فالون دافا، فالون گونگ - سایت مینگهویی www.minghui.org چاپ

تجدید زندگی پس از سختی‌های فراوان

14 سپتامبر 2024 |   مصاحبه و مقاله توسط همکار مینگهویی

(Minghui.org) ممکن است نتوانیم زمان تولد خود را انتخاب کنیم، اما می‌توانیم هر قدمی را که در زندگی برمی‌داریم انتخاب کنیم. شیائوویی، 58ساله، یک تمرین‌کننده فالون دافا در تایوان است. آنچه در ادامه می‌آید تجربیات زندگی اوست که با همکار مینگهویی به اشتراک گذاشته شده است.

کودکی فلاکت‌بار

شیائوویی در کودکی متوجه شد که مادرش تا حدودی با مادران دیگر متفاوت است. مادرش قادر به آشپزی برای خانواده نبود و اغلب فرزندانش را بی‌رویه کتک می‌زد و سرزنش می‌کرد. همچنین هرازگاهی بدون دلیل خانه را ترک می‌کرد.

«می‌دانستم وضعیت روانی مادرم خوب نیست، بنابراین هر وقت که بیرون می‌رفت، از ترس اینکه اتفاقی برایش بیفتد دنبالش می‌رفتم. چون مادرم نمی‌توانست از ما مراقبت کند، اغلب گرسنه می‌ماندیم.»

«یک بار عمه‌ام به دیدن ما آمد و هنگام رفتن مقداری پول در دستم گذاشت. از ترس اینکه مادرم اگر بفهمد مرا کتک بزند از گرفتن آن خودداری کردم. عمه‌ام گفت که پول را در کفشمان پنهان کنیم. مادرم همچنان هر بار آن را پیدا می‌کرد و ما را به‌شدت کتک می‌زد. یک بار، دیگر طاقت نداشتم، به همین دلیل با یک لحاف روی خودم را پوشاندم و فکر کردم که بهتر است به این شیوه نفسم را قطع کنم. درست در همان لحظه، احساس کردم که خداوند از من می‌خواهند که زنده بمانم، بنابراین سریع لحاف را کنار زدم. از آن زمان، هر چقدر هم که زندگی سخت بوده، به خودکشی فکر نکرده‌ام.»

پدر شیائوویی بسیار تلاش کرد تا درمانی برای بیماری روانی مادرش پیدا کند. او زمین خانواده را فروخت و تمام پولی را که داشتند برای معالجه همسرش خرج کرد. به مرور زمان، زندگی مرفه اولیه آن‌ها از بد به بدتر تبدیل شد و از نظر مالی بسیار در تنگنا قرار گرفتند. شیائوویی، خواهر و برادرهای کوچک‌ترش و مادربزرگشان مجبور شدند به‌طور موقت با عمویشان زندگی کنند.

مادربزرگشان در منطقه مورد احترام بود. او اغلب به شیائوویی می‌گفت: «وقتی دیگران به شما غذا می‌دهند، باید سپاسگزار باشید و نباید بیش از یک کاسه غذا بخورید.» شیائوویی از یادآوری مهربانانه و سختگیرانه مادربزرگش آموخت که زندگی هر چقدر هم که سخت باشد، هرگز نباید باملاحظه بودن نسبت به دیگران را فراموش کرد.

در مدرسه، شیائوویی همیشه به بچه‌های کلاسش که مورد آزار و اذیت و تبعیض قرار می‌گرفتند کمک می‌کرد. او با دیگران بسیار مهربان بود و سخت درس می‌خواند. شیائوویی درحالی‌که در دبیرستان تحصیل می‌کرد، وقتی در یک برنامه آموزش تیزهوشان و استعدادهای درخشان درس می‌خواند، با وجود حجم بالای مطالعه، هر روز بعد از مدرسه تا پاسی از شب در نودل‌فروشی پدرش کمک می‌کرد.

«پدرم برای فروش نودلِ گوشت گاو به‌شدت کار می‌کرد. همیشه بعد از مدرسه، تا بعد از نیمه‌شب به او کمک می‌کردم. وقتی زمان پرداخت شهریه مدرسه رسید، جرئت نکردم از پدرم درخواست پول کنم. بنابراین به معلمم گفتم که دیگر نمی‌خواهم در برنامه آموزش تیزهوشان و استعدادهای درخشان درس بخوانم و می‌خواهم به کلاس عادی منتقل شوم تا بتوانم در یک هنرستان درس بخوانم و زودتر کار را شروع کنم تا بار خانواده‌ام کمتر شود.»

فضای یادگیری در کلاس عادی، چندان خوب نبود و بسیاری از دانش‌آموزان دوست داشتند با یکدیگر دعوا کنند. برخی از دختران نیز برای شیائوویی دردسر ایجاد می‌کردند، اما هر بار که این کار را انجام می‌دادند، یک همکلاسی پسر وارد عمل می‌شد و مانع آن‌ها می‌شد. سال‌ها بعد، آن همکلاسی شوهرش شد.

جستجوی ایمان راستین

پس از ازدواجِ شیائوویی، زندگی‌اش از ایده‌آل فاصله زیادی داشت. شوهرش خانواده بزرگی داشت، با افرادی که به فعالیت‌های غیرقانونی و عبادت‌های مذهبی مشکوک می‌پرداختند، که باعث می‌شد شیائوویی احساس ناراحتی کند.

«چیزی که باعث می‌شد بیشتر احساس بدبختی کنم، مذهب مبهمی بود که خانواده شوهرم به آن اعتقاد داشتند. من فردی بسیار حساس بودم و می‌توانستم احساس کنم چیزهایی که به آن‌ها اعتقاد داشتند خوب نیستند و کاملاً نگرانشان بودم. سپس، چیزی که از آن می‌ترسیدم واقعاً اتفاق افتاد - خانواده شوهرم هم با آسیب جسمی و هم ضرر مالی مواجه شدند و وقتی اوضاع واقعاً بد بود، حتی به خودکشی فکر کردند. به آن‌ها گفتم که سریعاً از آن چیزهای بد جدا شوند و دیگر با آن مذهب منحرف ارتباط نداشته باشند.»

شیائوویی نمی‌دانست چگونه موجودات شیطانی را در محیط به‌هم‌ریخته‌ خانه‌شان از بین ببرد، اما در قلبش اعتقاد راسخ داشت: جایی که پلیدی وجود دارد، نیکی هم وجود دارد، و باید ایمانی راستین در جهان وجود داشته باشد.

در سال 1998، یکی از دوستانش به شیائوویی گفت که درحال خواندن کتابی به نام جوآن فالون است. شیائووی از روی کنجکاوی، کتاب را از دوستش به امانت گرفت. درحالی‌که مشغول خواندن بود، فکر کرد: «کلمات این کتاب بسیار واقعی و بسیار عمیق هستند!» در روزهای بعد، دیگران اغلب او را درحال خواندن کتاب با توجه کامل می‌دیدند. شیائوویی کاملاً غرق در شادی یادگیری قانون بزرگ جهان بود.

او متوجه شد که آموزه‌های این کتاب بسیار روشن و قابل‌درک است، و استاد لی، بنیان‌گذار و معلم فالون دافا، معنای واقعی زندگی و اسرار جهان را به‌وضوح و با استفاده از زبانی ساده توضیح داده‌اند. تمام تردیدها و سردرگمی‌های شیائوویی درباره زندگی با خواندن فصل به فصل کتاب حل شد. او همچنین فهمید که چرا سال‌ها پیش وقتی به پایان‌دادن به زندگی‌اش فکر می‌کرد احساس می‌کرد خداوند از او می‌خواهند زندگی کند. به این دلیل بود که هدف واقعی زندگی به‌دست‌آوردن فا و بازگشت به خود واقعی است.

شیائوویی ازطریق مطالعه جوآن فالون فهمید که هدف واقعی زندگی بازگشت به خود واقعی‌اش از طریق تزکیه است.

شیائوویی ازطریق اصول فا درک می‌کند که فالون دافا یک تمرین تزکیه ذهن و بدن است. یک تمرین‌کننده باید شین‌شینگ (شخصیت) خود را تزکیه کند تا تقوایش را به گونگ (ماده با انرژی بالا) تبدیل کند و تمرین‌هایی را برای تغییر بدن فیزیکی‌اش انجام دهد. او گفت که از زمان شروع تمرین، چند تجربه معجزه‌آسا داشته است.

«بعد از به‌دنیاآوردن فرزند سومم، در بالابردن یکی از دستانم مشکل داشتم، به این معنی که انجام تمرینات با درد بسیار همراه بود. فکر ‌کردم: هرچه باشد استقامت خواهم کرد.»

«دستانم را دراز کردم و ناگهان احساس کردم که چیزهایی متراکم و آشفته در هوا تکه‌تکه شدند و دستم به‌طور معجزه‌آسایی شفا یافت. دیگر دردی نداشت. ستون فقراتم که از زایمان آسیب دیده بود، درحین انجام تمرینات به‌حالت عادی بازگشت.»

شیائوویی ابتدا که تمرین را شروع کرد، می‌توانست صحنه‌هایی را در بُعدهای دیگر ببیند، که به او کمک کرد تا ژرفای فالون دافا را به‌طور عمیق‌تری درک کند.

«قبلاً بدن‌های قانون استاد را می‌دیدم که در بالای آسمان نشسته و مراقب مریدان دافا بودند. آن‌ها به‌قدری عظیم بودند که فقط می‌توانستم قسمت کوچکی از انگشتان پاهایشان را ببینم. تمام میدان با نوری قرمز پر شده بود، و در این میدان انرژی، احساس می‌کردم کاملاً آرام، بسیار صلح‌جو و بی‌حرکت هستم.»

شیائوویی درحال انجام تمرین پنجم

شیائوویی همچنین هنگام انجام مدیتیشن نشسته با سایر تمرین‌کنندگان، صحنه‌ای باشکوه را دید. «ردیف‌هایی پشت سر هم از موجوداتی را دیدم که جلو من نشسته بودند. من همیشه اولین نفری بودم که به محل تمرین می‌رسیدم و وقتی به آنجا می‌رسیدم، درحالی‌که منتظر رسیدن دیگران بودم، مدیتیشن نشسته را انجام می‌دادم. احساس می‌کردم که بسیاری از موجودات سطح بالا نیز در بُعدهایشان منتظر هستند.»

تغییرات شگفت‌انگیز در مادرشوهرش

شیائوویی با درک ارزشمندی فالون دافا، شروع به آموزش آن به مادرشوهرش کرد. «مادرشوهرم قبلاً منیتی قوی و خلق بدی داشت. او بسیار سلطه‌گر بود و همیشه شیوه خودش را در پیش می‌گرفت. اما پس از شروع تمرین فالون دافا به فرد کاملاً متفاوتی تبدیل شد. بسیار مهربان و باملاحظه شد. حتی یک بار از من به‌خاطر رفتاری که در گذشته داشت عذرخواهی کرد. به‌تدریج طوری با من رفتار می‌کرد که انگار دخترش هستم، و ما اغلب با هم، تمرین‌ها را انجام می‌دادیم و فا را مطالعه می‌کردیم.»

«مادرشوهرم بعد از شروع تمرین سالم‌تر شد و جوان‌تر به نظر می‌رسید. در گذشته، اغلب از دردهایی در اینجا و آنجای بدنش شکایت می‌کرد، اما همه آن‌ها پس از تمرین فالون دافا از بین رفتند. مادرشوهرم بی‌سواد بود، اما پس از چند بار مطالعه توانست جوآن فالون را بخواند. این کاملاً شگفت‌انگیز بود. دختر کوچک‌تر و همسرش نیز پس از مشاهده تغییرات در مادرشوهرم، شروع به تمرین فالون دافا کردند.»

مادرشوهر شیائوویی چند سال پیش به‌دلیل کهولت سن در آرامش از دنیا رفت. او قبل از اینکه این دنیا را ترک کند به شیائوویی گفت: «از تو بسیار سپاسگزارم. از اینکه به من کمک کردی فا را به دست آورم سپاسگزارم.»

شیائوویی با شوهرش و نوه‌هایشان

همه باید این حق را داشته باشند که درباره دافا را بدانند

در 20ژوئیه1999، حزب کمونیست چین (ح‌.ک.‌چ) آزار و شکنجه بی‌رحمانه فالون دافا در چین را در سراسر کشور آغاز کرد. شیائوویی ازطریق سایر تمرین‌کنندگان، درباره آن آگاه شد.

او که از این تمرین بسیار بهره برده بود، احساس کرد که باید فوراً اقدامی انجام دهد تا آن تبلیغات را نفی و به مردم در چین کمک کند به حقیقت آگاه شوند و نجات یابند. «خانواده شوهرم از مذهبی انحرافی که قبلاً به آن اعتقاد داشتند، بسیار رنج برده و فریب خورده بودند. بنابراین، وقتی با فالون دافا مواجه شدیم، فکر کردیم که این فالون دافا ارزشمند است. فالون دافا کاملاً رایگان است، و اما می‌تواند به افراد کمک کند هم از نظر جسمی و هم از نظر ذهنی ارتقا پیدا کنند. احساس می‌کنم که همه در جهان حق دارند بدانند که فالون دافا خوب است. بنابراین وقتی درباره آزار و اذیت تحمیلی ازسوی ح‌.ک.‌چ شنیدم و اینکه چگونه ح‌.ک.‌چ مردم را در چین فریب می‌دهد، احساس کردم باید کاری انجام دهم تا به مردم کمک کنم به حقیقت درباره این تمرین آگاه شوند.»

شیائوویی شروع به نوشتن نامه، برقراری تماس‌های تلفنی، ارسال پیام، دانلود نرم‌افزار چت در کامپیوترش و استفاده از ابزارهای دیگر برای روشنگری حقیقت برای مردم چین کرد. «می‌خواهم مردم چین بدانند که ده‌هامیلیون نفر در سراسر جهان فالون دافا را تمرین می‌کنند و به آن‌ها بگویم فالون دافا چیست. عده‌ای بعد از گوش‌دادن به حرف‌هایم گفتند که من مثل یک فرشته هستم. یک مأمور ارتش به من گفت که وظیفه آن‌ها آزار و شکنجه فالون گونگ است. او پس از گفتگو با من، تمام گروه سربازان را به یک کافه اینترنتی برد تا به صحبت‌های من درباره خوبی‌های فالون دافا گوش دهند. یک مدیر کارخانه هم بود که بعد از شنیدن حرف‌هایم به من گفت که بلندگو را فوراً روشن می‌کند تا همه در کارخانه بشنوند که من چه می‌گویم. همچنین به من گفت تا زمانی که بخواهم می‌توانم صحبت کنم.»

به‌خاطر دروغ‌های ح‌.ک.‌چ، بسیاری از مردم چین درباره فالون دافا دچار سوءتفاهم شدند و نظراتی منفی داشتند. بنابراین هیچ‌چیز نمی‌توانست برای شیائوویی پاداشی بزرگ‌تر از دیدن افرادی باشد که پس از آگاهی به حقایق، درخصوص فالون دافا احساسی حاکی از مهربانی نشان می‌دهند.

«هر کسی که با ارزشمندی فالون دافا آشنا شود، می‌خواهد افراد بیشتری حقیقت را بدانند. این واقعاً مهربانی با دیگران است. من با مردم صحبت نمی‌کنم تا به نفع خودم چیزی کسب کنم. من این کار را انجام می‌دهم تا افراد بیشتری در طی این زمان‌های پر از درد و رنج، فرصت نجات را پیدا کنند - فرصتی که در میلیون‌ها سال فقط یک بار به دست می‌آید.»

زندگی شیائوویی پر از فراز و نشیب است. همین چند سال پیش درد طاقت‌فرسای ازدست‌دادن دخترش را تجربه کرد.

«من سختی‌ها و مصیبت‌های زیادی را در زندگی‌ام تجربه کرده‌ام و گاهی به نظر می‌رسید که زندگی از مرگ دردناک‌تر است. اگر نجات نیک‌خواهانه استاد لی نبود، نمی‌توانم تصور کنم که چگونه با آن کنار می‌آمدم. زندگی‌ام چند بار در خطر بود، اما استاد تمام آن موقعیت‌های خطرناک را حل‌وفصل کردند. احساس می‌‌کنم که استاد همیشه مراقبم هستند.»

در پایان مصاحبه، شیائوویی صمیمانه گفت: «مردم در این دنیا چرخه تولد، پیری، بیماری و مرگ را پشت سر می‌گذارند. پس از اینکه فالون دافا را یاد گرفتم، به درک جدیدی از معنای زندگی دست یافته‌ام. همانطور که شخصیت خود را ازطریق تزکیه در دافا بهبود می‌بخشم، دیگر سختی‌ها را رنج نمی‌بینم. لطفاً به خودتان فرصتی بدهید تا حقایق فالون دافا را بیاموزید.»