فالون دافا، فالون گونگ - سایت مینگهویی www.minghui.org چاپ

ازدواج اتفاقی منجر به آشنایی با فالون دافا در تایوان شد

10 اوت 2024 |   شن رونگ، همکار مینگهویی

(Minghui.org) چیائوفانگ در استان گوانگدونگ (چین) به دنیا آمد و به‌طور اتفاقی با مردی تایوانی ازدواج کرد. این ازدواج فرامرزی آغاز مسیر تزکیه ازپیش‌تعیین‌شده او بود.

«نامزد اصلی شوهرم من نبودم. او از دختر دیگری خواستگاری کرده بود، اما آن به نتیجه نرسید. اقوامم باخبر شدند و سریع مرا به شوهر آینده‌ام معرفی کردند. ما به‌طور غیرمنتظره‌ای به نتیجه رسیدیم و یک روز پس از اولین ملاقات، قرار گذاشتیم که نامزد کنیم.»

قبل از این، چیائوفانگ به جلسات آشنایی زیادی رفته بود، اما همه آن‌ها به‌دلایل مختلف با شکست مواجه شده بودند. او گفت: «مادرم فکر می‌کرد کمی عجیب است. او بعداً به ملاقات یک طالع‌بین رفت که به مادرم گفت موجودات خدایی و بوداها از من محافظت می‌کنند.»

این توضیح تا زمانی که چیائوفانگ با شوهر تایوانی‌اش ازدواج کرد، با فالون گونگ آشنا شد و شروع به تمرین کرد، یک راز باقی ماند. چیائوفانگ تنها با مرور گذشته متوجه شد که این نقاط عطف در زندگی او تصادفی عادی نبودند: «این اتفاق نظم و ترتیب داده شد تا بتوانم به تایوان مهاجرت کنم و فا را کسب کنم.»

پاسخ به سؤالاتم همه اینجاست

چیائوفانگ از دوران کودکی پیوند عمیقی را با بودیسم احساس می‌کرد. او اغلب برای نیایش به معبد می‌رفت. او وجود موجودات خدایی، بوداها، بُعدهای دیگر و چرخه بازپیدایی را تصدیق می‌کرد. اما پاسخ به سؤالات عمیق‌تر او دور از دسترس باقی ماند تا اینکه شوهرش شروع به تمرین فالون دافا (یا همان فالون گونگ) کرد. شخصیت بهبود‌یافته او باعث شد چیائوفانگ متوجه شود که فالون دافا راهی راستین است که وی در تمام عمرش در جستجوی آن بوده است.

«شوهرم قبلاً عصبانی و خودخواه بود. مثلاً هنگام رانندگی، از دادن اطلاعات مسیر به دیگران امتناع می‌کرد و اصرار داشت که دیگران به‌جای او اطلاعات مسیر را بدهند. اما بعداً مؤدب شد و حتی برای کمک به غریبه‌ها داوطلب می‌شود. طرز صحبت او ملایم‌تر و مؤدبانه‌‌تر شد، که تفاوت زیادی با قبل داشت. یاد گرفت در طی زندگی روزمره‌اش، ابتدا به دیگران فکر کند.»

«شوهرم یک بار دیر به خانه برگشت. عصبانی بودم و مدام او را سرزنش می‌کردم، اما شوهرم سرش را پایین انداخته بود، بی‌سروصدا وارد آشپزخانه شد و شروع به آشپزی کرد. پس از آماده‌کردن غذا، به‌آرامی از من پرسید: "خلق و خوی من و وضعیت سلامتی‌ام پس از تمرین فالون گونگ بهبود یافته است. اما تو چرا هنوز اینقدر عصبانی هستی؟"»

سخنان صمیمانه او چیائوفانگ را غافلگیر کرد و او عمیق‌تر درباره این موضوع اندیشید. سلامتی ضعیف شوهرش به این معنی بود که او اغلب سرما می‌خورد. در مقطعی، کارت بیمه درمانی او از «کارت آ» به «کارت آی» تنزل یافت. [یادداشت سردبیر: هر کارت بیمه درمانی تایوان به شهروندان اجازه می‌دهد تا شش بار به پزشک مراجعه کنند. هر فرد با یک کارت «آ» شروع می‌کند، که با استفاده‌های متعدد تنزل می‌یابد. کارت «آی» به این معنی است که فرد بیش از ۵۰ بار در سال به پزشک مراجعه کرده است.] شخصیت شوهرش به‌سمت بهتر‌شدن تغییر کرد و وضعیت سلامتی‌اش به‌حدی بهبود یافته بود که دیگر نیازی به مراجعه به پزشک نداشت. چیائوفانگ واقعاً دلیلی برای عصبانیت نداشت.

در سال ۲۰۰۷، چیائوفانگ از روی کنجکاوی کتاب جوآن فالون را خواند. پس از خواندن آن، به‌‌طور ناگهانی متوجه شد که انگار از خوابی طولانی بیدار شده است. «علاقه عمیق من به بودیسم منجر به جستجویی ۲۰ساله شده بود. نمی‌دانستم به‌دنبال چه می‌گردم و تا زمانی که جوآن فالون را نخوانده بودم هرگز پاسخ‌هایم را پیدا نکرده بودم. حالا همه‌چیز را می‌فهمم، و جواب‌هایی که به‌دنبالشان بودم همه در آن وجود دارند.»

«هر کلمه در این کتاب می‌درخشد»

چیائوفانگ همچنین در هنگام مطالعه تجربه عمیقی داشت. او گفت: «جوآن فالون واقعاً یک کتاب الهی است! هنگام مطالعه آن، هر کلمه به‌خوبی می‌درخشید.»

چیائوفانگ پس از یک هفته مطالعه جوآن فالون، یک شب درحالی‌که خواب بود چشم بزرگی را دید که از بالا به او نگاه می‌کرد و پلک می‌زد. او درباره آن تجربه گفت: «کمی ترسیدم، اما با خواندن کتاب فهمیدم که این چشم بزرگ درواقع متعلق به خودم است.»

چیائوفانگ درحال مطالعه جوآن فالون

هنگامی که چیائوفانگ برای اولین بار به پارکی در فضای باز رفت تا مجموعه دوم تمرینات را انجام دهد، احساس ناراحتی‌اش آنقدر شدید بود که نزدیک بود تسلیم شود و تمرین را کنار بگذارد. اما درست در همان لحظه، ابر بزرگی از ماده سیاه را بالای سرش دید.

«من کاملاً به سخنان استاد ایمان دارم، زیرا خودم بسیاری از این چیزها را تجربه کرده‌ام. پس از دیدن این ماده سیاه فهمیدم که آن همان کارماست که استاد در کتابشان توضیح داده‌اند. همانطور که تمرینات را انجام می‌دادم، مقدار ماده سیاه شروع به کاهش کرد و می‌دانستم که استاد کارما را از من جدا کردند.»

پس از دیدن استاد که بدنش را پاکسازی می‌کردند، عزم چیائوفانگ برای تمرین قوی‌تر شد. «هر روز، بدون توجه به اینکه هوا بارانی است یا آفتابی، برای تمرین صبحگاهی به پارک می‌روم. اگرچه نشستن با پاهای ضربدری برای تمرین مدیتیشن دردناک است، اما بدنم بعد از آن سبک‌تر می‌شود.»

ماجراهای دلگرم‌کننده رستوران

چیائوفانگ صاحب رستورانی محبوب است که با مهیاکردن غذاهایی لذیذ، مشتریان از همه اقشار جاکعه را مجذوب می‌کند. «کار در صنعت غذا بسیار سخت است، اما بعد از تمرین فالون گونگ احساس خستگی نمی‌کنم. با لبخند به همه سلام می‌کنم و احساس انرژی می‌کنم.» برخی از مشتریانِ همیشگی او نظر داده‌اند: «شما حس متفاوتی را القا می‌کنید و ما هر روز می‌بینیم که لبخند می‌زنید. چه چیزی تغییر کرده است؟»

چیائوفانگ با کارکنان و مشتریانش براساس اصول حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری تعامل دارد.

یک روز پس از باز شدن درهای رستوران، مشتری‌ها سرازیر شدند، اما رستوران برنج آماده‌ نداشت، زیرا یکی از کارمندان فراموش کرده بود که پلوپز را روشن کند. چیائوفانگ آرام باقی ماند و حتی به کارمندش اطمینان داد که مشکلی نیست و طبیعی است که شخص اشتباه کند. چند مشتری به‌طور اتفاقی شنیدند و شروع به تعریف و تمجید از او کردند و گفتند: «تو خلق‌وخوی خیلی خوبی داری!»

وقتی یک مشتری به‌طور تصادفی سینی غذا از دستش افتاد، چیائوفانگ با عجله رفت تا ریخت‌وپاش را تمیز کند و با آرامش به مشتری اطمینان داد: «اشکالی ندارد، جای نگرانی نیست. بروید و یک سینی جدید بردارید، من اینجا را تمیز می‌کنم تا دیگران روی آن نلغزند.» مشتریانی که در آن نزدیکی نشسته بودند شگفت‌زده شدند. «این خانمِ رئیس عالیست!» یکی گفت که او به مشتری اجازه داد سینی غذایش را به‌صورت رایگان دوباره پر کند و حتی خودش ریخت‌وپاش را تمیز کرد.

یک بار مشتری هزینه برای یک وعده غذایی را با اسکناس ۱۰۰۰یوانی پرداخت. چیائوفانگ مبلغی درست بیش از ۷۰۰ یوان را به او پس داد، اما مشتری فراموش کرد و اصرار داشت که چیائوفانگ بقیه پول را به او نداده است. چیائوفانگ خاطرنشان کرد: «در گذشته، با او بحث می‌کردم. اما آموزه‌های استاد به من آموخته است که ازدست‌دادن‌ها و به‌دست‌آوردن‌ها و منافع را ساده بگیرم. اگر آن پول متعلق من بود، هر کاری می‌کردم مال من می‌شد. و اگر نه، هر چقدر هم که تلاش کنم، هرگز آن را پس نمی‌گیرم.»

چیائوفانگ ادعای مشتری را رد نکرد و ۷۰۰ یوان دیگر به او داد. به‌طور غیرمنتظره‌ای، مشتری پس از رسیدن به خانه، اولین پول خرد را در کیفش پیدا کرد و برای تشکر از چیائوفانگ برای محبت و تحملش، با عجله به رستوران برگشت تا آن را پس بدهد. چیائوفانگ لبخندی زد و به او گفت دلیل اینکه می‌تواند این کار را انجام دهد این است که فالون گونگ را تمرین می‌کند.

یک بار مشتری اظهار داشت که درحین صحبت با چیائوفنگ احساس راحتی و گرمی می‌کند و اینکه حرف‌های چیائوفنگ همیشه منطقی هستند. چیائوفنگ پس از نسبت‌دادن این ویژگی‌های مثبت به تزکیه فالون دافا، به مشتری یک بروشور روشنگری حقیقت داد. مشتری مزبور وقتی در رستوران دیگری غذا می‌خورد، شنید که برخی افراد دیگر درباره فالون گونگ صحبت می‌کردند. او بلند شد و به آن‌ها گفت: «من خانمی را می‌شناسم که فالون گونگ را تمرین می‌کند و رئیس و فرد بسیار خوب و مهربانی است. فالون گونگ خوب است.»

چیائوفانگ قبل از اینکه فالون دافا را تزکیه کند، فردی حسود بود که از دیگران رنجش به دل می‌گرفت. او به افرادی که با او خوب رفتار می‌کردند به‌شدت اهمیت می‌داد و افرادی را که نمی‌توانست با آن‌ها هم‌عقیده باشد، نادیده می‌گرفت. «اما پس از تمرین دافا، به خودم گفتم که به‌جای بدی دیگران، خوبی‌ها را ببینم. بدون اهمیت دادن به شرایط، مصمم هستم رنجشم را از افرادی که در گذشته دوستشان نداشتم از بین ببرم.»

دادن فرصت به مردم برای آگاهی به حقیقت و تغییر زندگی‌شان

هنگامی که تایوان درهای خود را به روی گردشگران چینی در سال ۲۰۰۸ گشود، چیائوفانگ مصمم بود به تعداد بیشتری از هموطنانش این امکان را بدهد که حقیقت درباره فالون گونگ را بدانند. او شروع به رفتن به تایپه۱۰۱، بلندترین ساختمان تایوان کرد. چیائوفانگ درحالی‌که تابلوها و مطالب روشنگری حقیقت را در جلوی ساختمان نگه می‌داشت، با لبخند از گردشگران استقبال می‌کرد. رفتار دوستانه او به تغییر درک بسیاری از مردم و اصلاح سوءتفاهم آن‌ها دربارۀ فالون دافا کمک کرده است.

«با مردی جوان اهل تایوان روبرو شدم که بی‌سروصدا اقدامات ما را از کنار زمین مشاهده می‌کرد. او بعداً مقداری نوشیدنی به ما هدیه داد و از تلاش‌های ما برای روشنگری حقیقت تمجید کرد. همچنین با خارجی‌هایی روبرو شده‌ام که قول داده‌اند به ما کمک کنند تا اخبار آزار و شکنجه را گسترش دهیم. افراد خوب زیادی را دیده‌ام و هر بار که جنبه‌های درست و مهربان آن‌ها را می‌بینم تحت تأثیر قرار می‌گیرم.»

البته گردشگران یا شهروندانی هم هستند که حرف‌های ناخوشایندی می‌زنند. زن و شوهری با یک هم‌تمرین‌کننده فالون دافا که حدود ۹۰ سال داشت برخورد کردند و از او، به‌خاطر بودن در نزدیکی یک جاذبه گردشگری انتقاد کردند. او را به‌خاطر پشت خمیده و حرکات آهسته‌اش متهم کردند که چهره بدی به شهر داده است.

چیائوفانگ با آرامش به آن‌ها گفت: «اگرچه این مادربزرگ نمی‌تواند خیلی سریع راه برود، اما اگر فالون گونگ نبود، مدت‌ها پیش می‌مرد یا در بستر بیماری می‌افتاد. بیماری افراد مسن بسیار رایج است. اعضای خانواده باید از آن‌ها مراقبت کنند و هزینه‌های زیادی نیز صرف هزینه‌های پزشکی آن‌ها می‌شود. اما ازآنجاکه این مادربزرگ ۹۰ساله فالون گونگ را تمرین می‌کند، سالم می‌ماند و می‌تواند به‌تنهایی راه برود. او فقط می‌خواهد به مردم بگوید که فالون دافا خوب است و ح‌.ک.‌چ نباید تمرین‌کنندگانش را مورد آزار و اذیت قرار دهد. از این منظر، فکر می‌کنید فالون گونگ خوب است یا بد؟»

نگرش این زوج پس از گوش‌دادن به چیائوفانگ، تغییر کرد و آن‌ها مشتاق شدند درباره فالون گونگ اطلاعات بیشتری کسب کنند. آن‌ها حتی به او دست دوستی دادند.

در طول دهه گذشته، شیائوفانگ در برنامه کاری شلوغش، زمانی را برای رفتن به جاذبه‌های گردشگری مختلف، به‌منظور روشنگری حقیقت درباره آزار و شکنجه فالون گونگ به‌دست ح‌.ک.‌چ اختصاص داده است. مردم هر چقدر بی‌تفاوت باشند یا رفتاری تحقیرکننده داشته باشند، چیائوفانگ در اعماق قلبش می‌داند که این افراد در تلاش برای یافتن معنای واقعی زندگی هستند. چیائوفانگ صمیمانه امیدوار است که افراد بیشتری فالون گونگ را بپذیرند، تمرین شگفت‌انگیزی که زندگی او را تغییر داده است.