فالون دافا، فالون گونگ - سایت مینگهویی www.minghui.org چاپ

مطالعه فا با فرزندم، فرصتی برای تزکیه است

16 اوت 2024 |   تمرین‌کننده فالون دافا در کانادا

(Minghui.org) درود استاد بزرگوار! درود هم‌تمرین‌کنندگان!

متوجه شدم که فراهم کردن یک محیط تزکیه گروهی برای فرزندم مهم است. اما در ناحیه ما، تعداد کودکان هم‌سن او زیاد نیست، و سطح سواد کودکان در خواندن فا به زبان چینی، و زمانی که فا را مطالعه می‌کنند نیز بسیار متفاوت است. در روند غلبه بر این مشکلات، متوجه شدم که کمک به تمرین‌کنندگان نوجوان برای مطالعه فا حائز اهمیت است، و این تجربیات بسیار ارزشمند است. هر فکر و عملی فرصتی برای تزکیه است.

تشویق تمرین‌کنندگان نوجوان

وقتی فرزندم خیلی کوچک بود، فا را با من مطالعه می‌کرد. چند سال پیش شنیدم که یک تمرین‌کننده نوجوان دیگر در ناحیه ما، درحال مطالعه فا بر روی پلت‌فرم آرتی‌سی است و در آنجا حقایق را نیز ازطریق تلفن روشن می‌کند. فکر کردم این عالی است، بنابراین فرزندم را بردم تا به مطالعه گروهی فا همراه سایر تمرین‌کنندگان نوجوان از سراسر جهان، روی این پلت‌فرم بپیوندد.

این مطالعه گروهی فرصت تزکیه خوبی برای دخترم بود و هر غروب مشتاقانه منتظر مطالعه فا بود. تبادل تجربه‌های کوتاهِ تزکیه پس از مطالعه فا را نیز دوست داشت.

اولین چالشی که با آن روبرو بودیم این بود که او بسیاری از حروف چینی را نمی‌دانست و نمی‌توانست «جوآن فالون» چینی را به‌صورت روان بخواند. بنابراین کنارش می‌نشستم و کمکش می‌کردم. فقط طی چند ماه توانست 90 درصد از کلمات چینی در «جوآن فالون» را بخواند. این اهمیت مطالعه گروهی فا را که استاد به آن اشاره کرده‌اند نشان می‌دهد. اینطور مطالعه در گروه، به تمرین‌کنندگان نوجوان کمک می‌کند فا را با پشتکار مطالعه کنند.

باملاحظه بودن نسبت به سایرین

همان‌طور که توانایی فرزندم در تشخیص حروف چینی‌ بهبود می‌یافت، اصرار داشت که خودش، بدون کمک من، فا را بخواند. البته از پیشرفت او خوشحال بودم. هر وقت کلمه‌ای را اشتباه می‌خواند، تلفظش را اصلاح می‌کردم. فکر می‌کردم این رویکردم می‌تواند به رشدش کمک کند. اما هر بار چنین کاری می‌کردم، به‌نظر می‌رسید ناراحت شده است.

در ابتدا، آن را مسئله مهمی تلقی نمی‌کردم. معتقد بودم که به‌عنوان یک مادر، اصلاح اشتباهات فرزندم برای او خوب است و هیچ‌چیز اشتباهی درخصوص آن وجود ندارد.

فرزندم اغلب بسیار احساسی به نظر می‌رسید، که گاهی بر مطالعه فایش تأثیر می‌گذاشت. به درون نگاه کردم و متوجه شدم روشم برای اصلاح او درست نیست، زیرا دخترم نمی‌خواست آبرویش جلو سایر کودکان برود. گرچه قصدم کمک به او بود، باید رویکردم را تغییر می‌دادم. باید با او مانند فردی مستقل که دارای شأن و وقار است رفتار می‌کردم.

رویکردم را اصلاح کردم. برای نمونه، وقتی نمی‌توانست کلمه‌ای را تلفظ کند، صبر می‌کردم و به او اجازه می‌دادم آن را مطابق نماد آوایی تلفظ کند. فقط وقتی به نظر می‌رسید که از من کمک می‌خواهد کمکش می‌کردم. ما توافق کردیم که اگر اشتباه خواند، دستش را لمس کنم و به او فرصتی بدهم تا بررسی کند و خودش آن را اصلاح کند. اگر بازهم اشتباه می‌خواند، پس از اینکه خودش اجازه می‌داد، تلفظ درست را به او می‌گفتم.

با چنین تغییری، تنش کاهش یافت. فقط چند ثانیه طول می‌کشید تا فکر کند، اما بهره‌وری مطالعه فا را بهبود بخشیدیم و در زمان صرفه‌جویی کردیم. این کار برایمان لذت‌بخش شد.

فهمیدم که ارتباط با کودکان مثل ارتباط با هر کس دیگری است. باید خودم را جای دیگران بگذارم. هنگام تصحیح اشتباهاتش، باید دیدگاه او را در نظر بگیرم و مؤدب، بادرایت و بافکر باشم و با مهربانی به آن رسیدگی کنم.

رویارویی با ضعف خود

تزکیه خودمان به معنی رویارویی با ضعف و کاستی‌هایمان است. در طول مطالعه فا با فرزندم، هم من و هم او درخصوص نحوه نگاه به درون و تشخیص ضعف‌هایمان رشد کردیم.

گاهی فرزندم بدون حضور من، فا را با سایر کودکان یا سایر والدین مطالعه می‌کرد. آن‌ها برخلاف رویکرد من، اشتباهات او را مستقیماً تصحیح می‌کردند. اگر تصحیح درست بود، اِشکالی نداشت، اما گاهی به‌دلیل سیگنال ضعیف شبکه یا برخی عوامل دیگر، صدایش برای سایرین واضح نبود و آن‌ها تلفظش را اصلاح می‌کردند.

وقتی چنین چیزی رخ می‌داد، او احساس ناراحتی و معذب بودن می‌کرد. ابتدا از خود بردباری نشان می‌داد، اما بعداً نتوانست تحمل کند و توضیح می‌داد یا حتی بحث می‌کرد. گاهی با عصبانیت شکایت می‌کرد و نمی‌خواست به مطالعه فا با آن گروه ادامه دهد.

سعی کردم او را روشن کنم، و او اصول دافا درباره نحوه برخورد با این وضعیت را درک کرد. چیزی که او را واقعاً تغییر داد، مورد مشابهی بود که با کودک دیگری تجربه کرد.

در آن روز که چند تمرین‌کننده نوجوان با هم فا را مطالعه می‌کردند، دخترکی کلمه‌ای را اشتباه خواند و والدینی که مسئول جلسه بودند به اشتباه او اشاره کردند. دخترک احساساتش جریحه‌دار شد و با عصبانیت فریاد زد: «اشتباه نخواندم، من اشتباه نخواندم.»

از فرزندم پرسیدم: «به نظرت اشتباه خواند؟» او پاسخ داد: «همه آن را شنیدند.» از او پرسیدم: «نظرت چیست؟» او گفت: «اگر اشتباه کرده باشد مشکلی نیست.» گفتم: «بله، اگر کسی به اشتباه اشاره کرد، مهم نیست که آیا او درست خوانده یا نه، به‌عنوان یک تزکیه‌کننده، فکر می‌کنم اولین کاری که فرد باید انجام دهد این است که از آن شخص بابت اصلاح تلفظش تشکر کند، و سپس صرفاً آن را دوباره بخواند. اما او اصرار داشت که بگوید "من اشتباه نخواندم" تا آبرویش نرود، اما نتیجه بدتر شد. اگر می‌توانست با صراحت با این اشتباهش روبرو شود و آن را تصحیح کند، این آزمون را با موفقیت می‌گذراند. اصلاً اهمیتی ندارد که آیا حق با شماست یا شما اشتباه می‌گویید.» فرزندم حرف‌هایم را منطقی یافت. از آن به بعد، وقتی دیگران او را تصحیح می‌کردند، ابتدا با آرامش می‌گفت: «متشکرم» و سپس دوباره آن کلمه را به‌دقت می‌خواند. بعداً سایر تمرین‌کنندگان نوجوان گروه نیز توانستند به همین روش با این مسئله برخورد کنند.

اغلب از آموزه‌های استاد نقل می‌کنم تا به او یادآوری کنم:

«"حق با اوست،
و من اشتباه می‌کنم،"
چه‌چیزی برای جر و بحث وجود دارد؟»
(«حق با چه کسی است، چه کسی اشتباه می‌کند» از هنگ یین 3)

می‌دانم که استاد این جریان برایم نظم و ترتیب ‌دادند. این به من یادآوری کرد که در برخورد با سرزنش و انتقاد دیگران، همیشه ابتدا از دیگران تشکر کنم، آن‌ها را با حسن نیت بپذیرم و خودم را اصلاح کنم. نباید برای دفاع از خودمان عجله کنیم. حتی اگر مرتکب هیچ اشتباهی نشده باشم، از منظر یک تزکیه‌کننده، آن یک فرصت تزکیه است.

به دیگران کمک کنیم تا خوب عمل کنند

گاهی مأمور می‌شدم که سایر کودکان را برای مطالعه فا راهنمایی کنم. احساس می‌کردم خیلی وظیفه‌شناس هستم. تک‌تک کلمات را به‌دقت مقایسه می‌کردم و اگر کودکی اشتباه می‌خواند آن‌ها را یکی‌یکی تصحیح می‌کردم.

اما با همان چالش‌هایی روبرو شدم که درخصوص فرزندم با آن‌ها روبرو شده بودم. برخی از تازه‌واردان نیز پس از اصلاح شدن، احساس ناامیدی می‌کردند. تمام تلاشم را می‌کردم تا آن‌ها را دلداری دهم، اما آن‌ها همچنان استرس داشتند. حتی وقتی کودکی را اصلاح کردم، او وانمود کرد که چیزی از من نشنیده است، و بدون اینکه هیچ کدام را اصلاح کند به خواندنش ادامه داد.

مثل یک دوراهی بود. اگر فقط به احساسات آن‌ها اهمیت می‌دادم و آن‌ها را اصلاح نمی‌کردم، مسئولیت‌هایم را به‌عنوان یک شاگرد قدیمی ایفا نمی‌کردم، زیرا آموزه‌های استاد را نمی‌توان این‌طور تغییر داد. از طرف دیگر، باید آن‌ها را تشویق می‌کردم. باید چه‌کار می‌کردم؟

بعداً روشن شدم و ازطریق افکار درست، به درک‌هایی از کمک متقابل رسیدم.

دختربچه‌ای بود که زبان چینی‌اش خیلی خوب بود. گرچه می‌توانست خیلی خوب بخواند، اما اغلب کلماتی را اضافه می‌کرد، کلماتی را جا می‌انداخت و حتی خطوطی را جا می‌انداخت. این مرا گیج می‌کرد. واقعاً می‌خواستم به او کمک کنم.

یک روز فکری به ذهنم رسید: با تو می‌خوانم و امیدوارم که تو هم مثل من آن را دقیق بخوانی. میکروفون من خاموش بود، اما نیت ذهنی‌ام را برای او فرستادم؛ می‌توانی خواندن مرا بشنوی. تمام تلاشم را می‌کنم که دقیق بخوانم، و تو هم می‌توانی مثل من بدون هیچ اشتباهی بخوانی.

در کمال تعجب، دخترک هنگام خواندن اشتباهات بسیار کمی داشت. حتی سرعت و ریتمش با من یکی بود. ازآنجاکه نباید او را اصلاح می‌کردم، او احساس موفقیت داشت و شاد بود.

شگفت‌زده شده بودم. آن دختر از هزاران کیلومتر دورتر به نظر می‌رسید از نظر فیزیکی به من بسیار نزدیک است. در ابتدا روی یافتن اشتباهات آن کودک تمرکز داشتم و توجه زیادی به تصحیح او می‌کردم. فکر می‌کردم برایش خوب است. رویکرد جدید من کمک به او و حمایت از او بود. مطمئن بودم که او خوب عمل خواهد کرد. با افکار درستم برای حمایت از او، تأثیرش خوب بود و واقعاً به او کمک کرد. احتمالاً او نمی‌دانست من به چه فکر می‌کنم، زیرا آن را با کلمات بیان نکردم، اما تمام تلاشش را کرد. پس از آن، از همین روش برای مطالعه فا با سایر کودکان استفاده کردم، و به نظر می‌رسید که همه آن‌ها پیشرفت‌هایی دارند.

استاد بیان کردند:

«گفته‌ام که حتی افکار مردم ماده‌ است. آنچه فکر می‌کنید می‌تواند تجسم مادی یابد و کلمات شما، آنچه می‌گویید یک شکل دارد. فقط اینطور است که شما نمی‌توانید آن را ببینید. هر چیزی وجودی مادی دارد.» (آموزش فا در کنفرانس شرق ایالات متحده)

درکم این است که وقتی به تمرین‌کنندگان نوجوان کمک می‌کنم فا را بخوانند، حقیقتاً تمایل دارم به آن‌ها کمک کنم و صمیمانه به آن‌ها اهمیت می‌دهم. این افکار خالص و مهربان درواقع درست و صالح هستند. رویکرد جدیدم اثر گذاشت و کودکان رشد کردند. حتی گرچه شخصی که سعی می‌کردم به او کمک کنم احتمالاً هرگز متوجه نشده است، اما احساس می‌کردم نیاز هم نیست که درباره آن بداند.

حرف‌های سایر تمرین‌کنندگان را به خاطر آوردم: «محیط اطراف شما آینه‌ای از خودتان است. پس وقتی کاستی‌های دیگران را می‌بینید، باید به درون نگاه کنید تا به‌دنبال کاستی‌های خودتان بگردید.» از منظری دیگر، دیدن کاستی‌های دیگران و دیدن اینکه آن‌ها خوب عمل نمی‌کنند، اغلب ممکن است همان چیزی باشد که می‌خواهید در ذهنتان ببینید. این ممکن است ناشی از درک و فهم شما باشد. باید واقعاً برای دیگران آرزوی خیر کنیم، صمیمانه به آن‌ها کمک کنیم و از دستاوردهای آن‌ها خشنود باشیم؛ این نیک‌خواهی است.

تمرین‌کنندگان به همدیگر کمک می‌کنند

تمرین‌کنندگان نوجوانی که فا را با هم روی این پلت‌فرم مطالعه می‌کنند، از سراسر جهان، مانند نیویورک، نیوجرسی، سان فرانسیسکو، سیدنی، تورنتو، و حتی فنلاند و ویتنام هستند.

آن‌ها علاوه‌بر مطالعه «جوآن فالون» به زبان چینی، مقالات جدید را نیز مطالعه می‌کردند. در طول دوره قرنطینه، فرزندم هر روز تا سه ساعت را صرف مطالعه فا به دو زبان چینی و انگلیسی می‌کرد. من دو جلسه ثابت مطالعه فا برای فرزندم داشته‌ام که هر چهارشنبه عصر و هر شنبه صبح است. تاکنون تقریباً پنج سال است که به این کار ادامه داده‌ایم.

اما با گذشت زمان، تمرین‌کنندگان نوجوانی که فا را با هم مطالعه می‌کردند، به‌تدریج به‌دلایل مختلف گروه را ترک کردند. برخی سرشان با تکالیف مدرسه شلوغ شد، برخی به فی تیان پیوستند، برخی به سایر گروه‌های مطالعه فا پیوستند، و برخی دیگر پس از فارغ‌التحصیلی از دانشگاه‌ها، شروع به کار کردند. حتی گرچه آن‌ها یکی پس از دیگری رفتند، من و دخترم تا کنون به مطالعه در این پلت‌فرم ادامه داده‌ایم.

ما همدیگر را تشویق می‌کنیم. بدون توجه به اینکه چند نفر در جلسات مطالعه شرکت می‌کنند، ما تحت تأثیر قرار نمی‌گیریم. گاهی ما تنها شرکت‌کنندگان در جلسه مطالعه بودیم. به فرزندم می‌گفتم: «حتی اگر کس دیگری نباشد با هم مطالعه می‌کنیم.» او موافق بود.

وقتی فقط دو نفر باشیم، مزایایی نیز دارد. هرازگاهی فرزندم سؤالی در رابطه با محتوایی که مطالعه می‌کنیم می‌پرسد، می‌توانیم مکثی کنیم و درباره سؤال با هم بحث کنیم.

در ابتدا فکر می‌کردم درحال کمک به فرزندم هستم. بعد از سال‌ها پایداری، احساس کردم خیلی از آن بهره برده‌ام.

در روند مطالعه، به‌ویژه به زبان انگلیسی، نه‌تنها دایره لغاتم را افزایش داده‌ام، بلکه توانایی‌های شنیداری و گفتاری‌ام را نیز بهبود بخشیده‌ام. فرزندم خیلی به من کمک کرده است. اغلب وقتی هنگام مطالعه فا، به سؤالاتش پاسخ می‌دادم، مانند آزمونی برای درکم از فا بود. او گاهی صبورانه تلفظ مرا تصحیح می‌کرد. وقتی مشکل شین‌شینگی داشتم به من یادآوری می‌کرد که به درونم نگاه کنم و مهربان باشم.

وقتی استاد فای مربوط به «همدیگر را نجات دهید و به هم کمک کنید» را آموزش دادند، بیان کردند:

«این‌‌ها شیوه‌هایی هستند که استاد به شما ارائه کرده تا همدیگر را نجات دهید و به هم کمک کنید، با همدیگر مردم دنیا را نجات دهید و همزمان خودتان را نجات دهید؛ بنابراین در طول این روزهای پایانی موجودات می‌توانند کمک کنند همدیگر را نجات دهند.» (از خطر دوری کنید)

به‌عنوان یک مادر، این مسئولیت من است که آموزه‌های استاد را به فرزندم معرفی کنم. باید فرزندم را راهنمایی کنم تا در مسیر تزکیه گام بردارد و الهام‌بخشش باشم تا خرد و زیبایی دافا را درک کند. در این روند، والدین بسیار بیشتر به دست می‌آورند. فکر می‌کنم مطالعه فا با کودکان رابطه‌ای است که در آن والدین و فرزندان یکدیگر را نجات می‌دهند و به یکدیگر کمک می‌کنند.

یکی از هم‌تمرین‌کنندگان چند سال پیش به من یادآوری کرد که راهنمایی فرزندت برای اینکه تمرین‌کننده‌ای واقعی باشد، پروژه‌ای بلندمدت است. نقش والدین در این پروژه بسیار مهم است. جبران آنچه از دست رفته دشوار خواهد بود. ما باید تمام تلاش خود را برای هدایت نسل جوانِ مریدان به کار بگیریم و هیچ حسرتی باقی نگذاریم.

کلام آخر

هدایت تمرین‌کنندگان نوجوان برای مطالعه فا و تزکیه، یک روند طولانی و مستمر تزکیه و اصلاح خود است. در این دوره پایان دارما انواع‌واقسام شیاطین با تمام قدرت ظاهر می‌شوند. به‌عنوان والدین، این وظیفه ماست که فرزندانمان را راهنمایی کنند تا درک خوبی از دافا داشته باشند تا بتوانند شفقت و نیک‌خواهی عظیم استاد را تجربه کنند.

مطالب بالا برخی از تجربیات و درک‌هایم درباره مطالعه فا با فرزندم است. لطفاً اگر مطلب نامناسبی وجود دارد، مرا اصلاح کنید.

(ارائه‌شده در کنفرانس فای کانادا 2024)