فالون دافا، فالون گونگ - سایت مینگهویی www.minghui.org چاپ

چگونه شین‌شینگم را در گروه‌‌‌های مربوط به پروژه‌های مختلف تزکیه کردم

12 اوت 2024 |   تمرین‌کنندۀ فالون دافا در چین

(Minghui.org) در روزهای آغازین آزار و شکنجه، زمانی که نیروهای اهریمنی تمرین‌کنندگان را در مقیاسی وسیع دستگیر می‌کردند، یکی از هم‌تمرین‌کنندگان گروه ما نیز قربانی دستگیری‌های گروهی شد و او را به اردوگاه کار اجباری فرستادند.

پس از آن، هم‌تمرین‌کننده‌ای به نام وانگ به من گفت که دیگر با یکی از تمرین‌کنندگان محلی‌مان تماس نگیرم: «او رازدار نیست و به سایر تمرین‌کنندگان می‌گوید فلانی چه می‌کند، یا فلانی چگونه ادامه می‌دهد، و غیره. اگر یکی از آن‌ها دستگیر شوند و تحت فشار اطلاعاتت را افشا کنند، دچار مشکل خواهی شد.»

با شنیدن حرف‌هایش کمی نگران شدم، اما همچنان با آنچه گفت مخالف بودم، فکر کردم: مریدان دافا بدنی واحد هستند و ما باید با یکدیگر همکاری و مدارا کنیم. اگر مشکلی دارند، به‌جای اینکه پشت سرشان حرف بزنیم، می‌توانیم صادقانه به آن‌ها تذکر دهیم. اگر ارتباطمان را با هم قطع کنیم، آیا باعث ایجاد تفرقه بینمان نمی‌شود؟ پس، چگونه می‌توانیم به‌عنوان مریدان دافا بدنی واحد را شکل دهیم؟

بنابراین، همچنان با آن هم‌تمرین‌کننده در ارتباط بودم، اما با مهربانی به او تذکر ‌دادم که به تزکیۀ گفتار توجه کند. ما همدیگر را به این شکل بررسی می‌کردیم و درنهایت با هم کار ‌کردیم تا بدون هیچ مشکلی به فا اعتبار ببخشیم.

بعداً به‌دلایل شغلی و خانوادگی به‌تنهایی روی پروژه‌ای کار می‌کردم. چون نیازی به همکاری با دیگران نداشتم، احساس آزادی و سبکباری می‌کردم، اما درعین‌حال، منیتی قوی را رشد می‌دادم. اگر نظم و ترتیب دقیق استاد برای پیوستنم به تیم پروژۀ دیگری نبود، این وابستگی قوی بشری را کشف نمی‌کردم.

وقتی تازه به آن گروه پیوسته بودم، کمی معذب بودم، نمی‌دانستم در چه موقعیتی قرار دارم. بنابراین، محتاطانه خودم را با دیگران مقایسه می‌کردم تا موقعیتم را در گروه مشخص کنم، اما طولی نکشید که متوجه شدم اشتباهم چه بوده است: آیا این طلب شهرت برای خودم نبود؟

بیدرنگ این وابستگی را رها کردم و به خودم هشدار دادم: با وابستگی‌های بشری وسوسه نشو. منیتت را رها کن و آرام بگیر. من باید با تمام وجود با دیگران همکاری کنم تا به فا اعتبار ببخشم و افراد بیشتری را نجات دهم.

ازآنجاکه در آن پروژه تازه‌کار بودم، چیزهای زیادی بودند که نمی‌دانستم چگونه انجام دهم، بنابراین فقط از آنچه به من گفته می‌شد تبعیت می‌کردم و از دیگران راهنمایی می‌خواستم. در ظاهر، این تصور را ایجاد می‌کردم که فروتن و مشتاق یادگیری هستم، اما وابستگی‌ام به خودنمایی هنوز کمی ناآرام بود و ظاهراً هرازگاهی باعث دردسر می‌شد. خوشبختانه، آ‌ن‌قدر خوش‌فکر بودم که آن را متوجه شوم و به‌محض اینکه به آن واقف شدم آن را از بین بردم.

پس از مدتی، مدیر پروژه، وظیفه‌ای را به من محول کرد، که در آن برهۀ زمانی خیلی از آن راضی نبودم و نمی‌خواستم انجامش دهم. در تخصصم نبود و کمی پرزحمت بود. بنابراین پیشنهادی نوشتم و آن را به ایمیلمان فرستادم و گفتم که نمی‌خواهم این وظیفه را انجام دهم.

اندکی پس ‌از آن متوجه شدم که ایمیل را به ‌این‌ دلیل فرستادم که به رقابت‌جویی وابستگی داشتم و می‌خواستم با سرپرست پروژه مقابله کنم. همچنین متوجه شدم که لحن پیشنهادم بسیار تند بود و اگر هم‌تمرین‌کنندگان ایمیل مرا بخوانند، باعث تعارض می‌شود.

از کاری که کرده بودم پشیمان شدم و سریع ایمیل را باز کردم. از شانس خوبم، هنوز کسی ایمیل مرا نخوانده بود، بنابراین بلافاصله آن را حذف کردم. آرام شدم و طبق گفتۀ سرپرست پروژه، گام‌به‌گام به کار محوله رسیدگی کردم. کار آسانی نبود و چند روز طول کشید، اما توانستم آن را تمام کنم. از آن به بعد، از هم‌تمرین‌کنندگان چیزهای زیادی یاد گرفته‌ام و مهارت‌های فنی‌ام را نیز بهبود بخشیده‌ام.

تمرین‌کنندگان در این پروژه از گروه‌های سنی مختلف هستند. برخی سی یا چهل‌وچندساله و برخی هفتاد یا حتی هشتادوچندساله هستند. هر کدام سهم خود را در پروژه انجام می‌دهند و در چند سال گذشته، گروه مانند بدنی واحد کار کرده است.

جدا از کار پروژه‌ای، گروه به تعاملات صمیمانه بین خودمان نیز توجه زیادی دارد. به‌محض بروز هرگونه واکنش احساسی، شکایت یا رنجش، می‌نشینیم تا فا را با هم مطالعه کنیم و درکمان را در میان می‌گذاریم تا بتوانیم شین‌شینگ خود را با هم بهبود بخشیم و در هماهنگی و سازگاری کار کنیم.

برای نمونه، برخی از تمرین‌کنندگان جسور و بی‌پروا هستند و کارها را سریع انجام می‌دهند، درحالی‌که برخی محتاط‌تر و کمی کند هستند. وقتی وضعیت تزکیه‌مان خیلی خوب نیست، تمایل داریم با افکار و عقاید و تصورات بشری به چیزها نگاه کنیم. آن تمرین‌کنندگان جسور شکایت می‌کنند که تمرین‌کنندگان محتاط وابستگی به ترس دارند، و تمرین‌کنندگان محتاط می‌گویند که تمرین‌کنندگان جسور نسبت به دیگران باملاحظه نیستند و به ایمنی توجهی ندارند. تمرین‌کنندگانی که کمی منیت بیشتری دارند، تمایلی به پذیرش نظرات دیگران ندارند، و کسانی که دوست دارند عیب‌های‌ دیگران را بیابند، شکایت می‌کنند و مدام دیگران را متهم می‌کنند و غیره.

به‌طور خلاصه، هر کسی کارهایی برای انجام دادن دارد، و هرکسی وابستگی‌هایی دارد که باید ازطریق تزکیه، آن‌ها را رها کند. وقتی وضعیت تزکیه ما خوب باشد، انرژی جمعی ما بسیار قوی است. همه می‌توانند در تعارض‌ها به درون خود نگاه کنند و دیگران را آینه‌ای ببینند که معایب خودشان را منعکس می‌کنند. وقتی احساس آسیب می‌کنیم به‌دنبال وابستگی‌های پنهان بشری خود می‌گردیم و می‌توانیم به‌سرعت خودمان را اصلاح کنیم تا هماهنگی و متحد بودن را از سر بگیریم.

برای نمونه، جوان‌ترها کمی بی‌حوصله‌تر هستند و هرازگاهی درخصوص سالمندانی که کند هستند نظر می‌دهند، اما سالمندان بسیار بردبار و فهمیده‌اند و اصلاً واکنشی نشان نمی‌دهند. وقتی افراد مسن در استفاده از اینترنت مشکل دارند، جوان‌ترها با صبر و حوصله، گام‌به‌گام به آن‌ها آموزش می‌دهند.

احساس می‌کنم که گروه‌مان واقعاً محیط خوبی برای تزکیه است. همه بسیار صمیمی و صریح هستند. ما درخصوص مشکلات با یکدیگر گفتگو می‌کنیم، نه فقط دربارۀ مسائل فنی، بلکه دربارۀ تزکیۀ شین‌شینگ هم گفتگو می‌کنیم.

برای اینکه یک پروژۀ دافا در یک محیط ظالمانۀ مملو از شرارت به‌خوبی عمل کند، باید دو شرط را برآورده کند: یکی اینکه باید در نجات مردم پشتکار داشته باشیم و دیگری اینکه باید دائماً شین‌شینگ خود را تزکیه کنیم. نیروهای کهن همیشه ما را زیر نظر دارند و به‌دنبال شکاف‌هایی هستند که بتوانند از آن‌ها برای آسیب‌رساندن به ما استفاده کنند. بنابراین توجه به تزکیۀ شین‌شینگمان برای ما بسیار مهم است. ما در دنیای بشری درحال تزکیه هستیم و ملزم به داشتن وابستگی‌ها و تصورات بشری هستیم. ما می‌توانیم آن‌ها را در دیگران ببینیم، و همچنین می‌توانیم آن‌ها را در خودمان ببینیم. ما همیشه در این گروه، به یکدیگر کمک می‌کنیم و درنتیجه شین‌شینگ همه خیلی سریع بهبود یافته است.

گروه ما یک طرز فکر کلی را شکل داده است که حول محور هماهنگی می‌چرخد. ما سعی می‌کنیم حالتی هماهنگ را در قلب خود حفظ کنیم، زمانی که مشکلات به سطح می‌آیند به هماهنگی برمی‌گردیم، زمانی که تضادها رخ می‌دهند هماهنگی پیدا می‌کنیم و در هنگام بروز اختلافات از هماهنگی برای حل مسائل استفاده می‌کنیم. زیرا برای رسیدن به «هماهنگی» باید منیت خود را کنار بگذاریم. اگر بر منیت خود پافشاری کنیم، هرگز هماهنگ نخواهیم بود. حتی اگر شاید در ظاهر «هماهنگ» به نظر برسیم، قلبمان همگام نیست. اگر می‌خواهیم قلبمان را یکی کنیم و مانند بدنی واحد با هم کار کنیم، باید از خودخواهی‌ مبتنی بر منیتمان دست بکشیم و با راه بزرگ همگون شویم.

در این روند، ما هنوز افراد متفاوتی هستیم، اما اگر همه بتوانند در هماهنگی زندگی و کار کنند، یکدیگر را بپذیرند، با یکدیگر مدارا کنند و با هم پیشرفت کنند، آنگاه در پروژه‌هایمان برای نجات موجودات ذی‌شعور، معجزاتی رخ خواهد داد.

موارد فوق صرفاً درک شخصی من است، اگر مطلبی با فا مطابقت ندارد، لطفاً به آن اشاره کنید.