فالون دافا، فالون گونگ - سایت مینگهویی www.minghui.org چاپ

نگاهی به کمپین آزار و اذیت حذف کامل از منظری متفاوت

2 مارس 2025 |   تمرین‌کننده فالون گونگ از استان هبی (چین)

(Minghui.org) در طول کمپین حذف کامل حزب کمونیست چین (ح‌.ک.‌چ) علیه فالون گونگ، به بسیاری از تمرین‌کنندگان و اعضای خانواده‌شان دستور داده شد که بیانیه‌ای مبنی بر کنار گذاشتن این تمرین بنویسند.

هدف کمپین این بود که هر تمرین‌کننده فالون گونگ که در فهرست سیاه دولت قرار دارد، از ایمان خود دست بردارد. مقامات محلی در سراسر کشور، این هدف را خانه به خانه دنبال می‌کردند.

اکثر آن تمرین‌کنندگان توانستند با افکار درست، در برابر آزار و اذیت مقاومت کنند و با مقامات همکاری نکردند. آن‌ها حقایق فالون گونگ را به عاملان آزار و شکنجه گفتند و به آن‌ها توصیه کردند از ح‌.ک‌.چ و سازمان‌های وابسته به آن خارج شوند.

اما برخی از تمرین‌کنندگان از آزار و اذیت می‌ترسیدند و نمی‌خواستند با آن مواجه شوند. آن‌ها به‌دنبال راه‌هایی برای دور زدن آن بودند. درنتیجه، اعضای خانواده‌شان تا درجات مختلفی با مقامات همکاری و محیط تزکیه این تمرین‌کنندگان را پیچیده کردند.

اگر می‌توانستیم درحالی‌که مورد آزار و اذیت قرار می‌گیریم، از منظر دیگری به آن نگاه کنیم، ممکن بود وضعیت جور دیگری رقم بخورد. مایلم تجربه اخیرم را در اینجا به‌اشتراک بگذارم.

یک روز، مردی با شوهرم تماس گرفت و ادعا کرد مأموری از اداره پلیس محلی ماست. او گفت می‌خواهد به خانه‌مان بیاید و با من حرف بزند.

به‌دلیل آزار و اذیت و شکنجه‌های پیشین، مطرح شدن این قرار ملاقات فشار روحی زیادی به شوهرم وارد کرد. او مضطرب شد و با حرف‌های غیرمنطقی از من گلایه کرد. او را تسکین دادم و گفتم: «لازم نیست بترسی. خانواده ما در گذشته، مسائل زیادی را پشت سر گذاشته و دلیل اینکه توانسته‌ایم تا اینجای راه بیاییم، فقط محافظت استاد لی (بنیانگذار فالون دافا) بوده است. نیازی به ترس نیست، فقط می‌خواهند با من صحبت کنند. درواقع مدت‌هاست که می‌خواستم با آن‌ها صحبت کنم. تو مجبور نیستی چیزی بگویی. وقتی آمدند فقط در سکوت، نگاه کن.»

بعدازظهر همان روز، در ساعت مقرر چای آماده کردم. آن دو نفر آمدند. یکی رئیس اداره پلیس بود و دیگری مأموری که با شوهرم تماس گرفته بود. مؤدبانه برایشان چای ریختم و از آن‌ها خواستم نام و شماره تلفنشان را در دفترچه‌ یادداشتم بنویسند. گفتم: «در این سال‌ها، احتمالاً سوء‌تفاهمات زیاد و ارتباط کمی بین ما وجود داشته. حالا که اینجا هستید، بیایید گفت‌وگوی خوبی داشته باشیم.» آن‌ها موافقت کردند.

گفتم: «قبل از شروع، می‌خواهم چند نکته را روشن کنم. اول اینکه آنچه رسانه‌ها طی سال‌ها گزارش کرده‌اند و اطلاعات داخلی‌ای که دریافت کرده‌اید، همه اطلاعاتی نادرست علیه فالون گونگ بوده است. شما سال‌هاست که با تمرین‌کنندگان فالون گونگ سروکار داشته‌اید. مطمئنم همه شما می‌دانید ما چه کسانی هستیم. دوم اینکه، فالون گونگ با پیروی از اصول حقیقت، نیکخواهی، بردباری به مردم می‌آموزد که افراد خوبی باشند. سوم اینکه، در چین، هیچ قانونی هرگز فالون گونگ را جرم تلقی نکرده است. همه شما قانون را مطالعه کرده‌اید. مطمئنم شما بهتر از من می‌دانید.»

مأموری که با شوهرم تماس گرفته بود گفت: «ما قانون را مطالعه کرده‌ایم، بنابراین همه این‌ها را تأیید می‌کنیم. وزارت امنیت عمومی و اداره کل مرکزی 14 نوع فرقه را فهرست کرده‌اند که شامل فالون گونگ نمی‌شود. اما مدرکی از وزارت امنیت عمومی و دو مدرک دیگر از سال 1999 وجود دارد که فالون گونگ را فرقه درنظر می‌گیرد.»

پرسیدم: «آیا این اسناد را دارید؟»

گفت: «الان نه.»

گفتم: «وزارت امنیت عمومی یک نهاد اجرایی است، نه یک نهاد قانون‌گزاری. بنابراین مقرراتی که وضع می‌کند به‌عنوان قانون قابل‌اجرا نیست.»

مأمور پلیس گفت: «بیایید درموردش صحبت نکنیم و روند امور را طی کنیم.» بعد شروع کرد به پرسیدن شماره شناسنامه و شماره تلفنم و اینکه آیا ماشین، موتور یا دوچرخه دارم یا نه.

با جدیت به او نگاه کردم و گفتم: «شما امروز به اینجا آمدید، چون من فالون گونگ را تمرین می‌کنم، درست است؟ اگر نمی‌خواهید درباره فالون گونگ صحبت کنید، می‌خواهید درمورد چه چیزی صحبت کنید؟ سؤالات شما هیچ ربطی به آنچه قرار است درموردش با هم گفت‌وگو کنیم (فالون گونگ) ندارد. آیا مرا یک مظنون در نظر می‌گیرید؟ اگر این‌طور است، ابتدا باید سند و مدرک نشان دهید.»

آن‌ها فوراً تکذیب کردند: «نه، نه، ما امروز اینجا هستیم تا با شما صحبت کنیم.»

گفتم: «امروز با شما به‌عنوان مهمان رفتار می‌کنم. صمیمانه می‌خواهم حقایق را برایتان روشن کنم و برخی سوءتفاهم‌ها را برطرف کنم. برای انجام این کار، باید احترام متقابل وجود داشته باشد، درست است؟»

گفتند: «بله.»

مأمور پلیس تلاش زیادی کرد تا دانش خود را درمورد تائوئیسم، بودیسم، پزشکی، فلسفه و غیره نشان دهد. او گفت پیش از این، دلیل عدم موفقیتش در مجبور کردن تمرین‌کنندگان فالون گونگ به دست کشیدن از باورشان، این بود که سطح دانش خودش بسیار پایین بود. نام استاد را هم آورد و گفت الان بیشتر از استاد می‌داند.

از او خواستم که به استادم احترام بگذارد. گفتم: «ازآنجاکه گفت‌وگوی ما براساس احترام متقابل است، امیدوارم درمورد استادم با این لحن صحبت نکنید.» او در سکوت، حرفم را تأیید کرد.

سپس گفت: «فالون گونگ حقیقت، نیکخواهی، بردباری را آموزش می‌دهد. بودیسم و تائوئیسم نیز همین‌طور. شما منحصربه‌فرد و بی‌مانند نیستید.»

گفتم: «حقیقت، نیکخواهی، بردباری ارزش‌های کیهانی هستند. اصول بودیسم و تائوئیسم برگرفته از دافای کیهان است و آن‌ها اصول حقیقت، نیکخواهی، بردباری را در سطوح مختلف خود آموزش می‌دهند.»

وی در ادامه گفت: «فالون گونگ درمورد درمان بیماری‌ها و بهبود سلامتی صحبت می‌کند که مربوط به علم پزشکی است. اما درمورد فلسفه نیز صحبت می‌کند. پس فالون گونگ به کدام شاخه تعلق دارد؟ جوآن فالون شامل چیزهایی از بودیسم، تائوئیسم و هر چیزی است. صرفاً یک آشفتگی است. اگر باور نمی‌کنید، آن را بیاورید تا به شما نشان دهم.»

متوجه شدم دانش اندکش مانع می‌شود که خارج از چارچوب ذهنی‌اش فکر کند و فعلاً نمی‌توانم همه‌چیز را کاملاً برای او توضیح دهم. سپس گفتم: «چطور تخم‌مرغ را با جهان هستی مقایسه می‌کنید؟ آیا جوآن فالون را خوانده‌اید؟»

او گفت: «بله.»

از او پرسیدم چند بار خوانده است. گفت: «چهار پنج بار.»

گفتم: «من باهوش‌ترین آدم نیستم. پس از 20 سال خواندن کتاب، فقط به درک بسیار محدودی از آن رسیده‌ام. اگرچه شما باهوش هستید، چهار پنج بار کافی نیست. بعد از اینکه چهار یا پنج بار دیگر کتاب را خواندید، می‌توانیم دوباره صحبت کنیم.» او فوراً پاسخ داد که لازم نیست.

گفتم: «هیچ‌کس نمی‌تواند تأثیرات معجزه‌آسای فالون گونگ را در درمان بیماری‌ها و بهبود سلامت نادیده بگیرد. هنگامی که استاد ما در مؤسسه‌ چینی عدالت و شجاعت که بنیادی داوطلبانه بود سخنرانی می‌کردند، ایشان 98 درصد از افرادی را که در اقدامات شجاعانه‌شان آسیب دیده بودند، درمان کردند. تأثیر آن در بیماران آشکار بود. همچنین در سال‌های 1992 و 1993 در نمایشگاه سلامت آسیایی، نام فالون گونگ بر سر زبان‌ها افتاد و خیلی زود در سراسر کشور گسترش یافت. صدهامیلیون نفر قبل از شروع آزار و شکنجه در سال 1999، آن را تمرین می‌کردند. در آن زمان، مردم در سراسر کشور تمرینات فالون گونگ را صبح‌ها در پارک‌ها و خیابان‌ها انجام می‌دادند.» او گفت که همه این‌ها را می‌داند.

سپس او و رئیسش درمورد اشخاصی صحبت کردند که پس از انجام تمرین فالون گونگ مردند و اشخاص دیگری که مریض شدند، اما دارو مصرف نکردند.

دیدگاه شخصی خودم را درباره این موضوع به آن‌ها ارائه کردم. گفتم: «دکترها در بیمارستان مردم را درمان می‌کنند، درست است؟ آیا پزشکان بیمار می‌شوند؟» گفتند: «بله.»

گفتم: «پس آیا وقتی پزشک مریض است دارو مصرف می‌کند؟» گفتند: «البته.»

پرسیدم: «آیا می‌توانیم بگوییم پزشکی که دارو مصرف می‌کند نمی‌میرد؟»

آن‌ها گفتند: «پزشک ممکن است بمیرد.»

سپس به آن‌ها گفتم: «اگر پزشک بمیرد، آیا می‌توانید بگویید که او در طبابت خوب نیست؟ نمی‌توانید این را بگویید. مثال دیگری می‌زنم. ممکن است یک معلم در طول سال‌ها به صدها دانش‌آموز آموزش داده باشد، اما همه آن دانش‌آموزان در دانشگاه پذیرفته نشوند. آیا می‌گویید معلم خوب نیست؟ نمی‌توانیم به این شکل به آن نگاه کنیم. بسیاری از مردم فالون دافا را تمرین می‌کنند و زیر نظر هیچ‌گونه مدیریت و تشکیلاتی نیستند. آن‌ها فقط داوطلبانه کتاب را مطالعه می‌کنند. هیچ تضمینی وجود ندارد که کسی که این کتاب را مطالعه می‌کند هرگز نمیرد و شما نمی‌توانید بگویید فالون گونگ به این دلیل خوب نیست.»

ادامه دادم: «بیایید این پدیده را تحلیل کنیم. برای دهه‌ها، اگر دولت تصمیم می‌گرفت یک نفر را سرنگون کند، چه شهروند عادی بود، چه حتی رئیس‌جمهور، سرمقاله‌ای در روزنامه پیپلز دیلی یا صداهای منتقد در رسانه‌های بزرگ می‌توانست او را در کمتر از سه روز نابود کند. اما تمرین‌کنندگان فالون گونگ پس از تحمل 20 سال آزار و شکنجه وحشیانه، همچنان محکم ایستاده‌اند. درعوض این تمرین به بیش از 100 کشور و منطقه در سراسر جهان سرایت کرده است. این به شما چه می‌گوید؟ آیا ارزش تأمل ندارد؟»

در این هنگام، رئیس پلیس به قصد رفتن از جا برخاست. آن مأمور از من خواست که بعداً برای صحبت با آن‌ها، به اداره پلیس بروم. سپس آن‌ها رفتند.

بازتاب

با رسیدن اصلاح فا به این مرحله، شرایط کیهانی تغییر کرده است. بسیاری از جنایتکاران با تحریم‌های جامعه بین‌المللی روبه‌رو هستند. در این میان، در داخل کشور، دادستان‌های عمومی و مأموران اجرای احکام در قبال اقدامات غیرقانونی‌ای که طی 30 سال گذشته انجام داده‌اند، پاسخگو خواهند بود.

اگر طرز فکرمان را تغییر دهیم و به‌جای اینکه فکر کنیم تحت آزار و شکنجه آن‌ها هستیم، با آن‌ها به‌عنوان موجوداتی که باید نجات یابند رفتار کنیم، آن‌گاه با نیکخواهی می‌توانیم حقیقت را روشن کنیم و آن‌ها را از مشارکت در آزار و شکنجه بازداریم.

همان‌طور که استاد بیان کردند:

«…موجودات نجات می‌یابند، اذهان به‌تدریج بیدار می‌شوند، پلیس و شهروندان بیدار می‌شوند، از مخالفت‌شان دست می‌کشند …» («برداشت‌های اجمالی از خوبی»، هنگ‌ یین 3)

کمپین حذف کامل بسیاری از وابستگی‌ها و کاستی‌های مرا آشکار کرد. قبل از ملاقات با پلیس، از اینکه با آزار و شکنجه مواجه نشده بودم احساس خوشبختی می‌کردم. بعد از اینکه شوهرم آن تماس تلفنی را دریافت کرد، وابستگی‌ام به ترس برانگیخته شد.

از خودم پرسیدم: «آیا آن‌ها صرفاً به‌خاطر اینکه فالون گونگ را تمرین می‌کنم به اینجا می‌آیند؟» سپس فکر کردم مریدان دافا با آبدیده شدن پس از این‌همه سال، در گفتن حقایق بنیادی دافا به مردم مشکلی ندارند. پیدا کردن پلیس برای روشنگری حقیقت برای آن‌ها آسان نیست. وقتی می‌آیند باید به‌خوبی و بدون هیچ ترسی با آن‌ها صحبت کنم. وقتی ترسم از آزار و شکنجه ازبین رفت، دیگر از ملاقات با آن‌ها نمی‌ترسیدم.

در مقاله تبادل تجربه «تصور و عقیده "دیدن یعنی باور کردن" را از بین ببرید» منتشرشده در وب‌سایت مینگهویی، تمرین‌کننده نویسنده گفت: «به‌عنوان شوخی، اگر می‌توانستید شیطان را در بُعد دیگری ببینید که پلیس را مانند دسته اردک‌ها به‌سمت شما سوق می‌دهد و یا آن‌ها را مانند عروسک‌های خیمه‌شب‌بازی دستکاری می‌کند تا شما را آزار و شکنجه کنند، آیا هنوز از آن‌ها می‌ترسیدید؟ ابداً.»

ما نباید با ظواهر سطحی و کاذب، گیج و آشفته شویم. استاد به ما این توانایی را داده‌اند که شیطان را ازبین ببریم. درحین ازبین بردن عناصر شیطانی‌ای که پلیس را کنترل می‌کنند، باید طرز فکر بشری‌ خود را نیز تغییر دهیم. باید از پذیرش اینکه قربانیان آزار و شکنجه‌ هستیم، دست برداریم و درعوض با افکار درست، به موضوع نگاه کنیم.

انجام این کار نه‌تنها با اصول جهان بشری منطبق است، بلکه نیروهای کهن را از آزار و شکنجه ما و پلیس را از ارتکاب اعمال شیطانی بازمی‌دارد و آن‌ها را قادر می‌سازد به حقیقت گوش دهند و از شرکت در آزار و شکنجه دست بردارند.