دوم اوست. این دختر از زمان تولدش هرگز به پزشک مراجعه نکرده است. وقتی تب داشت یا احساس خوبی نداشت، والدینش او را نزد خانم وانگ میآوردند؛ او برایش جوآن فالون را میخواند و به او یاد میداد که عبارات «فالون دافا خوب است، حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است» را تکرار کند.
او یاد گرفت که همهچیز را ساده بگیرد. یک روز در راه بازگشت به خانه از مدرسه راهنمایی، اتومبیلی به او برخورد کرد. سپر اتومبیل فرو رفته بود و همکلاسیهایش ترسیده بودند. او بلند شد و به راننده گفت: «لطفاً دفعه بعد مراقب باش» و سپس با همکلاسیهایش رفت.
وقتی به خانه رسید، به خانم وانگ گفت: «وقتی با اتومبیل برخورد کردم، بلافاصله به اصلی که استاد به ما گفتهاند فکر کردم؛ اینکه خوب یا بد از یک فکر اولیهمان میآید. سپر اتومبیل فرو رفته بود، اما من اصلاً آسیب ندیدم.»
پس از اینکه خانم وانگ شروع به تمرین فالون دافا کرد، عروس بزرگش شاهد تغییرات مثبت او بود، بهویژه باملاحظه بودن او نسبت به دیگران و رفتاری که مطابق با اصول حقیقت، نیکخواهی، بردباری داشت. وقتی ح.ک.چ به فالون دافا تهمت زد، او با شجاعت در ملأعام، ح.ک.چ را بهدلیل منع مردم از انجام چنین تمرین خوبی و فریب مردم چین مورد تمسخر قرار داد. او از خانم وانگ خیلی حمایت میکرد و میگفت این واقعیت که ح.ک.چ با فالون دافا مخالفت میکند، دلیلی بر این است که فالون دافا واقعاً خوب است. او خانم وانگ را تشویق کرد که به تمرین ادامه دهد. او همیشه عبارات «فالون دافا خوب است، حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است» را تکرار میکند.
یک روز عروس بزرگ خانم وانگ با دخترش و دوست دخترش به خرید رفتند. وقتی به اتومبیلش برگشتند نتوانستند درِ جلو بغل راننده را باز کنند، به همین دلیل دخترش و دوستش مجبور شدند روی صندلی عقب بنشیند. در راه خانه، یک راننده مست با سرعت زیاد با اتومبیل آنها که پشت چراغ قرمز منتظر بود تصادف کرد و اتومبیلشان را تا فاصله ۴۰متری به هوا بلند کرد و اتومبیل درنهایت به تیر برق برخورد کرد. درِ جلو سمت راست خودرو کنده شد و محور جلو شکست. اتومبیلی که به آنها برخورد کرد چرخید و چرخهایش صدای بلندی داد. راننده توسط ایربگ بیهوش شد.
در لحظه تصادف، عروس شروع به تکرار این عبارات کرد: «فالون دافا خوب است، حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است» و دو دختر این عبارات را با او خواندند. جمعیتی دور اتومبیلشان جمع شده بودند. مأموران پلیسی که حضور یافتند گفتند حتماً افراد داخل اتومبیل بهشدت مجروح شدهاند، اما وقتی در را بهزور باز کردند، به سرنشینان آسیبی نرسیده بود، حتی یک خراش هم نداشتند. مأموران شوکه شدند. یکی از مأموران پلیس گفت: «این اولین تصادفی است که تابهحال دیدهام که اتومبیل مچاله شده است، اما افراد داخل آن آسیبی ندیدهاند.»
خانم وانگ گفت: «استاد از ما محافظت کردند. فقط تصور کن اگر دوستت روی صندلی بغل راننده مینشست چه اتفاقی میافتاد.» از آن زمان، عروس بزرگ به فالون دافا و استاد اعتقاد دارد.
عروس کوچکتر خانم وانگ حرفهای او را باور دارد. وقتی حال دخترش خوب نبود او را نزد خانم وانگ برد. خودش مشکل معده داشت و داروها هم کمک نمیکرد. او از خانم وانگ خواست که یک دیویدی از موسیقی دافا به او بدهد و در خانه به آن گوش داد. او گفت که دیگر احساس بیماری نمیکند.
خانم وانگ اغلب میگوید: «استاد به خانواده ما خوشاقبالی دادهاند. همه ما از موهبت و برکت فالون دافا بهره بردهایم. یک نفر فالون دافا را تمرین میکند و تمام خانواده از آن بهره میبرند.»
بهدلیل ظلم ح.ک.چ، بسیاری از مردم چین روزهای سختی را سپری میکنند. از زمانی که استاد فالون دافا را به جهان معرفی کردهاند، افراد بیشماری از آن بهره بردهاند.
اعضای خانواده خانم وانگ دروغهای ح.ک.چ را باور نمیکنند و همگی برکت یافتهاند. گرچه آنها فالون دافا را تمرین نمیکنند، اما اغلب میگویند: «فالون دافا خوب است، حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است.» همه آنها در سلامت کامل هستند و شغل خوبی دارند.
تمام خانواده خانم وانگ از استاد برای نیکخواهی و نجاتشان سپاسگزارند. آنها خیلی قدردان فالون دافا هستند!
(مقاله ارسالی منتخب برای بزرگداشت روز جهانی فالون دافا در وبسایت مینگهویی)