فالون دافا، فالون گونگ - سایت مینگهویی www.minghui.org چاپ

حفظ افکار درست و تجربه معجزه

29 سپتامبر 2024 |   پو مئی، تمرین‌کننده فالون دافا در چین

(Minghui.org) من با هم‌تمرین‌کنندگان در شهرمان مطالب روشنگری حقیقت را توزیع و بنرهایی را نصب کرده‌ام تا به مردم کمک کنم حقیقت را درک کنند و بدانند که فالون دافا خوب است. ما در مجتمع‌های مسکونی، نقاط دیدنی و روستاها، ردپایی از خود به جای گذاشته‌ایم. در طول این روند، شاهد ماهیت معجزه‌آسای فالون دافا بوده‌ایم.

افکار درست منجر به پایانی عالی شد

یک شب زمستانی با تمرین‌کننده مسنی‌ برای توزیع مطالب بیرون رفتم. وقتی به روستایی رسیدیم، برای پخش مطالب از هم جدا شدیم. پس از مدتی متوجه شدم منطقه‌ای که در آن هستم برایم ناآشناست، و کم‌کم نگران شدم که مبادا گم شده باشم و اگر نتوانم آن تمرین‌کننده دیگر را پیدا کنم راه بازگشت را پیدا نکنم. پشیمان شدم که محل ملاقاتمان را از قبل تعیین نکردم. ذهنم ناآرام شد.

متوجه شدم که نگرش من بر کار نجات مردم تأثیر می‌گذارد، بنابراین تصمیم گرفتم دیگر نگران نباشم و توزیع مطالب را تمام کنم. همانطور که روی ارائه آخرین مطلب روشنگری حقیقت تمرکز داشتم، متوجه شدم کسی روبرویم است. وقتی به بالا نگاه کردم، دیدم طرف مقابل نیز سرش را بلند کرد و متوجه شدم که آن تمرین‌کننده دیگر است.

ما توزیع‌ مطالب خود را دقیقاً در یک زمان به پایان رساندیم، دقیقاً همزمان سرمان را بالا آوردیم و با هم به خانه برگشتیم. در آن زمان بود که نگرانی‌های قبلی خود را به یاد آوردم و متوجه شدم که داشتن افکار درست در ذهن باعث می‌شود معجزات آشکار شوند. خیلی خوشحال شدم.

متوجه شدیم دم در خانه هستیم

در اواخر یک شب پاییزی، با تمرین‌کننده دیگری برای توزیع مطالب بیرون رفتیم. بعد از ترک یک روستا، متوجه شدیم که جاده‌ای در پیش رویمان نیست، فقط یک شیب وجود دارد. شب زیر آسمان وسیع، آنجا ایستاده بودیم و نمی‌توانستیم راه خانه را پیدا کنیم.

به سن آن تمرین‌کننده فکر ‌کردم و نگران خستگی او شدم، بنابراین به او گفتم که سر جایش بماند تا مسیر را بررسی کنم. راه زیادی نرفته بودم که متوجه رد لاستیک روی زمین شدم. سپس درحالی‌که رد لاستیک را دنبال می‌کردم، از تمرین‌کننده دیگر خواستم مرا دنبال کند، به این امید که راهی برای خروج پیدا کنیم. فکر می‌کردم وقتی بتوانیم جاده‌ای پیدا کنیم، اوضاع خوب می‌شود.

بعد از مدتی پیاده‌روی، چند چراغ پیش رویمان دیدیم. به‌سمت آن‌ها رفتیم و متوجه شدیم که آن‌ها چادرهایی در مزرعه‌ای دارای گلخانه‌ هستند. همانطور که به توزیع‌ مطالب ادامه می‌دادیم، احساس کردیم که در جهت مخالف خانه حرکت می‌کنیم. فقط امیدوار بودیم به‌زودی راهی پیدا کنیم.

در کمال تعجب، پس از توزیع‌ مطالب، کمی جلوتر که رفتیم، جاده‌ای عریض و روشن در مقابلمان ظاهر شد که درختان بید در آن تاب می‌خوردند و باد گرمی می‌وزید. انگار وارد دنیای جدید و درخشانی شده بودیم و قلبم فوق‌العاده سبک بود. نمی‌دانستم کجا هستیم. وقتی وارد این جاده شدیم و به اطراف نگاه کردیم، متوجه شدیم به دمِ در خانه رسیده‌ایم. شگفت‌زده شده بودیم و فکر می‌کردیم خواب می‌بینیم. واقعاً معجزه‌آسا بود.

با فکر درست، چراغ‌ها واقعاً خاموش شدند

13مه روز جهانی فالون دافا بود و من و چند تمرین‌کننده بیرون فتیم تا روی درختی در کنار جاده‌ای که به یک منطقه گردشگری منتهی می‌شد، بنری را نصب کنیم. عالی‌ترین بخش جاده را برای نصب بنر انتخاب کردم. مکان خوبی بود، جایی که نه‌تنها گردشگران از آنجا عبور می‌کردند، بلکه مردم اغلب لباس‌های خود را در نهر کوچکی در سمت چپ می‌شستند، و مدرسه‌ای پایین‌تر در سمت راست و همچنین یک محل ساخت‌وساز قرار داشت. فکر ‌کردم با آویختن بنر در آنجا، افراد زیادی آن را می‌بینند.

درحالی‌که بنر را روی درخت آویزان می‌کردیم، فکر می‌کردم اگر چراغ‌های محل ساخت‌وساز خاموش شود، برای ما امن‌تر است، زیرا آن‌ها روشن بودند و افرادی هنوز کار می‌کردند. در کمال تعجب، چراغ‌ها به‌طور کامل خاموش شدند. پس از اتمام نصب بنر، ناگهان چراغ‌ها دوباره روشن شدند. بعداً متوجه شدم که این نمایشی از ماهیت معجزه‌آسای دافا بود.

مطالب روشنگری حقیقت مرا «محتاط کردند»

یک روز صبح که درحال توزیع مطالب روشنگری حقیقت در یک مجتمع نزدیک بودم، وقتی به طبقه سوم یا چهارم رسیدم، نگاهی کردم تا‌ مطالب بیشتری از کیفم بیرون بیاورم و یک صدای «ترق» از کیف شنیدم. زیاد به آن توجه نکردم و سپس دو صدای «ترق» دیگر شنیدم. باز زیاد به آن فکر نکردم و به برداشتن‌ مطالب از کیف ادامه دادم.

همانطور که می‌خواستم‌ مطالب بیشتری را بیرون بیاورم، متوجه شدم این صدا ممکن است یک یادآوری از سوی مطالب باشد. وقتی سرم را بلند کردم دیدم یک دوربین مداربسته روی دیوار طبقه نصب شده و مستقیماً رو به راه‌پله است. بنابراین تصمیم گرفتم دستم را روی کیف نگه دارم و به بالا رفتن ادامه دادم. در آن لحظه متوجه شدم مطالب روشنگری حقیقت ماهیت معنوی دارند و به من یادآوری می‌کردند که احتیاط کنم.

استاد بیان کردند:

«اکنون می‌دانید به‌عنوان معلم‌تان چه‌چیزی به شما می‌دهم. تا وقتی روزی برسد که بتوانید از خودتان محافظت کنید فاشن من به‌طور پیوسته از شما محافظت می‌کند. در آن زمان‌، فراسوی تزکیۀ فای قلمرو بشری رفته‌اید و دائو را به دست آورده‌اید‌.» (سخنرانی سوم در جوآن فالون)

در طول تزکیه‌ام در دافا، رویدادهای معجزه‌آسای بی‌شماری را تجربه کرده‌ام. به‌عنوان یک تمرین‌کننده، این که بتوانید با خیال راحت از میان این رویدادها عبور کنید، همگی مدیون محافظت استاد است.