(Minghui.org) در سال 2012 شروع به تمرین فالون دافا کردم و 12 سال تزکیهام در یک چشم بههم زدن گذشته است. طی این مدت، با چالشهایی مواجه شدهام و اشتباهاتی کردهام، اما خوشبختانه تحت محافظت استاد، از دافا منحرف نشدم. مایلم برخی از تجربیات و درکهایم از تزکیۀ دافا را به اشتراک بگذارم.
من نسبتاً دیر ازدواج کردم. همسرم تمرینکنندۀ دافا نیست، اما میداند که دافا خوب است و از آزار و شکنجه وحشیانۀ حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) آگاه است. وی همچنین احساس میکند که در جامعه امروزی، فردی که به اصول اخلاقی پایبند باشد فوقالعاده است، به همین دلیل برای من احترام زیادی قائل است. اما گاهی اوقات بهدلیل ناتوانیام در رها کردن وابستگیهای بشری، بهویژه وابستگی احساسات، نسبت به او خشمگین میشدم. سپس عمیقاً از این کار پشیمان میشدم، زیرا میدانستم که رفتار خوبی نداشتم. بلافاصله از او عذرخواهی و رفتارم را اصلاح میکردم.
وقتی بهتدریج سعی میکردم که خودم را با اصول دافا، حقیقت، نیکخواهی، بردباری همسو کنم، به هدف ازدواج در دنیای بشری و اینکه چقدر مقدس است، پی بردم. ازدواج دو نفر را به هم نزدیک میکند تا خانواده جدیدی شکل دهند، جایی که هر دو زن و شوهر سهم و مسئولیتهایی بهدوش دارند. قبل از اینکه ازدواج کنند، هریک نقاط قوت و ضعف و همچنین مشکلاتی از سوی خانوادههای خودشان را دارند. هنگامی که ازطریق پیوند زناشویی به هم میرسند، نقاط ضعف و قوتشان طی زندگی مشترک با یکدیگر تضاد ایجاد میکند، با هم تعامل میکنند، باهم ادغام میشوند که درنهایت منجر به ارتقای متقابل آنها میشود. هر دو طرف میتوانند نقاط ضعفشان را از بین ببرند و افکار و شخصیت خود را ارتقا دهند.
در این روند، پیوند قراردادی ازدواج عمیقاً مقدس است. اما جامعۀ مدرن عموماً احساسات (یا «عشق») را بهعنوان پایۀ ازدواج میبیند و باور دارد که ازدواج به احساسات بستگی دارد. وقتی هرگونه نارضایتی یا سختی بهوجود میآید، یا وقتی عواطف از بین میروند، کمکم نگاه افراد به همسرشان تحقیرآمیز میشود و اینگونه مسائل میتوانند حتی منجر به طلاق شوند. این امر مسئولیت فرد و اهمیت ازدواج را کاملاً نادیده میگیرد. برخی افراد ازدواج را «قبرستان عشق» درنظر میگیرند، اما این کاملاً نادرست است. رسانههای مدرن نیز تأکید زیادی بر اهمیت احساسات دارند، طوری که هر نمایش تلویزیونی نوعی از داستان عاشقانه را بهنمایش میگذارد و امیال عاطفی را همهچیز در زندگی تلقی میکند. آنها متوجه نمیشوند که ازدواج به معنی تزکیه خود، برای ازبین بردن کاستیها و ایجاد حس مسئولیتپذیری نسبت به خانواده و جامعه است. امروزه بسیاری از مردم، حتی وقتی در چهل یا پنجاهسالگی هستند، تمایلات عاطفی خارج از ازدواج را در سر میپرورانند و خانواده خود را ترک میکنند.
قدیمیها در چین میگفتند: «انسان در چهلسالگی از شک و تردید رها میشود.» درحالیکه در جامعۀ مدرن، بسیاری افراد در دهۀ چهل زندگیشان بهطور جدی سردرگم هستند. من خوشبخت بودهام که با دافا آشنا شدم، زیرا باعث شد در دنیای گِلآلود، همانند یک گل نیلوفر آبی خالص باشم. با پیروی از اصول دافا یعنی حقیقت، نیکخواهی، بردباری، تلاش میکنم تا خودم را بهبود بخشم و مسئولیتهایم نسبت به خانوادهام را انجام دهم. درنتیجه، زندگی خانوادگی هماهنگ و شادی داریم. ح.ک.چ به تمرینکنندگان دافا تهمت زده، ادعا میکند که آنها خانوادههایشان را ترک کردهاند و از کار کردن خودداری میکنند و غیره. اینها دروغ هستند. بسیاری از سختیهایی که خانوادههای تمرینکنندگان دافا با آنها مواجه هستند، ناشی از آزار و شکنجه بهدست ح.ک.چ است.
فالون دافا به ما میآموزد که افراد خوبی باشیم و در همه زمینههای زندگی، چه در خانواده و چه در اجتماع، از استاندارد بالایی پیروی کنیم. من معلم مقطع دبیرستان در مدرسه هستم و تلاش میکنم در محل کار، به استانداردهای دافا پایبند باشم. ازآنجاکه با شاگردانم با مهربانی رفتار میکنم، همه حاضرند به صحبتهای من گوش کنند و حس میکنند با سایر معلمها متفاوت هستم.
در سطح درک فعلیام، سیستم آموزشی تحت کنترل ح.ک.چ با تبلیغات سیاسی و تأثیرات اهریمنی آمیخته شده است. از دوران کودکی، به دانشآموزان تلقین میشود که ح.ک.چ بزرگ، باشکوه، لغزشناپذیر و همیشه در خدمت مردم است. درواقع، این مردم هستند که بدون دریافت احترامی که استحقاقش را داشته باشند، به ح.ک.چ خدمت میکنند. برای مثال، به دانشآموزان آموزش داده میشود که انسانها حیوانات پیشرفتهای هستند و میبایست رقابت و مبارزه را بیاموزند. بذر مبارزه و درگیری از سنین کودکی، در قلب آنها کاشته میشود و آنان بهتدریج تمام ویژگیهای مثبت خود را از دست میدهند. آموزش و پرورش دیگر برای پرورش افراد نیست، مدارس به میدان جنگی برای شهرت و نفع شخصی تبدیل شدهاند. بسیاری از دانشآموزان مقطع دبیرستان اضطراب، افسردگی و دیگر مسائل روانشناختی را تجربه میکنند و تعداد قابلتوجهی از آنها، بهکل علاقه خود را به یادگیری از دست میدهند.
افزایشِ سریع مشکلات اجتماعی و فشارهای فزاینده بر خانوادهها، بسیاری از دانشآموزان را از نظر عاطفی شکننده کرده است. وقتی به مدرسه میآیند، اغلب انتظارات بالایی دارند و به راهنمایی و حمایت معلمشان امیدوار هستند. اما اغلب با همان تباهی مواجه میشوند، زیرا مدرسهها نیز به عرصههای شهرت و نفع شخصی تبدیل شدهاند. برخی مدرسهها، حتی بدون درنظر گرفتن مرزهای اخلاقی، از دانشآموزان و خانوادههایشان سوءاستفاده میکنند و باعث رشد شرارت و بدجنسی فزاینده در ذهن آنها و افزایش بروز مشکلات در محیط مدرسه میشوند. درواقع، دلایل بسیاری وجود دارد که دانشآموزان علاقهشان را به درس خواندن از دست بدهند: عوامل شخصی، خانوادگی، آموزشی و اجتماعی ناشی از نفوذ ح.ک.چ، همه بخشی از آن هستند. اما از منظر مدرسهها و معلمها که در درک دلایل اصلی آن ناکام هستند، اغلب فقط و فقط دانشآموز مقصر است و درنتیجه آنها را تحت فشار و کنترل مضاعف قرار میدهند، که چرخۀ معیوبتری ایجاد میشود.
تزکیۀ دافا ذهن و خرد مرا باز کرد و مرا قادر ساخت که بتوانم چالشهای روانشناختی دانشآموزان را بهوضوح ببینم. در کلاسهایم، با همه با مهربانی رفتار میکنم، خودم را جای آنها میگذارم و نیازهایشان را درنظر میگیرم. با استفاده از اصول و بینشهایی که از دافا کسب کردهام، کمکشان میکنم تا گرههای قلب خود را باز کنند و اجازه میدهم تا حد امکان، نور و گرما را حس کنند.
بسیاری از همکاران ارشدم میگویند اگر فقط نیمی از دانشآموزان در کلاس بهدقت [به مطالب] توجه کنند، نشانۀ موفقیت یک معلم است. اما در کلاسهای من، اکثریت قریببهاتفاق دانشآموزان با جان و دل، از کلاس لذت میبرند. کشمکشهای جدی برای شهرت و سود شخصی در بین معلمهای مدارس وجود دارد. برخی به روشهای پنهایی متوسل میشوند و برخی در تدریس خود تلاش چندانی نمیکنند. بعد از اینکه تمرین فالون دافا را شروع کردم، سخت تلاش کردم تا به اصول آن پایبند بمانم و خودم را وقف وظایف آموزشیام کردم. هر زمان مسائل مربوط به نفع شخصی مطرح میشد، بهراحتی اجازه میدادم همهچیز مسیر طبیعی خود را طی کند. با اینکه سالها کار کردهام، یک معلم ساده باقی ماندهام و بااینحال حس نمیکنم چیزی را از دست دادهام. درواقع احساس شادی عمیقی دارم. همه اینها از قدرت دافا سرچشمه میگیرد، که مرا راهنمایی کرده است تا خودم را ازطریق کارم تزکیه کنم و تلاش کنم فردی باشم که تأثیر مثبتی بر اجتماع گذاشته است.
بسیاری از دانشآموزانم پس از فارغالتحصیلی برای دیدنم میآیند و به من گفتهاند که چقدر روش تدریس مرا دوست داشتند. هر بار که به این فکر میکنم، عمیقاً تحت تأثیر قرار میگیرم. ح.ک.چ برای تهمت زدن به فالون دافا دروغهایی را منتشر میکند، درحالیکه ادعا میکند ما به جامعه آسیب رساندهایم. اما تمرینکنندگان دافا حقیقتاً در تلاش هستند تا افراد بهتری باشند. اینکه حق با چه کسی است و چه کسی شرور است، کاملاً واضح است. فقط اینطور است که بسیاری از مردم در چین، فریب دروغهای ح.ک.چ را خوردهاند و درنتیجه درک درستی از دافا ندارند.
پس از سالها تزکیه در دافا، وسعت و ژرفای آن را احساس میکنم. اصول عمیق آن فراتر از چیزی است که بتوانم کاملاً درک کنم. از مراحل اولیه تزکیه شخصیام و رشد تدریجیام گرفته تا درکی که بعداً از مفهوم تزکیه در دوران اصلاح فا داشتهام، وضعیت درونیام دستخوش دگرگونی شگرفی شده است. به این درک رسیدهام که بهعنوان یک تمرینکننده دافا، کیفیت تزکیهام مستقیماً بر میزانی که میتوانم به استاد در نجات موجودات ذیشعور کمک کنم، تأثیر میگذارد.
من عمدتاً در کلاسهای سال آخر مدرسه آموزش میدهم و در طول تدریسم، اغلب فرصتها برای روشنگری حقیقت به دانشآموزان را غنیمت میشمارم. برای آنها توضیح میدهم که فالون دافا بهناحق توسط ح.ک.چ مورد تهمت قرار گرفته است و خودسوزی میدان تیانآنمِن یک حقه بوده است. به ایرادات آشکار حادثه خودسوزی اشاره میکنم تا به دانشآموزان کمک کنم حقیقت را درک کنند. از این طریق، با آنها میآموزم که در جامعۀ امروزه، تشخیص درست از غلط معمولاً چالشبرانگیز است. هنگامی که رسانههای دولتی یک شخص یا یک گروه را بد معرفی میکنند، این احتمال وجود دارد که این فرد یا گروه سرکوب شود یا مورد ظلم قرار بگیرد. دلیلش این است که در دنیای امروز، استانداردهای خوبی و بدی اغلب برای منافع شخصی دستکاری میشوند. تحت محافظت استاد توانستهام هرساله در کلاسهایم بهطور مسالمتآمیز و با خیال راحت حقیقت را روشن کنم. اما بهدلیل مداخلۀ نیروهای کهن و وابستگیهای خودم که ناشی از سستی در فرستادن افکار درست به اندازه کافی بوده است، کلاسهایی داشتم که نتوانستم همهچیز را توضیح دهم. این امر باعث پشیمانی عمیق من شده است. برای دانشآموزانی که فارغالتحصیل شدهاند، بهآرامی در قلبم از استاد درخواست میکنم که فرصت دیگری برایشان ترتیب دهند تا با تمرینکنندگان دافا روبرو شوند و بتوانند بیشتر درباره حقایق بشنوند.
در نتیجۀ تجربه شخصیام در تزکیه، درک کردهام که رها کردن وابستگیها و بازگشت به خود حقیقیمان، روندی فوقالعاده دشوار است. بهویژه در بین اصول وارونۀ سهقلمرو، جایی که پیمودن یک مسیر درست ذاتاً چالشبراگیز است و امور بهواسطۀ آزار و شکنجۀ نیروهای کهن حتی دشوارتر شده است. تزکیۀ دافا از ما میخواهد که دنیای مادی را رها نکنم و درحالیکه در بین جامعه مردم عادی زندگی میکنیم، وابستگیهایمان را از بین ببریم. سختیای که ما در این روند محتمل میشویم، چیزی است که برای مردم عادی قابلتصور نیست. اما ما دافا را بهعنوان راهنما داریم و از محافظت استاد برخورداریم و مسیر درستی داریم که در آن گام برمیداریم. وقتی وابستگیهای بشری را رها میکنیم و از امیالمان دست میکشیم، نیکخواهیای که در قلبمان پدید میآید و افکار درستی که از درک حقیقت بهوجود میآید، ما را در مسیر تزکیه به جلو سوق میدهد. با انجام این کار، قلبمان برای همیشه روشن و مقدس باقی میماند. از سوی دیگر، سرنوشت مردم عادی که حقیقت دافا را درک نمیکنند و به غرق شدن در اصول وارونۀ سهقلمرو ادامه میدهند، واقعاً رقتانگیز است.
آنچه در بالا ذکر کردم درک شخصیام در سطح فعلی من است. اگر مطلبی مطابق با فا نیست، لطفاً به آن اشاره کنید.