فالون دافا، فالون گونگ - سایت مینگهویی www.minghui.org چاپ

نگاه به درون و تشخیص تصورات بشری

3 فوریه 2025 |   تمرین‌کننده فالون دافا در استان جیلین، چین

(Minghui.org) حدود ۲۵ سال است که فالون دافا را تمرین می‌کنم. به‌لطف نیک‌خواهی و حمایت استاد، تا به امروز در مسیر تزکیه‌ام گام برداشته‌ام. می‌خواهم نحوه نگاه به درون در سفر تزکیه‌ام را به اشتراک بگذارم.

نگاه سریع به درون و تشخیص تصورات بشری

شوهرم چند سال پیش یک روز زمستانی برای ناهار از سر کار به خانه نیامد. وقتی با او تماس گرفتم، گفت که دارد اتومبیلش را در یک گاراژ تعمیر می‌کند. او گفت که در یک خروجی بزرگراه به نرده محافظ برخورد کرده و چراغ جلو سمت راست اتومبیلش شکسته است. او آسیبی ندید، اما تعویض چراغ جلو چندصد یوان هزینه داشت.

چرا چنین شد؟ فکر ‌کردم هرچند که آن برای شوهرم اتفاق افتاده است، باید به من مربوط باشد. درباره آن اندیشیدم و سعی کردم دلیل این اتفاق را بیابم. چند روز قبل، یکی از همکاران را در مسیر خانه سوار کردیم. او گفت که شوهرم راننده محتاطی است و از او پرسید که آیا تا به حال تصادف کرده‌ایم یا خیر. شوهرم گفت: «من ایمن رانندگی می‌کنم. اگر دیگران به من نزنند، من به دیگران نمی‌زنم. ما هرگز تصادف نکرده‌ایم.»

با شنیدن این حرف، با خودم فکر کردم: «داری خودنمایی می‌کنی. هرچه بیشتر درباره آن صحبت کنی، احتمال تصادف در آینده بیشتر می‌شود.» در آن زمان متوجه نشدم که این عقیده و تصور بد من است. آن را نفی نکردم و آن توسط اهریمن مورد سودجویی قرار گرفت که آن روز ما را به دردسر انداخت. از درک خودم شوکه شدم. تزکیه واقعاً جدی است.

شوهرم کمی بعد به خانه آمد. او به من گفت که یک ریال هم پرداخت نکرده است، زیرا تعمیرکار یک چراغ جلوی کارکرده را از اتومبیلی اسقاط برداشت و در اتومبیل ما کار گذاشت. او چراغ‌های جلو جدید نداشت و چند روز طول می‌کشید تا قطعه را بیابد. اگر می‌خواستیم چراغی نو نصب کنیم، می‌توانستیم برگردیم و مورد دست‌دوم را جایگزین کنیم.

در قلبم احساس گرما کردم. سپاسگزارم، استاد! درست مثل همان چیزی است که استاد بیان کردند:

«بنابراین فقط تلاش لازم را صرف کنید و بقیه مسائل را به استادتان بسپارید. همین نیتی که برای رشد گونگ و پیشرفت دارید کافی است. کار واقعی را استادتان انجام می‌دهد و آن ورای هر کاری است که خودتان بتوانید انجام دهید.» (سخنرانی اول، جوآن فالون)

تا زمانی که به سخنان استاد گوش می‌دهم و به درون خود نگاه می‌کنم، معتقدم استاد بهترین‌ها را به من می‌دهند و نمی‌گذارند چیزی از دست بدهم. ازطریق این حادثه، متوجه شدم که باید از منظر یک تزکیه‌کننده فکر کنم، نه از دیدگاه بشری. وقتی به چیزهایی برخورد می‌کنم، باید به درونم نگاه کنم تا مسائلم، عقاید و تصورات بشری‌ای که از آن‌ها بی‌خبرم و وابستگی‌های بشری را بیابم. من می‌توانم پیشرفت کنم، بشربودن را پشت سر بگذارم و به سوی خدایی‌شدن گام بردارم.

از طرف دیگر، اگر وقتی مسائلی برایم پیش می‌آید، به‌گونه‌ای بشری فکر کنم، مثلاً درخصوص این تصادف فکر می‌کردم که آن به‌دلیل لغزندگی جاده ناشی از سردی هوا بوده است. فرصت خلاص‌شدن از شر تصورات بشری را از دست می‌دادم و فرصتی را که استاد برای پیشرفت من ترتیب داده بودند از دست می‌دادم. به آن تصور بشری که مرا درگیر کرده بود، می‌چسبیدم و رهایش نمی‌کردم.

نگاه به درون با دقت بیشتر و رهاکردن نارضایتی‌ها نسبت به شوهرم

با وجود اینکه بیش از ۲۰ سال تزکیه کرده‌ام، درباره نحوه رفتارم با شوهرم خوب تزکیه نکردم. در طی زندگی روزمره از او مراقبت می‌کردم، اما تعصب شدیدی درباره‌اش داشتم. مانند یک تمرین‌کننده رفتار نمی‌کردم یا به اصول حقیقت، نیک‌خواهی و بردباری فالون دافا در این زمینه پایبند نبودم. درعوض، وابستگی‌های زیادی ایجاد کردم که از آن‌ها بی‌اطلاع بودم.

یک روز دوباره بر سر یک موضوع بی‌اهمیت با او دعوا کردم. او را حسابی سرزنش کردم و شین‌شینگم را حفظ نکردم. بعداً واقعاً پشیمان شدم. می‌دانستم که آن فرصتی برای پیشرفتم بود، اما آن را درک نکردم و در آزمون مردود شدم. احساس ناراحتی و درماندگی داشتم. می‌دانستم برای یافتن وابستگی‌هایم باید درونم را جستجو کنم. چرا رفتار درستی با شوهرم نداشتم؟ چرا نتوانستم با مهربانی و حوصله با او صحبت کنم؟ باید خودم را تغییر می‌دادم.

به‌دقت به درون نگاه کردم و وابستگی‌های زیر را یافتم:

۱. وابستگی شدید به خودم. مغرور بودم و به او دستور می‌دادم و برای چیزهای کوچک و بزرگ او را تحت فشار قرار می‌دادم. وقتی به حرفم گوش نمی‌داد ناراحت می‌شدم. عناصری قوی از فرهنگ حزب کمونیست چین را در خود داشتم.

۲. تمایل به شکایت. از او ایراد می‌گرفتم که با جدیت تزکیه نمی‌کند و نمی‌تواند سختی‌ها را تحمل کند. فکر می‌کردم که نگرش او نسبت به فالون دافا درست نیست. از اینکه زمان زیادی را صرف بازی با تلفن همراه و گوش‌دادن به رمان‌های صوتی می‌کرد، خوشحال نبودم.

۳. نارضایتی. از اینکه شوهرم مرتب ‌نبود، صحبت‌ یا برخورد با مسائل را بلد نبود و تنبل بود بدم می‌آمد.

با او رقابت و همیشه سعی می‌کردم ثابت کنم در همه‌چیز حق با من است. نه تحمل او را داشتم و نه با او مهربان بودم. زمانی که پس از بازنشستگی و مشغله کاری، دوباره در شرکت قبلی‌اش استخدام شد، در قلبم حس خوبی نداشتم. من بازنشسته هستم، اما مجبور بودم در خانه بمانم و هر روز برایش غذا درست کنم. به او حسادت می‌کردم. همیشه می‌خواستم او را تغییر دهم، اما هرگز به تغییر خودم فکر نمی‌کردم. فقط کاری را می‌کردم که نیروهای کهن می‌خواستند انجام دهم. وقتی متوجه وابستگی‌هایم شدم از خودم خجالت کشیدم.

درواقع شوهرم ویژگی‌های خوبی دارد. او مهربان است و با مردم صادقانه و با نیک‌خواهی رفتار می‌کند. او به‌عنوان یک استاد، حقوق بازنشستگی خوبی دارد و رفتارش با من بسیار خوب است. او به‌دقت مراقب پدرم بود تا اینکه وی در ۸۹سالگی از دنیا رفت. او کاری را انجام داد که یک پسر معمولاً برای پدرش انجام می‌دهد. بیش از ۲۰ سال است که در کنار من بوده و هیچ وقت شکایت نمی‌کند. او پس از شکایت من علیه جیانگ زمین به‌دلیل شروع آزار و شکنجه، در برابر آزار و اذیت پلیس مقاومت کرد. حتی از چهار سال پیش شروع به تمرین فالون دافا کرد.

همیشه به کاستی‌هایش نگاه می‌کردم و از خوبی‌هایش غافل بودم. در آینده، باید خودم را تغییر دهم، نحوه صحبتم با او را تغییر دهم و به درون نگاه کنم. نباید او را سرزنش یا از او شکایت کنم. باید از او سپاسگزار باشم، با او مهربانانه رفتار کنم و به رابطه تقدیری‌مان به‌عنوان یک زوج احترام بگذارم. باید رابطه تقدیری‌مان را به‌عنوان تمرین‌کننده فالون دافا بیشتر گرامی بدارم، با پشتکار تزکیه و از استاد پیروی کنم تا به خانه اصلی‌ام بازگردم.

این تجربه تزکیه من است. لطفاً با مهربانی به هر چیزی که با فا مطابقت ندارد اشاره کنید.

مقالاتی که در آن‌ها تزکیه‌کنندگان درک خود را به اشتراک می‌گذارند، معمولاً براساس وضعیت تزکیه‌شان، ادراک یک فرد را در زمانی مشخص منعکس می‌کنند، و با هدف امکان ارتقای متقابل ارائه می‌شوند.