فالون دافا، فالون گونگ - سایت مینگهویی www.minghui.org چاپ

ازبین بردن حسادت هنگام مشارکت در یک پروژه

13 سپتامبر 2024 |   یک تمرین‌کننده فالون‌ دافا در چین

(Minghui.org) تمرین فالون ‌دافا را در اواخر سال 1998 شروع کردم. مایل هستم تجربه تزکیه‌ام هنگام مشارکت در روند نجات یک تمرین‌کننده که توسط حزب کمونیست چین (ح‌.ک‌.چ) دستگیر شده بود را به‌اشتراک بگذارم.

کشف حسادت

بیش از 10 سال است که تمرین‌کننده جیا را می‌شناسم. ما در چند سال اخیر، با هم زندگی می‌کردیم. او شخصیتی صادق، صمیمی، مهربان و مسئولیت‌پذیر دارد و در تزکیه بسیار جدی است.

شخصیت من کاملاً برعکس است. درونگرا و ساکت هستم. طی سال‌های گذشته تصمیم گرفتم ازطریق مطالعه فا، در تزکیه کوشاتر شوم. قبلاً تلاش‌هایم برای نگاه به درون سطحی بود و قادر به تزکیه واقعی نبودم. چون در طول تزکیه‌ام، هرگز به وابستگی حسادت‌ توجه نکرده بودم، آن در زمان نجات آن تمرین‌کننده‌،‌ خود را نشان داد و در‌نهایت به انتقام‌جویی منتهی شد.

تمرین‌کننده لینگ به‌دلیل تجربه قبلی‌اش در نجات سایر تمرین‌کنندگانی که دستگیر شده بودند، به گروه ما پیوست. در یک بعدازظهر، وقتی مشغول برنامه‌ریزی بودیم، جیا به خانه لینگ رفت، درحالی‌که لینگ به خانه جیا رفت. آن زمان من در خانه جیا بودم، بنابراین به لینگ گفتم که جیا برای دیدن او به خانه‌اش رفته است. او لبخندی زد و گفت: «ما واقعاً یک ارتباط تله‌پاتی داریم.»

با شنیدن این حرف، بلافاصله حالتم تغییر کرد. دیدن چهره خندان لینگ بر من تأثیر منفی گذاشت. فکر کردم: «تو فقط چند روز است که جیا را می‌شناسی، چطور این حرف را می‌زنی؟» بدون اینکه متوجه شوم، افکار و وابستگی‌های منفی، ازجمله حسادت، رنجش و افکار غیرمنطقی ظاهر شدند. نه‌تنها برای سایر تمرین‌کنندگان خوشحال نمی‎شدم، بلکه احساس بدی هم داشتم.

بعد به ‌درون نگاه کردم. چرا از حرف لینگ اینقدر ناراحت شدم؟ یادم آمد که یک‌ بار لینگ به جیا گفت: «ما با هم همکاری خوبی داریم.» و صحبت‌های مشابه دیگر. تمام این خاطرات، در ذهنم نمایان شد. من و جیا بیش از 10 سال است که یکدیگر را می‌شناسیم و چیزهای زیادی را پشت سر گذاشته‌ایم. لینگ کمتر از سه ماه است که او را می‌شناسد. آیا لینگ به دوستی ما حسادت می‌کند؟ آیا اگر ما از هم جدا شویم خوشحال می‌شود؟ من و جیا در تزکیه خود ثابت‌قدم بودیم و در سفرمان برای کمک به استاد برای اصلاح فا، چیزی باعث تغییر در شخصیت ما نشده است، بنابراین سخنان لینگ تأثیر عمیقی بر من گذاشت.

استاد بیان کردند:

«و شاید آن شخص واقعاً با شما رفتار نادرستی داشته است. اما، این کلمات لزوماً توسط آن شخص گفته نشده است. شاید آن‌ها را من گفته‌ام. می‌خواهم ببینم در آن زمان چگونه با مسائل برخورد می‌کنید. وقتی با آن شخص برخورد می‌کنید، درواقع با من برخورد می‌کنید.» (آموزش فای ارائه‌شده در منهتن)

شاید این آزمونی ازطرف استاد بود تا ازطریق لینگ، افکار منفی حسادت، رقابت، رنجش و شهوتم نشان داده شود تا بتوانم آن‌ها را شناسایی کنم و از بین ببرم. هر اتفاقی که برای یک تزکیه‌کننده می‌افتد تصادفی نیست. افرادی که در هر مرحله از زندگی، با آن‌ها برخورد می‌کنیم، توسط استاد نیک‌خواه ترتیب داده شده‌اند تا کمک کنند شخصیتمان را بهبود ببخشیم و وابستگی‌ها را از بین ببریم.

حسادت باعث شد از لینگ دوری کنم و با سایر تمرین‌کنندگان همکاری نکنم. چند بار خواستم پروژه را ترک کنم و حتی انتقام‌جو شدم. به این فکر کردم که وسایلم را جمع کنم و بروم تا نتوانند مرا پیدا کنند. گروهمان را به‌عنوان یک تیم درنظر نمی‌گرفتم. وقتی نتوانستم به نتایجی که می‌خواستم برسم، به افکار انتقام‌جویی متوسل شدم. چقدر این افکار خودخواهانه بود! وابستگی حسادتم خیلی شدید و قلبم تیره شده بود!

تا زمانی‌ که هدف نجات موجودات ذی‌شعور، وفا به عهد مقدس و مسئولیت‌هایم را فراموش نکرده‌ام، این افکار بشری نمی‌توانند مانع پیشروی‌ام ‌شوند. ازآنجاکه در اصلاح فا به استاد کمک می‌کنم، نباید چنین مداخله‌ای مانع من شود.

به‌ویژه حسادت باید از بین برود. نمی‌دانستم که حسادت می‌تواند به انتقام‌جویی تبدیل شود. این تجربه به من آموخت که این احساس بشری را در هنگام بروزش تشخیص دهم و از بین ببرم و بنابراین آن دیگر نمی‌تواند با من مداخله کند. واقعاً از لینگ متشکرم که در تشخیص حسادت کمکم کرد تا شخصیت خود را بهبود ببخشم.

یافتن وابستگی‌های بنیادی

در خلال صحبت‌هایمان متوجه شدیم که لینگ در انجام تمرین‌ها کوشا نبوده است. این منجر به اضافه وزنش شد.

من و جیا معمولاً هر روز زود بیدار می‌شویم تا پنج تمرین را انجام دهیم. همچنین سایر تمرین‌کنندگان را تشویق می‌کنیم که یک برنامه تمرین ثابت داشته باشند. جیا تصمیم گرفت دو یا سه روز در هفته در خانه لینگ بماند و با انجام تمرینات و مطالعه فا در صبح، لینگ را تشویق کند که تمرینات را با جدیت بیشتری انجام دهد و او به یک برنامه منظم و ثابت عادت کند. با وجود مسافت و هوای گرم، جیا ادامه به این روند داد. فداکاری و مسئولیت او در قبال سایر تمرین‌کنندگان مرا تحت تأثیر قرار داد.

افکار بشری پیچیده است. آن‌ها گاهی نوسان دارند و گاهی خوب یا گاهی بد هستند. پس از اینکه جیا چند بار به خانه لینگ رفت، فکر کردم که ادامه دادن به این شکل ممکن است تلاش‌های ما برای توزیع مطالب روشنگری حقیقت و کمک به نجات مردم را به‌ تأخیر بیندازد. مسئله لینگ یک موضوع شخصی در تزکیه‌اش بود. آیا لازم بود اینقدر مرتب به او سر بزند؟ هرچه بیشتر به آن فکر می‌کردم بیشتر ناراحت می‌شدم. درواقع از بهانه نجات مردم برای سرپوش گذاشتن بر حسادتم استفاده می‌کردم. وقتی جیا برگشت، به او گفتم که دیگر به خانه لینگ نرود، زیرا ممکن است روی انجام سه کارش تأثیر بگذارد. جیا مخالفت و به من یادآوری کرد که وابستگی حسادت دوباره ظاهر شده است و از من خواست که برای ازبین بردن آن، افکار درست بفرستم.

جیا به انجام کاری که احساس می‌کرد درست بود ادامه داد. از وقتی لینگ را ملاقات کرده بودم، احساس می‌کردم بین من و جیا فاصله افتاده است. هر بار که جیا از خانه لینگ برمی‌گشت، متفاوت‌تر به‌نظر می‌رسید، که باعث رنجش من و فاصله گرفتنم از لینگ می‌شد. فکر می‌کردم، وقتی این پروژه تمام شد، ارتباطم را با لینگ قطع خواهم کرد.

درواقع شیطان از وابستگی من برای ایجاد فاصله بین تمرین‌کنندگان استفاده می‌کرد. به درون نگاه نمی‌کردم. درعوض با وابستگی و افکار منفی همراه می‌شدم و به بیرون نگاه می‌کردم. حتی تصور می‌کردم، وقتی جیا دائم به دیدن لینگ می‌رود، چگونه می‌توانیم در انجام سه کار به همکاری ادامه دهیم؟ هرچه بیشتر به آن فکر می‌کردم عصبانی‌تر می‌شدم. انگار چیزی را از دست ‌داده و تنها و زخم‌خورده شده بودم. با گریه درباره بلایی که بر سرم آمده فکر می‌کردم. آیا حسادت بود یا خودخواهی؟ در آن لحظه، استاد به من کمک کردند تا به آسیب احساسیِ ناشی از ازدواج نافرجام خود پی ببرم.

استاد بیان کردند:

«برای انسان‌ها اشتباه نیست که در این دنیا با این وابستگی‌ها، رؤیاها و آرزوهای زیبا را تمنا کنند. اما یک تزکیه‌کننده قطعاً نباید اینطور باشد. ممکن است مسیر دافا را با آن افکار شروع کنید، اما طی دوره تزکیه باید خودتان را مثل یک تزکیه‌کننده درنظر بگیرید. به هر جهت در طول دوره تزکیه، ازطریق خواندن کتاب‌ها، مطالعه فا و با پشتکار پیشرفت کردن، باید به‌طور واضح تشخیص دهید که وقتی اول به دافا وارد شدید، افکارتان چه بودند. بعد از مدتی تزکیه کردن، آیا افکارتان هنور همان‌ها هستند؟ آیا به‌خاطر همان وابستگی‌های بشری به مسیر ادامه می‌دهید؟ اگر چنین است، نمی‌توانید به‌عنوان مرید من به‌حساب بیایید. این بدین معنی است که از وابستگی‌های بنیادین‌تان رها نشدید و قادر نیستید فا از فا بفهمید.» («به‌سوی کمال»، نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر 2)

پس از خواندن این پاراگراف، پرده ذهنم برداشته شد و ناگهان متوجه شدم که از دافا برای ارضای خواسته‌هایم استفاده می‌کنم.

با داشتن یک ازدواج ناخوشایند، به امید اینکه بتوانم یک زندگی شاد داشته باشم به تزکیه و دافا پناه آوردم. می‌ترسیدم همه‌چیزم را از دست بدهم، ازجمله وابستگی و علاقه‌ام به جیا. سال‌ها بود که وابستگی بنیادی‌ام را ندیده بودم، اما این بار آن را یافتم و از راهنمایی و حمایت دلسوزانه استاد سپاسگزارم.

هنگامی که به‌نظر می‌رسد بین تمرین‌کنندگان اختلاف وجود دارد، شیطان از وابستگی‌های ما برای ایجاد فاصله، و تعلل ما از کمک به استاد در نجات موجودات ذی‌شعور استفاده می‌کند. این یک روش رایج است که توسط نیروهای کهن استفاده می‌شود. تمرین‌کنندگان باید به استاد و فا اعتماد کنند. به دافا اعتماد و از تعالیم استاد پیروی کنند. هر چیزی که صالح نباشد می‌تواند توسط دافا منحل شود.

مسیر تزکیه هنوز تمام نشده است. استاد برای ما بسیار تحمل می‌کنند تا زمان بیشتری به ما بدهند. بیایید این فرصت گرانبها برای تزکیه در زمان اصلاح فا را گرامی بداریم. من خوش‌شانس هستم که شاگرد استاد هستم و از حمایت استاد سپاسگزارم. بیایید این مرحله پایانی سفر را گرامی بداریم، سه کار را به‌خوبی انجام دهیم، انتظارات استاد را برآورده کنیم و با استاد به آسمان‌ها بازگردیم.