فالون دافا، فالون گونگ - سایت مینگهویی www.minghui.org چاپ

درگذشت بانوی اهل هیلونگجیانگ براثر تغذیه اجباری در طول یک ماه بازداشتش

6 فوریه 2025 |   همکار مینگهویی در استان هیلونگجیانگ، چین

(Minghui.org)

نام: چن چیولاننام چینی: 陈秋兰جنسیت: زنسن: ۴۷شهر: داچینگاستان: هیلونگجیانگشغل: کارگر میدان نفتیتاریخ مرگ: ۱۴اوت۲۰۰۱تاریخ آخرین دستگیری: ژوئیه۲۰۰۱آخرین محل بازداشت: بازداشتگاه شهر داچینگ

وب‌سایت مینگهویی قبلاً در‌مورد مرگ خانم چن چیولان، ساکن شهر داچینگ، استان هیلونگجیانگ گزارش داده بود. او در ژوئیه۲۰۰۱ هنگام توزیع مطالب اطلاع‌رسانی فالون گونگ دستگیر شد. پلیس او را در بازداشتگاه شهر داچینگ حبس کرد و در ۱۴اوت۲۰۰۱ در ۴۷ سالگی درگذشت.

یکی دیگر از تمرین‌کنندگان فالون گونگ، مئی (نام مستعار)، اخیراً به وب‌سایت مینگهویی نامه نوشت و گفت که او نیز در سال ۲۰۰۱ در همان بازداشتگاه محبوس بود و می‌دانست که یک تمرین‌کننده فالون گونگ تحت تغذیه اجباری قرار داشت و ساعاتی بعد فوت کرده بود. در آن زمان، مئی خانم چن را نمی‌شناخت. او اخیراً با گزارش قبلی در‌مورد مرگ خانم چن مواجه شد (به گزارش مربوطه مراجعه کنید) و ناگهان متوجه شد تمرین‌کننده‌ای که می‌شناخت و در سال ۲۰۰۱ به‌دلیل تغذیه اجباری درگذشت، در واقع خانم چن بود، زیرا جزئیات مربوط به مرگ او با آنچه او می‌دانست مطابقت داشت.

گزارش مئی

در اواخر ژوئیه۲۰۰۱ مرا به بازداشتگاه شهر داچینگ بردند. متوجه شدم که حدود ۲۰ تمرین‌کننده فالون گونگ دیگر نیز در آنجا بازداشت هستند، از جمله خانم چن. در آن زمان نه او را می‌شناختم و نه می‌دانستم که او در سلول مجاور سلول من است. من و او، همراه با چند تمرین‌کننده دیگر، در اوت۲۰۰۱ دست به اعتصاب غذا زدیم. نگهبان‌ها هر روز ما را تحت شکنجه تغذیه اجباری قرار می‌دادند.

در ۱۴اوت۲۰۰۱، مرا برای تغذیه اجباری به سالن بردند. سه زندانی مرد با فشار مرا روی تخت نگه داشتند. به سختی بلند شدم. یک نگهبان زن به نام هان به من فحش داد و موهایم را کشید. نگهبانان مرد دماغم را نیشگون گرفتند و پاهایم را نگه داشتند. لوله تغذیه را داخل سوراخ بینی‌ام گذاشتند و نزدیک بود خفه شوم. مدام استفراغ می‌کردم و درد شدیدی داشتم.

بعد از اینکه آن‌ها کارشان را تمام کردند، من همانجا ماندم و دیدم که چند تمرین‌کننده دیگر تحت تغذیه اجباری قرار گرفتند. همانطور که به سمت سلولم می‌رفتم، تمرین‌کنندگان را دیدم که در سلول‌هایشان تحت تغذیه اجباری بودند.

مدتی نگذشت که به سلولم برگشتم، حدود ساعت ۹ صبح، در سلول مجاور غوغایی شنیدم. شخصی زنگ را به صدا درآورد تا به نگهبانان گزارش دهد و گفت که یک تمرین‌کننده (اکنون می‌دانم که خانم چن بود) مدام سرفه می‌کرد و دچار لقوه بود. یک نگهبان زن وارد شد اما خیلی زود رفت. حدود یک ساعت بعد زندانیان سلول مجاور دوباره زنگ را زدند. نگهبان زن دیگری به نام هو آمد و گفت: «فقط او را نادیده بگیرید. او به زودی خوب می‌شود.» به نظر می‌رسید هو فکر می‌کرد که خانم چن وانمود می‌کند که حالش بد است.

حوالی ظهر زندانیان سلول مجاور دوباره زنگ را زدند. صدای مردی در آیفن آمد: «چه خبر است؟» بعد سکوت شد.

بعدازظهر، زندانیان سلول مجاور گزارش دادند که خانم چن به‌طور غیرقابل‌کنترلی تکان می‌خورد. نگهبان هو در آیفن گفت شقیقه‌اش را نیشگون بگیرند. حوالی ساعت ۳ بعدازظهر، زندانیان سلول مجاور گزارش دادند که خانم چن دچار شوک شده است. هو دوباره در آیفن به زندانیان دستور داد که شقیقه او را نیشگون بگیرند. زندانیان پاسخ دادند که فایده‌ای ندارد.

حوالی وقت شام، زندانیان سلول مجاور گزارش دادند که خانم چن چند بار دچار شوک شده است و در وضعیت بدی قرار دارد. هیچ نگهبانی نیامد. حوالی ساعت ۸ شب، شنیدم که زندانیان سلول مجاور وحشت‌زده مدام زنگ را به صدا درمی‌آوردند که او در حال مرگ است. بعد از مدتی یک زن نگهبان آمد. نمی‌توانستم حرفهایش را بشنوم زیرا در سلول مجاور سر و صدای زیادی به گوش می‌رسید. حدود ۱۵ دقیقه بعد، او به زندانیان دستور داد که خانم چن را ببرند. پس از بازگشت زندانیان به سلول مجاور ما، دیگر هیچ صدایی نشنیدم. فکر می‌کردم خانم چن بیمار شده است و او را بیرون بردند.

حدود ساعت ۱۰ صبح روز بعد، مدیر بازداشتگاه ژانگ به سلول من آمد و دستور داد از اعتصاب غذا دست بکشم. من قبول نکردم و او تهدید کرد که اگر نتوانم از اعتصاب غذا جان سالم به در ببرم، مرگم بیهوده خواهد بود. نگهبان هو قبل از وقت ناهار آمد و او هم به من دستور داد غذا بخورم. باز پاسخ منفی دادم.

دو روز بعد، یکی از زندانیان سلول مجاور برای گفتگو با زندانی دیگری در سلول من آمد. وی گفت: «آن فالون گونگی [خانم چن] اعتصاب غذا کرده بود. بعد از تغذیه اجباری در آن روز، او مدام سرفه می‌کرد و دچار لقوه و چند بار دچار شوک شد. با وجود اینکه ما بارها آن را گزارش کردیم، نگهبانان او را نادیده گرفتند. او همان شب درگذشت و نگهبانان از ما خواستند او را ببریم.» زندانی در سلول من پاسخ داد: «می‌دانستم که وقتی دیگر صدایی در سلول شما نشنیدم یعنی او فوت کرد. در غیر این صورت، نگهبانان به هیچ زندانی اجازه نمی‌دادند که در شب از سلولش خارج شود.»

در آن زمان، چی هونگ پزشک بازداشتگاه و مسئول تغذیه اجباری بود. بای مدیر دیگری بود که در نظارت بر آزار و شکنجه تمرین‌کنندگان فالون گونگ نقش داشت.

بسیاری از تمرین‌کنندگان دیگر نیز در طول سال‌ها در بازداشتگاه شهر داچینگ در یک مقطع زمانی، متحمل تغذیه وحشیانه و سایر شیوه‌های آزار و شکنجه شده‌اند. برخی از آن‌ها در حالی که هنوز در بازداشت بودند تا حد مرگ شکنجه شدند در حالی که دیگران پس از آزادی مردند. همچنین تمرین‌کنندگانی بودند که از شکنجه وحشیانه جان سالم به در بردند، اما آسیب‌های سلامتی و روانی طولانی‌مدتی متحمل شدند.

مرگ حداقل ۵ نفر دیگر در همان بازداشتگاه

آقای لی بائوشوی چهار روز پس از دستگیری در ۲۲ژوئیه۱۹۹۹ در بازداشتگاه شهر داچینگ درگذشت.

خانم وانگ شوچین در ۱۵ژانویه۲۰۰۲ به بازداشتگاه شهر داچینگ منتقل شد. او به‌مدت ۲۸ روز دست به اعتصاب غذا زد و پس از وخامت شرایطش آزاد شد. پلیس بار دیگر او را در ۲۴ژوئیه۲۰۲۲ دستگیر کرد و در همان بازداشتگاه قرار داد. او دوباره دست به اعتصاب غذا زد و به‌طرز وحشیانه‌ای تغذیه اجباری شد. او در ۲۱سپتامبر۲۰۰۲ (جشنواره نیمه پاییز) درگذشت. او ۶۳ساله بود.

خانم لیو شیویون در ۲۲ژانویه۲۰۰۲ در بازداشتگاه شهر داچینگ تغذیه اجباری شد و در وضعیت بحرانی قرار گرفت. او در ۷مارس۲۰۰۲ در بیمارستان درگذشت.

خانم یانگ یوهوا در ۱۷آوریل۲۰۰۵ دستگیر شد و در ۱۲مه همان سال در بازداشتگاه شهر داچینگ درگذشت.

خانم جیانگ پای در ۲۶آوریل۲۰۰۷ دستگیر و در بازداشتگاه شهر داچینگ به‌طرز وحشیانه‌ای شکنجه شد. او جراحات داخلی شدیدی داشت و در صحبت و بلع مشکل داشت. نگهبانان همچنان هر روز او را تحت تغذیه اجباری قرار می‌دادند. او در نتیجه خون استفراغ کرد و همچنین دچار بی‌اختیاری شد. او همچنین زمانی بیهوش شد. او در ۲۶ژوئن۲۰۰۷ به بیمارستان منتقل شد و روز بعد به کمای عمیق رفت. اما نگهبانان از برداشتن غل و زنجیر به وزن ۱۰ کیلوگرم از پاهایش خودداری کردند. خانواده او درخواست آزادی مشروط پزشکی کردند اما با آن مخالفت شد. او دو روز بعد در ۳۴ سالگی درگذشت.

درگذشت حداقل چهار نفر پس از آزادی

آقای هوا هاییو در ۵مه۲۰۰۳، پنج ماه پس از آزادی از بازداشتگاه شهر داچینگ درگذشت.

خانم جین شولیان در ۱۳اوت۲۰۰۳ در ۴۳ سالگی درگذشت. درگذشت او یک سال پس از آزادی از بازداشتگاه شهر داچینگ در اوت۲۰۰۲ رخ داد.

آقای لی یوانگوانگ در ۴مارس۲۰۰۴ در ۳۴ سالگی درگذشت. او یک بار در ۲۴آوریل۲۰۰۲ دستگیر شد و در بازداشتگاه شهر داچینگ به‌طرز وحشیانه‌ای شکنجه شد. سپس به دو سال کار اجباری محکوم شد، اما طولی نکشید که به‌دلیل شدت بیماری آزاد شد. پلیس مدام در خانه او را مورد آزار و اذیت قرار می‌داد. او هرگز نتوانست بهبود یابد و در سال ۲۰۰۴ درگذشت.

خانم شیونگ شیانچینگ در ۱۸دسامبر۲۰۰۲ هنگام خواب دستگیر شد. چهار مأمور دستگیرکننده او را از تخت بیرون کشیدند و به او اجازه ندادند کفش‌هایش را بپوشد. در اداره پلیس لگد محکمی به او زدند و دو انگشت پایش را شکستند. آن شب او را به بازداشتگاه شهر داچینگ فرستادند. او دست به اعتصاب غذا زد و روز سوم تغذیه اجباری شد. در این حین زمانی تنفسش قطع شد و برای تزریق به محلی منتقل شد. او پس از آن احساس سردرگمی کرد، اما پس از بازگرداندن او به بازداشتگاه به اعتصاب غذا ادامه داد. در حالی که او ۱۳ روز بعد آزاد شد، آسیب‌های طولانی مدتی را متحمل شد. او در سال ۲۰۱۹ در ۸۳ سالگی درگذشت.

حداقل ۸ تمرین‌کننده آسیب‌های شدیدی متحمل شدند

خانم وانگ جینگ کوی، ۸۲ساله، که در حال حاضر سومین دوره حبس خود را می‌گذراند، در طول سال‌ها شش بار در بازداشتگاه شهر داچینگ بازداشت شد. او دو بار دست به اعتصاب غذا زد و به‌طرز وحشیانه‌ای تغذیه اجباری شد. در یک جلسه تغذیه اجباری، دو دندان وی لق شد.

خانم تانگ زنگیه، ۵۸ساله، که در ژانویه۲۰۲۵ دوره ۲.۵ساله حبس را به پایان رساند، یک بار نیز در بازداشتگاه شهر داچینگ به‌طرز وحشیانه‌ای شکنجه شد. او چند بار به زور تغذیه شد و خون استفراغ کرد. یک پزشک بازداشتگاه به نام سون به صورت او سیلی زد و با قیچی جراحی به او ضربه زد. یک زندانی با استفاده از یک کاسه فلزی به سرش ضربه زد. در نتیجه خون استفراغ کرد. تغذیه اجباری طولانی‌مدت باعث شد که او همیشه سکسکه کند، وضعیتی که تا به امروز ادامه دارد.

خانم چنگ چیائیون، ۶۶ساله، که در حال گذراندن دوره هشت‌ساله زندان است، یک بار در سال ۲۰۰۱ در بازداشتگاه شهر داچینگ نگهداری شد. او دست به اعتصاب غذا زد از یک بار در هر دو روز به یک بار در هر روز و به دو بار در هر روز تغذیه اجباری شد. او در روز بیست و ششم در آستانه مرگ آزاد شد.

خانم دای مینگرونگ، ۶۴ساله، ده ماه زندان را در بازداشتگاه شهر داچینگ گذراند. وقتی در ۱۷سپتامبر۲۰۲۳ آزاد شد، او دیگر همان زنی نبود که خانواده‌اش می‌شناختند. عزیزانش متوجه شدند که او تکیده و لاغر شده بود، بدنش به‌طور غیرقابل کنترلی تکان می‌خورد و وحشت‌زده به نظر می‌رسید. آن‌ها شنیدند که در بازداشتگاه فردی غذای او را با دارویی نامعلوم آغشته کرده بود. آن‌ها مشکوک بودند که به او دارو خورانده باشند که منجر به وضعیت جسمی و روانی غیرعادی او شده است.

چهار تمرین‌کننده زن دیگر که نام‌هایشان نامشخص است نیز به‌ترتیب در فوریه۲۰۰۰، اواخر سال ۲۰۰۴، اوت۲۰۰۶ و ۲۰۰۷ در بازداشتگاه شهر داچینگ به اجبار تغذیه شده و مورد شکنجه‌های مختلف قرار گرفتند. روش‌های شکنجه شامل ضرب و شتم وحشیانه، مواد غذایی حاوی داروهای نامعلوم، سلول انفرادی، ممنوعیت استفاده از توالت، نگه داشتن روی صندلی فلزی و پوشاندن سر با کیسه‌های پلاستیکی بود. همگی دچار جراحات شدید و لاغر شدند و زمانی در آستانه مرگ قرار گرفتند.

گزارش مرتبط:

پلیس تمرین‌کننده زن فالون دافا چن چیولان را تا حد مرگ شکنجه کرد، هه ژیهانگ برای اعتراض به این آزار و شکنجه ۵۲ روز اعتصاب غذا کرد