(Minghui.org) در طول همهگیری سال 2020، مردم اجازه نداشتند طبق معمول بیرون بروند. در آن زمان، در یک خانه کوچک، با مساحت فقط 33 متر مربع زندگی میکردم. تلویزیون و موبایل نداشتم. هر روز علاوهبر خوردن وعدههای غذایی ساده و خوابیدن، فا را مطالعه میکردم، تمرینات را انجام میدادم و افکار درست میفرستادم. گاهی چهار سخنرانی از جوآن فالون، متن اصلی فالون دافا، و همچنین سایر سخنرانیهای استاد را مطالعه میکردم و به فایل صوتی نه شرح و تفسیر درباره حزب کمونیست گوش میدادم.
اما سپس متوجه شدم بدون توجه به اینکه چقدر تلاش میکنم، نمیتوانم برخی از کارماهای فکری قوی را از بین ببرم. این کارمای فکری از ذهنیت رقابتجویی شکل میگرفت که تحت تأثیر آموزشهای حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) رشد کرده بود.
قبلاً هنگام مطالعه فا و تبادل تجربیاتم با سایر تمرینکنندگان، این کارمای فکری را کشف کرده بودم، و بهرغم تلاش برای خلاص شدن از شر آن، هر زمان که تمرین ایستاده فالون را انجام میدادم آن دوباره ظاهر میشد.
گاهی افکارم این کارمای فکری را دنبال میکردند که بهطور جدی در مطالعه فا و انجام تمریناتم مداخله ایجاد میکرد. این کارمای فکری درحال تبدیل شدن به یک مانع در تزکیهام بود، بنابراین میخواستم بر آن غلبه کنم. اما چگونه؟ متوجه شدم که باید روش مطالعه فای خود را تغییر دهم.
استاد بیان کردند:
«فا میتواند تمام وابستگیها را درهم شكند، فا میتواند تمام شیطانها را منهدم كند، فا میتواند تمام دروغها را متلاشی كند و فا میتواند افكار درست را نیرومند كند.» («مداخله را دور کنید»، از نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر 2)
یک روز با تمرینکنندهای برخورد کردم که سالها او را ندیده بودم. ما درباره وضعیت تزکیهمان صحبت کردیم. او پس از شنیدن مشکل من، پیشنهاد کرد: «بهترین راه برای عبور از این مشکل، ازبرخوانی فا است. من الان این کار را انجام میدهم. بسیار مؤثر است.» پیشنهادش با تفکر خودم مطابقت داشت، و مصمم شدم فا را از بر بخوانم.
ازبرخوانی فا کمک میکند کارمای فکریام را از بین ببرم
قبلاً شروع به تلاش برای ازبر کردن فا کرده بودم، اما به آن پایبند نبودم. حالا با فکر کردن به آن میترسیدم. آن همتمرینکننده تشویقم کرد که ابتدا جمله به جمله از بر کنم، سپس جملات را به هم وصل کنم و پاراگرافهای بزرگ را بهطور جداگانه از بر کنم.
برای مدتی این کار را انجام دادم و احساس کردم که تأثیرش خوب است. در گذشته، وقتی فا را مطالعه میکردم، ذهنم نمیتوانست آن را جذب کند، اما این بار متوجه شدم که برای ازبر کردن فا، ابتدا باید آن را جذب کنم. با ادامه این کار، تغییرات بزرگی را تجربه کردم.
بهطرزی باورنکردنی، یک روز که تمرینات را انجام میدادم، متوجه شدم که صحنه آزاردهنده ایجادشده توسط کارمای فکری از بین رفته است، و میتوانستم هنگام انجام تمرینات آرام باشم. از استاد و قدرت خارقالعاده دافا سپاسگزار بودم. در گذشته، هر چقدر هم که تلاش میکردم، نمیتوانستم این کارمای فکری را از بین ببرم؛ حالا بدون اینکه متوجه شوم، آن از بین رفته بود.
این تجربه اعتمادبهنفس و عزم مرا برای ادامه ازبرخوانی فا تقویت کرد، که تغییرات بزرگی در شینشینگم ایجاد کرد.
شوهرم همیشه با من بسیار مهربان بوده است و درمورد هر چیزی در خانواده، من حرف آخر را میزنم. من شروع به تمرین دافا کردم، زیرا توموری روی غده هیپوفیز خود داشتم. شوهرم با دیدن اینکه چیزی اینقدر جدی درمان شد، به دافا ایمان آورد و همیشه از تزکیه من حمایت کرده است.
حتی زمانی که آزار و شکنجه در اوج خود بود، او هرگز مرا از روشنگری حقیقت درباره فالون دافا و توزیع مطالب روشنگری حقیقت با همتمرینکنندگان منصرف نکرد. یک بار، خیلی دیر به خانه آمدم و او آنقدر مضطرب بود که دور خودش میچرخید و قدم میزد، اما هرگز شکایت نکرد. او در این سالها خیلی تحمل کرده است.
اما درحالیکه با خوشحالی مشغول تهیه شام سال نو چینی بودم، ناگهان شوهرم درمورد بستگان فوتشدهام چیزی گفت که آزارم داد. شوکه شده بودم و فکر کردم: «چرا این را گفت؟» من تندخو هستم و معمولاً فوراً عصبانی میشوم. این بار بلافاصله جواب ندادم و این سخنان استاد به ذهنم خطور کرد:
«البته میتوانیم مسئله را با مهربانی توضیح دهیم و مشکلی نیست که موضوع را روشن کنیم. اما نباید بیش از حد به آن وابسته باشید.» (سخنرانی چهارم، جوآن فالون)
میخواستم توضیح دهم، اما بعد به این فکر کردم که چرا احساس میکنم باید توضیح دهم. برای چه؟ آیا این هنوز بحث کردن بر سر عقاید مردم عادی بود و میخواستم از خودم دفاع کنم؟ چیزی نگفتم و طوری به آشپزی ادامه دادم که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است. پس از آن، احساس کردم که عزمم برای بحث نکردن با شوهرم باورنکردنی است. چطور توانستم اینقدر تغییر کنم؟
این قطعاً قدرت ازبر کردن فا بود.
در زندگی، همیشه تعارضها وجود خواهد داشت و شوهرم هرازگاهی فرصتهایی را برایم ایجاد میکند تا رشد کنم. اکنون، هر زمان که مواد یا احساسات بد ظاهر میشوند، کاری را که انجام میدهم کنار میگذارم و فوراً فا را مطالعه میکنم. معمولاً یک پاراگراف از فا را سه چهار بار میخوانم. این قدرت فا است که مشکل و مسئله پشت آن مشکل را حل میکند.
من و شوهرم تعارض دیگری داشتیم که در آن قدرت مطالعه خالصانه فا را احساس کردم. در آن زمان، بهجای اینکه از دست او عصبانی شوم، در قلبم نیکخواهی داشتم. احساس میکردم همه مردم دنیا درحال رنج کشیدن هستند. دیگر نمیتوانستم درمورد درست و نادرستِ مردم عادی بحث کنم. باید خودم را خوب تزکیه میکردم. گفتار و کردار من بخشی از حقیقت دافا است و باید طبق استانداردهای فا خوب عمل کنم.
این اولین بار است که تجربیاتم را یادداشت میکنم. وقتی تصمیم گرفتم آن را بنویسم و آن را تا نیمه نوشته بودم نیروهای کهن تلاشم را متوقف کردند. ناگهان احساس خوابآلودگی و ضعف کردم. فهمیدم این مداخله است و اینکه شیطان میترسد از بین برود. نمیتوانستم به بیراهه کشیده شوم، بنابراین با کمک همتمرینکنندگان، آن را به پایان رساندم. هنوز باید در بسیاری از جنبهها خود را رشد دهم، و هنوز بین من و استانداردهای فا شکافی وجود دارد. از این پس، فا را با جدیت مطالعه خواهم کرد، فا را از بر خواهم کرد، طبق معیارهای فا رفتار و به عهدهایم عمل خواهم کرد.