فالون دافا، فالون گونگ - سایت مینگهویی www.minghui.org چاپ

استاد همیشه بهترین‌ها را ارائه می‌دهند

23 اوت 2024 |   تمرین‌کننده فالون دافا در شمال شرقی چین

(Minghui.org) حدود 20 سال است که فالون دافا را تمرین کرده‌ام. پس از شروع آزار و شکنجه در سال 1999، شوهرم دستگیر شد. او به‌دلیل امتناع از کنار گذاشتن تمرین فالون دافا، به 17 سال زندان محکوم شد. وی قبل از آزادی درگذشت.

پسرمان را به‌تنهایی بزرگ کردم و باید از مادرشوهرم هم مراقبت می‌کردم. او امسال 90ساله شد.

در طی این سال‌ها، انگار مراقبت از یک کودک خردسال و یک سالمند سخت نبود که به‌طور غیرقانونی دستگیر و بازداشت هم شدم. شغلم تحت تأثیر قرار گرفت، زیرا فالون دافا را تمرین می‌کنم. به‌عنوان تنبیه، مرا از معلم به نگهبان در اصلی تنزل رتبه دادند و مجبور بودم مدرسه را تمیز کنم. برای ملاقات با شوهرم در زندان، به‌طور منظم سفر می‌کردم. واقعاً می‌توان تصور کرد که آن سال‌ها چقدر برایم سخت بود.

قبل از اینکه متوجه شوم، وقت آن رسیده بود که پسرم به دانشگاه برود. دستمزد من برای پرداخت شهریه کالج بسیار کم بود. سایر تمرین‌کنندگان به من پول قرض دادند تا پسرم بتواند در کالج تحصیل کند.

زندگی سخت بود، اما من خوش‌بین و مطمئن بودم. ما مورد آزار و اذیت قرار می‌گرفتیم، زیرا می‌خواستیم افراد خوبی باشیم. به پسرم کمک می‌کردم تا همه‌چیز را با دید مثبت ببیند و به او یادآوری می‌کردم که نباید پدر و مادرش باعث خجالت او شوند. برعکس باید افتخار کند. پدرش به‌خاطر اینکه می‌خواست فرد خوبی باشد به زندان محکوم شد. پسرم از اتفاقی که برای خانواده ما افتاد ناراحت بود، اما توانست با طرز فکر درستی با این وضعیت روبرو شود.

از نظر مالی دستمان بسیار تنگ بود، بنابراین قبل از خرید یک تکه توفو مجبور می‌شدم سخت فکر کنم. اما هر بودجه اضافه‌ای که داشتم برای پروژه‌های دافا اهدا می‌کردم. زندگی هر چقدر هم که سخت بود، روحیه خودم را حفظ می‌کردم. باور داشتم که ما به‌عنوان تمرین‌کنندگان دافا، بهترین افراد هستیم، و آنچه استاد لی هنگجی به ما می‌دهند نیز بهترین است.

پسرم با بزرگ شدن، با پیدا کردن شغل و ازدواج مواجه شد. این یک فرض رایج است که یک فرزندِ بدون پدر از خانواده‌ای فقیر، با مادری که توسط حزب کمونیست چین (ح‌.ک.چ) به‌دلیل اعتقاداتش مورد آزار و اذیت قرار می‌گیرد، برای یافتن همسر مشکل خواهد داشت. پسرم در دانشگاه دوست‌دختر داشت و به‌دلیل زندانی‌شدن ما، رابطه آن‌ها به پایان رسید.

ناراحت و نگران نبودم. می‌دانستم که همه‌چیز را استاد تعیین می‌کنند. من کاری را که لازم بود انجام می‌دادم – وابستگی‌ام را رها می‌کردم - و استاد بهترین راه‌حل را به من ارائه می‌دادند.

تمرین‌کننده دیگری پسرم را به دختری معرفی کرد، و آن‌ها دو ماه با هم قرار گذاشتند، اما نتیجه‌ای نداشت، زیرا در شهرهای مختلف کار می‌کردند. اما بعداً این دو جوان در یک شهر مشغول به کار شدند و در یک رستوران کوچک با هم ملاقات کردند.

پسرم تمرین‌کننده نیست، اما معیارش برای همسر این است که او باید از تزکیه من حمایت و دافا را تأیید کند. قلب مهربانش پاداش گرفت. دختر مزبور از تزکیه من حمایت می‌کند و باور دارد که دافا خوب است. همچنین قدرت دافا را تجربه کرد. او از وضعیت اقتصادی خانواده ما خبر داشت. نه‌تنها مشکلی با آن نداشت، بلکه هیچ درخواستی هم نکرد. او می‌خواست با فردی خوب ازدواج کند، حتی اگر خانواده‌اش نتوانند آپارتمانی تهیه کنند.

در چین مرسوم است که خانوادۀ داماد، حمایت مالی‌اش را به شکل مهیاکردن یک آپارتمان برای زوج تازه‌ازداواج‌کرده ارائه می‌کند. این موضوع اغلب یک عامل تعیین‌کننده است که آیا یک دختر به رابطه‌اش ادامه می‌دهد و با آن مرد ازدواج می‌کند یا نه.

امروزه اکثر خانواده‌ها فقط یک فرزند دارند و آن‌ها با عشق و مراقبت زیاد بزرگ می‌شوند. باید از استاد برای برنامه‌ریزی دقیق و قدرت دافا تشکر کنم، زیرا چنین عروس خوبی را در خانواده‌مان داریم.

من پولی برای کمک به پسرم در خرید آپارتمان نداشتم. اما، چند سال قبل از ازدواج، حقوق در بخش آموزش افزایش یافت. حتی گرچه اجازه تدریس نداشتم و به‌دلیل اینکه فالون دافا را تمرین می‌کنم، گواهی تدریس من باطل شد، بازهم افزایش حقوق داشتم. نه‌تنها این، ده‌هاهزار یوان به‌عنوان حقوق معوقه به من داده شد. هیچ‌یک از معلمانی که گواهی خود را از دست داده بودند، افزایش حقوق دریافت نکردند.

هرگز از کمک مالی به پروژه‌های روشنگری حقیقت دریغ نمی‌کنم و پس‌انداز پول برای پسرم اولویت من نبود. وقتی بیشتر از همه به پول نیاز داشتم، افزایش حقوق زیادی گرفتم. متوجه شدم که استاد از روش‌های مردم عادی برای دادن پول به من استفاده می‌کنند. نه‌تنها توانستم بدهی‌هایم را بپردازم، بلکه به اندازه کافی برای پیش‌پرداخت یک آپارتمان پس‌انداز کردم. پسرم یک آپارتمان در شهر خرید و جشن عروسی مناسبی برگزار کردند.

عروسم قدبلند، جذاب و مهربان است. من خیلی راضی هستم. با وجود اینکه وضع مالی خوبی نداریم، اما همه چیزهایی را که بچه‌ها برای ازدواج لازم داشتند فراهم کردیم. خانواده دختر نیز از این ازدواج خوشحال هستند.

برخلاف خانواده‌های دیگر سعی نکردم برای فرزندم پول پس‌انداز کنم. اما، آنچه را که نیاز داشتیم دریافت کردم. استاد می‌توانند در هر کاری کمک کنند. پسر من تمرین‌کننده نیست، اما استاد مراقب او بوده‌اند.

استاد بارها از من محافظت کرده‌اند و از دستگیری حتمی فرار کردم. با توجه به عروسی پسرم فهمیدم که تا وقتی به استاد و فا ایمان داشته باشیم، هر اتفاقی بیفتد، استاد بهترین‌ها را به ما ارائه می‌دهند. تا زمانی که طرز فکر ما خوب باشد، استاد همه‌چیز را درست می‌کنند.