فالون دافا، فالون گونگ - سایت مینگهویی www.minghui.org چاپ

یاد گرفتم که خودم را تزکیه کنم و سعی نکنم دیگران را اصلاح کنم

23 سپتامبر 2024 |   شیائوشیائو، تمرین‌کننده فالون دافا در استان هیلونگ‌جیانگ، چین

(Minghui.org) من سال‌ها فالون دافا را تمرین کرده‌ام، اما واقعاً خودم را تزکیه نکردم. حتی بر محیط مطالعه گروهی فای محلی‌ام تأثیر منفی گذاشتم.

زمانی که شروع به تمرین کردم، جوان بودم. خیلی زود پس از آن، از بیماری‌ها رهایی یافتم و معنای واقعی زندگی را درک کردم. هیجان‌زده بودم و به همه می‌گفتم می‌دانم که فالون دافا چقدر فوق‌العاده است. همچنین به سایر تمرین‌کنندگان کمک می‌کردم کتاب‌های دافا را بخرند، از سخنرانی‌های استاد لی فایل‌‌های صوتی برایشان ضبط و فعالیت‌هایی را سازماندهی می‌کردم. سرم خیلی شلوغ بود، اما متوجه نبودم که به شور و هیجان و انجام کارها وابستگی دارم.

پس از شروع آزار و شکنجه در سال 1999، تعداد کمی از تمرین‌کنندگان در منطقه من حقیقت را درباره دافا روشن می‌کردند. متوجه شدم که باید این کار را انجام دهیم، بنابراین به دیگران سر زدم و افکارم را با آن‌ها در میان گذاشتم. به آن‌ها گفتم که چه‌کار می‌کنم و به آن‌ها فشار آوردم که آن‌ها هم همین کارها را انجام دهند.

هر زمان که به برخی از اصول فا آگاه می‌شدم، می‌خواستم دیگران همان سخنرانی یا مقاله را بخوانند. زمانی که تمرین‌کنندگان دچار رنج و سختی می‌شدند، از آن‌ها انتقاد می‌کردم و می‌گفتم که حتماً کار اشتباهی انجام داده‌اند. حرف‌هایم فشار زیادی به آن‌ها وارد می‌کرد.

وقتی می‌شنیدم که تمرین‌کنندگان درباره فالون دافا به مردم می‌گویند، توضیح می‌دادم که چگونه با مردم صحبت می‌کنم، زیرا معتقد بودم خودم در این زمینه بهتر عمل می‌کنم. دیگران به‌تدریج درمورد من نظرات منفی پیدا کردند، اما من نسبت به خودم احساس خوبی داشتم.

یکی از تمرین‌کنندگان به من گفت که برخی از تمرین‌کنندگان فکر می‌کنند من دوست دارم ایده‌هایم را به آن‌ها تحمیل کنم. نمی‌فهمیدم چطور چنین چیزی ممکن است؟ فکر می‌کردم این کار را به‌خاطر همه انجام می‌دهم! سپس متوجه شدم که آن تمرین‌کننده نیک‌خواهانه می‌کوشد به من کمک کند.

زمان بیشتری را صرف مطالعه فا و نگاه به درون کردم. جنبه‌های زیادی را دیدم که می‌توانستم در آن‌ها پیشرفت کنم و متوجه شدم که منیتی قوی دارم و بر نظراتم پافشاری می‌کنم. مثل یک تزکیه‌کننده رفتار نمی‌کردم. درعوض، مغرور و متکبر بودم. به نظرات دیگران گوش نمی‌دادم و معمولاً با آن‌ها مخالفت می‌کردم. وضعیت تزکیه‌ام متزلزل بود.

تصمیم گرفتم با بیشتر گوش کردن و کمتر حرف زدن، خودم را اصلاح کنم. سپس با یک تمرین‌کننده که می‌دانستم قبلاً او را رنجانده‌ام تماس گرفتم و صمیمانه از او عذرخواهی کردم. او تحت تأثیر قرار گرفت و اشک‌هایش جاری شد.

اما بستن برخی شکاف‌ها سخت است. گرچه مشکلاتم را می‌دیدم و می‌خواستم پیشرفت کنم، دیگران از من دوری می‌کردند. وقتی چیزی را پیشنهاد می‌کردم، فقط لبخند می‌زدند. هیچ‌کس چیزی نمی‌گفت. آن‌ها درنهایت اذعان کردند که صحبت نمی‌کنند، زیرا من فکر می‌کنم بهتر از بقیه هستم و اغلب از اصول فا برای تحت فشار گذاشتن آن‌ها استفاده می‌کنم.

تزکیه حقیقی خود

سال گذشته، می‌خواستم با دو تمرین‌کننده دیگر فا را مطالعه کنم. آن‌ها موافقت کردند، اما احساس کردم که آن‌ها تمایل ندارند چیز زیادی به من بگویند. متوجه شدم که به آن‌ها صدمه زده‌ام و هنوز وابستگی‌‌های زیادی دارم که باید رهایشان کنم. می‌دانستم که باید فروتن باشم، صمیمانه با هم‌تمرین‌کنندگانم ارتباط برقرار کنم و کاستی‌هایم را بپذیرم.

درمورد کاستی‌هایم صادق بودم و اشتباهاتم را پذیرفتم. وقتی آن‌ها دیدند من از صمیم قلب می‌خواهم خودم را اصلاح کنم، گفتند که من همیشه زیاده‌روی می‌کنم. همچنین به اشتراک گذاشتند که هیچ‌کس جرئت ندارد با من بحث کند. درواقع آن‌ها حتی یک بار مقاله‌ای نوشتند درباره اینکه چگونه من با تمرین‌کنندگان مداخله می‌کنم، اما سپس تصمیم گرفتند که بهتر است به‌جای ارسال آن به وب‌سایت مینگهویی، خودشان را تزکیه کنند.

این مرا تکان داد، بنابراین می‌توانید تصور کنید که چقدر محیط تزکیه محلی را مختل کرده بودم. ازطریق این تبادل تجربه با سایر تمرین‌کنندگان، انرژی نیکخواهانه دافا را احساس کردم.

یکی از تمرین‌کنندگان به‌شدت از من انتقاد کرد و گفت بد است که به بیرون نگاه کنم و با سایر تمرین‌کنندگان مداخله کنم. نمی‌توانستم این را بپذیرم، زیرا احساس می‌کردم از قبل به کاستی‌هایم اعتراف کرده‌ام. اما دهانم را بسته نگه داشتم و چیزی نگفتم.

استاد بیان کردند:

«اما ازآنجاکه شروع به تزکیه کرده‌اید، اگر نتوانید هم‌اکنون به این دست یابید، پس واقعاً هنوز باید آن را مهار کنید.» (آموزش فا در کنفرانس هیوستون)

تصمیم گرفتم به سخنان استاد گوش و خویشتن‌داری کنم، بنابراین از خودم دفاع نکردم.

تمرین‌کننده دیگری به اشتراک گذاشت که من سال‌ها اینطور بوده‌ام و حاضر به تغییر خودم نیستم. نتوانستم تحمل کنم و سپس احساس افسردگی کردم. می‌دانستم که زمان رشد و بهبودم فرا رسیده است و هرچه آن‌ها می‌گویند به نفع خودم است.

بعد از اینکه فا را خواندم، به درون نگاه کردم و با هم‌تمرین‌کنندگان ارتباط برقرار کردم، می‌دانستم که هنوز رنجش، ذهنیت رقابت‌جویی و حسادت دارم. فقط می‌خواستم از من تعریف شود نه انتقاد. اما این افکار درواقع منِ «حقیقی» نبودند.

افکار درست فرستادم تا این وابستگی‌ها و عقاید و تصورات بشری را از بین ببرم. می‌دانستم که عقب افتاده‌ام، و استاد نظم و ترتیبی داده‌اند که سایر تمرین‌کنندگان به من کمک کنند تا به‌سرعت پیشرفت کنم.

همچنین متوجه شدم که باید عناصر فرهنگ حزب کمونیست چین را حذف کنم و به افراط نروم. تمرین‌کنندگان کم‌کم بیشتر افکار خود را با من درمیان گذاشتند. اکنون می‌دانم که تزکیه گفتار چقدر مهم است. کمتر حرف می‌زنم و کسی را متهم نمی‌کنم و شکایت ندارم.

الان به‌ندرت بلند صحبت می‌کنم، حتی در خانه. همیشه قبل از هر کاری، با اعضای خانواده‌ام در‌مورد مسائل صحبت می‌کنم. وقتی با من ناعادلانه رفتار می‌شود دیگر هرگز جروبحث نمی‌کنم یا از خودم دفاع نمی‌کنم. یاد گرفتم که اول به دیگران فکر کنم و دیگر روی کاستی‌‌های آن‌ها تمرکز نکنم. اغلب به خودم یادآوری می‌کنم که فقط تزکیه خود تزکیه حقیقی است.