(Minghui.org) اخیراً ازطریق تزکیه محکم و استوار دررابطه با دو موضوع کوچک، شینشینگم بهبود یافته است. مشکلات کوچک نادیده گرفتنشان آسانتر است، اما آنها برای تزکیه بسیار مهم هستند. اگر بتوانیم بهموقع بهبود پیدا کنیم، درنهایت میتوانیم از وقوع فاجعه بهدلیل شکست طولانیمدت در بهبود شینشینگ جلوگیری کنیم.
روزی در اتاق نشیمن، درحال رونویسی از فا بودم. پسرم بین اتاق خوابش و اتاق نشیمن قدم میزد و میرفت و برمیگشت؛ شیوهای که ازطریق آن خودش را آرام میکند؛ این کار او کمی مرا آزار میداد. دستم را بالا بردم تا او را متوقف کنم. قبل از اینکه چیزی بگویم، درحالیکه دستم در هوا بود، احساس کردم چیزی اشتباه است. پسرم بهطور پیوسته میرفت و برمیگشت، کاری که از روی میل دورنی انجامش میداد و احتمالاً انجام این کار باعث میشد احساس خوشحالی کند. آیا این خودخواهی نیست که جلوی او را بگیرم تا خودم اذیت نشوم؟
دستم را پایین آوردم و با خودم فکر کردم: «باید آرام باشم و نگذارم راه رفتن او روی من تأثیر بگذارد.» جریانی از گرما، از سطح میکروسکوپی بدنم به لایه سطحی بدنم پخش شد. آن روز در حالت تب خفیفی بودم و کمی احساس سرگیجه داشتم، اما جریان گرما آن حالت نادرست را از بین برد. میدانستم که شینشینگ، قلمرو و سطح من بهبود یافته است.
چرا چنین چیز کوچکی منجر به پیشرفت بزرگی در تزکیه شد؟ دلیلش آنطور که من میبینم این است که پسرم بسیار مطیع است و هر کاری از او بخواهند انجام میدهد و اگر اجازه نداشته باشد کاری را انجام دهد انجامش نمیدهد. ازاینرو مدتهاست که من و همسرم پسرمان را تحت فشار قرار دادهایم و به او میگوییم این کار و آن کار را بکند و این کار و آن کار را نکند. درواقع به همان اندازه که با سایر موجودات ذیشعور مهربانانه رفتار میکنم با او مهربانانه رفتار نمیکردم و این را بدیهی میدانستم که حقوق پسرم را نقض و منافع و علاقهمندیهای او را نادیده بگیرم.
درنهایت متوجه این موضوع شدم و این خودخواهی را در خودم یافتم که برای من بهعنوان یک تزکیهکننده واقعاً مهم است که آن را تزکیه کنم! در آینده، مصمم هستم که خودم را بهطور محکم و استوار تزکیه کنم و نگرشم را نسبت به پسرم کاملاً تغییر دهم.
وبسایت مینگهویی اخیراً مقاله ویژهای با عنوان «استاد ما» منتشر کرده است. در این مقاله، یک تمرینکننده ماجرای رفتن به بوفه یک رستوران همراه استاد را به اشتراک گذاشت. این تمرینکننده عجله داشت که برای گرفتن غذا در صف قرار گیرد، اما متوجه شد که استاد اصلاً عجله ندارند. با خواندن این مطلب، یاد رفتارم در زمانی افتادم که باید در صف میماندم. وقتی در شرکت محل کارم نهار میخوریم باید در یکی از ردیفهای متعدد صف بکشیم و وقتی شرکت را ترک میکنیم نیز باید در صف قرار بگیریم. من همیشه عجله دارم و میخواهم سریع از آن عبور کنم. گاهی سعی میکنم ببینم چه کسی سریعتر برنج را سرو میکند و بعد در ردیف او میایستم. وقتی از محل کار خارج میشوم، سعی میکنم بفهمم چگونه صفی را انتخاب کنم که سریعتر از سایر صفها پیش میرود، تا در زمستان برای مدتی طولانی در بیرون نمانم.
با خواندن درباره اینکه چگونه استاد در صف انتظار میماندند و مقایسه آن با روش خودم، احساس شرمندگی کردم. وقتی آن به موضوع در صف ماندن میرسد چطور میتوانم اینقدر خودخواه باشم! در آینده، حتماً این رفتار را اصلاح خواهم کرد! وقتی درباره این موضوع فکر میکردم، احساس کردم که یک ماده بد از بدنم خارج شده است.
خوشحالم که شینشینگم در رابطه با این دو موضوع بهتر شده است. اگرچه آنها ظاهراً مسائل کوچکی هستند، اما این خودخواهی من است که از بین رفته است.