فالون دافا، فالون گونگ - سایت مینگهویی www.minghui.org چاپ

افشای رنجشم و ازبین بردن آن

13 فوریه 2025 |   تمرین‌کننده فالون دافا در استان شاندونگ، چین

(Minghui.org) در هفته‌نامه مینگهویی، مقالات تبادل تجربه زیادی در‌مورد ازبین بردن رنجش ‌می‌خواندم و از خودم ‌می‌پرسیدم که آیا رنجشی دارم یا نه، پاسخ منفی بود. اما به‌طور جدی به درون نگاه نمی‌کردم. در‌واقع رنجش داشتم، اما آن عمیقاً پنهان بود. مایلم برخی از تجربیات اخیرم را با شما در میان بگذارم.

ماه گذشته، وقتی به دیدن پسرعموی 90ساله‌ام رفتم، از شوهر مرحومم یاد کرد و شایستگی‌های او را ستود. از شنیدن این حرف ناراحت شدم، فکر ‌کردم پسرعمویم از او حمایت می‌کند و نگفت که شوهرم چگونه مرا آزار می‌داد. شروع به شکایت کردن از او کردم.

شوهرم معتاد کار بود. او به‌دلیل پیشینه خانوادگی‌اش، همیشه توسط حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) مورد تبعیض قرار می‌گرفت، اما کورکورانه به سیاست ح.ک.چ برای «قرار دادن روشنفکران در موقعیت‌های مهم» اعتقاد داشت. او سال‌ها بدون شکایت و بدون فکر کردن به منافع شخصی‌اش، سخت کار کرد. به‌دلیل کار بیش از حد و طولانی در 50سالگی بیمار شد. ح.ک.چ پس از اینکه از او استفاده کرد، او را کنار گذاشت. در دهه 1990، شرکت درحال ورشکستگی بود، بنابراین کارمندان حقوق دریافت نمی‌کردند و دیگر هیچ مزایایی برای هزینه بیماری‌ها نداشتند. ما مجبور شدیم برای پرداخت هزینه‌های گزاف درمان بیماری‌هایش، پول قرض کنیم. وقتی او سرانجام درگذشت، تمام پولمان تمام شده بود. محل کارش یک یوان هم برای تشییع جنازه یا مستمری‌اش، به ما نداد. پس از فوتش، من مانده بودم با مراقبت از مادر 96ساله‌اش و ده‌هاهزار یوآن بدهی که برای من عددی نجومی بود!

اما ذهنم پر از کینه بود و نمی‌توانستم آرام بگیرم. اتفاق دیگری را به یاد آوردم. من و شوهرم در یک شرکت کار می‌کردیم. او به‌عنوان مافوق من، و برای حفظ شهرتش، به شخص دیگری ترفیع داد. او به‌خاطر اعتبارش عذاب زیادی کشید. همه در شرکت او را تحسین کردند، اما من نتوانستم از آن اتفاقی که افتاد، بگذرم و رنجشم باعث شد به بیماری‌های مختلف مبتلا شوم.

من تمرین فالون دافا را در سال 1995 شروع کردم. اندکی پس از آن، بیماری‌هایم بهبود یافت. الان 86ساله و در کمال سلامتی هستم. هر کسی را ملاقات می‌کنم به من می‌گوید که کمتر از سنم به نظر می‌رسم. به آن‌ها می‌گویم که چگونه فالون دافا و استاد به من زندگی دیگری بخشیدند. از صمیم قلبم، از نجات توسط استاد سپاسگزارم. اگر فالون دافا را تمرین نمی‌کردم، امروز زنده نبودم.

پس از شروع تمرین فالون دافا، دیگر به گذشته فکر نکردم. رنجشم برای سال‌ها کاملاً مخفی و پنهان بود. می‌خواهم آن را فاش کنم و از بین ببرم. هر وابستگی دیواری است که سفر تزکیه‌ام را مسدود می‌کند.

می‌دانم که هیچ‌چیز برای یک تزکیه‌کننده تصادفی نیست. من باید برخی از بدهی‌های زندگی قبلم را بازپرداخت کنم.

استاد به ما آموختند که به درونمان نگاه کنیم و وابستگی‌های خود را از بین ببریم، و این تنها راه برای بهبود سطح شین‌شینگ و تزکیه ماست. در ظاهر به نظر می‌رسید به درون نگاه می‌کنم، اما آن سطحی بود. خودم را فریب می‌دادم و نتوانستم شایسته نجات نیک‌خواهانه استاد باشم. به‌عنوان یک تمرین‌کننده قدیمی فالون دافا، اگر وابستگی‌هایم همچنان وجود داشته باشند، چگونه می‌توانم استاد را دنبال کنم تا به خانه برگردم و موجودات ذی‌شعور را نجات دهم؟ آیا این خطرناک نیست؟

همچنین به شهرتم وابستگی دارم و در مقابل انتقاد مقاومت می‌کنم. تمرین‌کننده جوانی یک‌ بار به من گفت: «هیچ کار خوبی در زندگی‌ات انجام ندادی.» ناراحت شدم. با وجود اینکه خودم را کنترل کردم و با او بحث نکردم، نمی‌توانستم از فکرش خارج شوم.

استاد به ما آموختند:

«اگر بتوانید آن را تحمل کنید اما نتوانید آن را از ذهن‌تان خارج نکنید، هنوز به‌ اندازۀ کافی خوب نیست.» (سخنرانی نهم، جوآن فالون)

من مطمئناً به این قلمرو نرسیده بودم، زیرا مدام فکر می‌کردم: «اگر هیچ کار خوبی در زندگی‌ام انجام نداده‌ام، موضوع جدی است! او گفت "در طول زندگی‌ام" نه یک دوره زمانی مشخص.» نمی‌توانستم به حرف‌هایش فکر نکنم.

سن این تمرین‌کننده جوان نصف سن من است و ما همدیگر را نمی‌شناسیم. او چگونه می‌توانست چیزی در‌مورد من بداند؟ بدیهی است که گستاخی او برای کمک به من در حل کارما و بهبود شین‌شینگم بود. این یک فرصت عالی برای من بود تا از یک مانع در تزکیه‌ام رها شوم. آن چیز خوبی بود و باید از او تشکر می‌کردم. چرا همچنان ذهنم را مشغول آن کردم؟ درنهایت بعد از اینکه متوجه شدم، در ذهنم از او تشکر کردم.

باید آموزه‌های استاد را دنبال کنم و راهی را که ایشان در این مرحله نهایی اصلاح فا برای من نظم و ترتیب دادند، طی کنم. برای تزکیه مجدانه و رها کردن تمام وابستگی‌ها، عقاید و تصورات، احساسات و خودخواهی‌هایم، زمان را گرامی خواهم داشت. هر اتفاقی که می‌افتد چیز خوبی است که به من کمک ‌می‌کند در تزکیه‌ام پیشرفت کنم. نیک‌خواهی و نوع‌دوستی را تزکیه خواهم کرد، در فا جذب خواهم شد و از استاد پیروی خواهم کرد تا به مبدأ واقعی‌ام بازگردم.