فالون دافا، فالون گونگ - سایت مینگهویی www.minghui.org چاپ

راز خانواده‌ای شاد

22 ژوئیه 2024 |   تمرین‌کننده فالون دافا در چین

(Minghui.org) من ۷۳ساله‌ام و ۲۶ سال است که فالون دافا را تمرین می‌کنم. بسیاری از بیماری‌های صعب‌العلاجم بهبود یافتند و خانواده‌ام از دافا بهره زیادی برده‌اند. همه اعضای خانواده‌ام احساس خوشبختی می‌کنند، خارق‌العاده ‌بودنِ دافا را تجربه کرده‌اند، و از استاد لی، بنیانگذار این تمرین معنوی، سپاسگزارند.

خانواده‌ام هشت‌نفره است و من و شوهرم بازنشسته هستیم و در خانه قدیمی‌مان زندگی می‌کنیم. ما ۱۴۰۰ دلار مستمری ماهانه داریم و راحت زندگی می‌کنیم. دو پسرم در خانه‌ جدیدشان، در یکی از بخش‌های شهرستان‌ زندگی می‌کنند.

قبل از تمرین فالون دافا (که به نام فالون گونگ نیز معروف است)، بیماری‌های زیادی داشتم و مقدار زیادی از درآمدم را صرف درمان می‌کردم. بعد از شروع این تمرین، سلامتی‌ام را به‌دست آوردم و ۲۶ سال است که دارو مصرف نکرده‌ام. این باعث صرفه‌جویی زیادی در پولمان شد.

شوهرم قبل از تمرین فالون گونگ، دچار بیماری قلبی بود. ما به‌منظور آماده شدن برای جراحی او پول زیادی پس‌انداز کردیم، اما او پس از مدتی تمرین فالون گونگ بهبود یافت. او گفت: «دافا فوق‌العاده است. اگر فقط می‌شنیدم که دیگران می‌گویند خواندن کتاب و انجام تمرینات باعث بهبود بیماری‌ها می‌شود، باور نمی‌کردم، اما این واقعی و تأییدشده است. اکنون واقعاً باور دارم.» او شین‌شینگ‌ش را بهبود بخشید و سلامتی‌اش را به‌دست آورد. بیماری‌های دیگرش نیز از بین رفتند. او اکنون خوشحال است و به مردم می‌گوید که فالون دافا خوب است.

او به پروژه‌هایی پیوست تا درمورد آزار و شکنجه اطلاع‌رسانی کند. وی دستگیر شد، اما پس از آزادی، به تمرین ادامه داد. ۲۰ سال است که خانه‌مان را به محل برگزاری جلسات مطالعه گروهی فا تبدیل کرده‌ایم.

پسر بزرگم در زندگی‌اش، برکت دریافت کرده است پسر بزرگم در تمرین دافا، از ما حمایت می‌کند. او به سخنرانی‌های استاد گوش داده و با اینکه هنوز آن را تمرین نکرده است می‌داند که دافا راستین است. وقتی ما برای شرکت در دادخواهی ۲۵آوریل عازم شدیم، او با وانت سه‌چرخ‌مان تمرین‌کنندگان روستایمان را به ایستگاه قطار ‌رساند. او به‌خاطر عمل نیکش مورد برکت قرار گرفت.

وقتی بزرگ شد به ارتش پیوست. پس از پایان خدمت و ترخیص، او را برای کار در بخش غلات دهستان فرستادند. با زنی مهربان و زیبا ازدواج کرد که در یک مرکز پزشکی در دهستان کار می‌کرد.

روزی پسرم به خانه آمد و به من گفت که او را به بخشی در شهرستان منتقل کرده‌اند. مات و مبهوت بودم و به این فکر می‌کردم که او چقدر رشوه داده تا این اتفاق بیفتد. با صدای آهسته از او پرسیدم که چقدر پول برای پیدا کردن چنین آشنایی خرج کرده است. گفت یک ریال هم خرج نکرده است. متوجه شدم که این نظم و ترتیب استاد بوده است.

چند سال بعد، او آپارتمان سه‌خوابه‌ای در مکانی خوب خرید. بعدها یک اتومبیل و آپارتمانی جدید نیز خرید.

نوه‌ام پیش من بزرگ شد. او سالم بود و هیچ دارویی مصرف نمی‌کرد. وقتی احساس ناراحتی می‌کرد، دو عبارت «فالون دافا خوب است» و «حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری خوب است» را تکرار می‌کرد و پس از مدت کوتاهی بهبود می‌یافت. کمی ‌بزرگ‌تر که شد اشعار استاد را ازبر می‌خواند. بعد از اینکه در مدرسه، نوشتن را یاد گرفت، عبارت «فالون دافا خوب است» را روی دیوار نوشت.

نوه‌ام بعد از فارغ‌التحصیلی از کالج می‌خواست در آزمون خدمات کشوری شرکت کند. پسرم و همسرش نگران بودند، زیرا حزب کمونیست چین (ح.‌ک.‌چ) فالون گونگ را تحت آزار و اذیت قرار می‌دهد و به تمرین‌کنندگان و اعضای خانواده‌شان اجازه نمی‌دهد در امتحان شرکت کنند.

وقتی پسرم با من صحبت کرد، گفت که اگر مقامات برای بررسی سوابق پسرش بیایند و بپرسند که آیا من فالون گونگ را تمرین می‌کنم یا خیر، بهتر است به آن اعتراف نکنم. حتی در اوج آزار و شکنجه به‌دست ح‌.ک‌.چ هرگز نگفتم که دافا را تمرین نمی‌کنم. به او گفتم هیچ اشکالی ندارد که فردی خوب بود و براساس اصول حقیقت، نیک‌خواهی و بردباری دافا زندگی کرد. از حرف‌هایم خوشش نیامد و چند روز بعد دوباره برگشت و از من پرسید: مادر امکانش هست به‌خاطر آینده دخترم با من موافقت کنی؟ می‌دانستم که این برایش آسان نیست. به‌آرامی ‌به او گفتم: «چطور است که من در فضای مجازی منتشر ‌کنم که با تو مخالفم. موافقی؟» او ساکت شد و رفت.

بعدها، نوه‌ام به‌دنبال شغلی رفت که فقط یک ظرفیت خالی در کل شهرستان داشت. او پیشنهادی برای کار در یک بخش مالی با حقوقی خوب دریافت کرد.

در طول پاندمی، من در خانه پسرم ماندم. آزمایش سه نفر از اعضای خانواده مثبت شد، اما نتیجه آزمایش من و شوهرم منفی شد. پسرم و همسرش بیشتر و بیشتر باور کردند که فالون دافا خوب است و از دافا قدردانی ‌کردند. پسرم نیز مرا با خودرواش به اطراف می‌برد تا درمورد آزار و شکنجه اطلاع‌رسانی کنم.

پسر دومم پسر دومم مدتی بیکار بود و یک روز گریه‌کنان به من گفت: «مادر، من بیکارم.» او فقط تحصیلات راهنمایی داشت. ما در آن زمان فقیر بودیم و هیچ آشنایی نداشتیم. به این اصل فکر کردم که روند طبیعی را دنبال کنم، زیرا هر فردی سرنوشت خودش را دارد. باید به سخنان استاد گوش دهم و مسیری را که برایم تعیین شده است طی کنم.

بعداً، پسرم کسب‌وکار خودش را راه‌اندازی کرد و کار به‌خوبی برایش پیش رفته است. در عرض چند سال، او یک آپارتمان جدید خرید و ازدواج کرد. یک ماه بعد، قیمت آن خانه خیلی زیاد شد و دو اتومبیل نیز خرید. یک روز با خوشحالی گفت که خوش‌شانس است. همسرش توانست یک شغل تمام‌وقت پیدا کند و از شغل موقتش استعفا داد.

وقتی آن‌ها سر کار می‌رفتند از پسرشان مراقبت می‌کردم. پدر و مادرم از من تعریف کردند که نوه‌ام را خوب تربیت کرده‌ام. هر روز موسیقی دافا و سخنرانی‌های استاد را برایش پخش می‌کردم. او پسر شادی بود. وقتی چندماهه بود او را در آغوش می‌گرفتم و بروشور پخش می‌کردم. بعداً او را می‌بردم تا در روستاهای دیگر بروشور پخش کند. وقتی بروشورها را پخش می‌کرد لبخند می‌زد.

یک بار در شب سال نو چینی، او را بردم تا بنر نصب کنیم. درحالی‌که من بنر نصب می‌کردم او فریاد زد: «مامان‌بزرگ، یک فانوس آرزو در آسمان وجود دارد.» او کف دو دستش را به هم فشرد و گفت: «کاش همه مردم باور کنند که "فالون دافا خوب است و حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری خوب است".» از این که چنین کودک خردسالی آن کلمات را می‌گفت حیرت‌زده بودم.

نوه‌ام در دوره ابتدایی، امکانات تحصیلی خوبی نداشت، بنابراین پدرش هزینه کرد تا او را در مدرسه راهنمایی بهتری ثبت‌نام کند. پدرش نگران بود که او پس از پایان دوره راهنمایی وارد دبیرستان نشود، اما پس از اینکه مدرسه مدنظرش نمره پذیرش را پایین آورد، در آنجا پذیرفته شد.

به‌طرز شگفت‌انگیزی، نمرات نوه‌ام در سال اول دبیرستان تغییر کرد. او شش جایزه گرفت که یکی از آن‌ها جایزه دستاورد ستاره بود. نمراتش او را برای چند دوره، جزء سه رتبه برتر قرار داد. از او پرسیدم چه چیزی باعث شد به این سرعت پیشرفت کند؟ او لبخندی زد و گفت: «معتقدم فالون دافا خوب است.»

دافا خانواده‌ای شاد به من داده است. نمی‌توانم با زبان بشری از استاد تشکر کنم. باید با پشتکار پیشرفت کنم و مسئولیت تاریخی‌ام را به‌عهده بگیرم. تمام خانواده‌ام قدردان استاد و دافا هستند.