(Minghui.org) در ۲۶ سال گذشته، تحت حمایت نیکخواهانه استاد به تمرین فالون دافا ادامه دادهام. شگفتیهای فراوانی را در فالوندافا تجربه کردهام و شاهد بودهام. در ادامه، چند نمونه از آنها را بیان میکنم.
یک تابستان، دختر دومم که در شهر دیگری زندگی میکرد به خانه ما آمد. وقتی با دوستانش به ساحل رفت پیراهن آستینکوتاه مرا پوشید. وقتی از ساحل برگشت گفت که هنگام عبور از کنار سنگ تیزی، پیراهنم پاره شده و اطمینان داد که یکی برایم میخرد. سوراخی به اندازه کف دست در جلوی پیراهن ایجاد شده بود. دلم سوخت، چون پیراهنم خنک بود، چروک نمیشد و خیلی زود خشک میشد. هنگام روشنگری حقیقت درباره فالون دافا، اغلب این پیراهن را میپوشیدم. دلم میخواست بتوانم درستش کنم.
پیراهن را کنار گذاشتم تا چند روز بعد آن را رفو کنم. اما وقتی دوباره به سراغش رفتم نتوانستم قسمت پاره را پیدا کنم. فکر کردم حتماً چشمم ضعیف شده، پس پیراهن را صاف روی تخت گذاشتم و مدت زیادی بهدنبال سوراخ گشتم، اما نتوانستم آن را پیدا کنم. پیراهن نو بود. اشک از چشمانم سرازیر شد. استاد حتماً پیراهن را برایم ترمیم کرده بودند! ممنون استاد! دخترم هم شاهد ماجرا بود. از آن پس، او اغلب جلو تصویر استاد، به ایشان ادای احترام میکرد.
مادرشوهر دختر دومم از جوانی، به آسم دچار بود. وقتی بیماریاش عود میکرد قادر به نفس کشیدن نبود. گاهی اوقات نمیتوانست حرکت کند. در آن حالت، فقط روی تخت دراز میکشید و سرش را بالا میگرفت و گریه میکرد.
به او گفتم که دو عبارت «فالون دافا خوب است و حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است!» را تکرار کند. او انجامش داد. وقتی متوجه شدم عکس سران فعلی و سابق حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) روی دیوار خانهشان آویزان شده، به دامادم گفتم که این عکسها خوب نیست. آنها را پایین بیاور و از بین ببر. از آن پس، شرایطشان بهتر شده است. برداشت محصولشان تقریباً دو برابر شده است. همچنین بیماری آسم مادرشوهر دخترم بهتدریج بهبود یافت.
هر بار که به دیدنشان میرفتم برایشان بروشورهای روشنگری حقیقت میبردم. پدرشوهر دخترم بدون ترس، آنها را بین دیگران تقسیم میکرد. او همچنین جوآن فالون، متن اصلی فالون دافا را خوانده، اما تزکیه را شروع نکرده است. احساس میکنم او فکر میکند که الزامات آن برایش بالاست. با وجود این، آن دو عبارت را تکرار میکند.
استاد از او مراقبت کردهاند. او چند سال پیش بهدلیل سرطان زبان، تحت عمل جراحی قرار گرفت و خیلی زود بهبود یافت. اکنون سالم است. او به من گفت: «از زمانی که پسرم با دخترت ازدواج کرده، اوضاع بهتر و بهتر شده است. بیماریهایمان بهبود یافته و محصولمان افزایش یافته است. دخترت برای ما برکت آورده است.» در پاسخ گفتم: «به این دلیل است که حقیقت را درک کردهاید و به فالون دافا ایمان آوردهاید. استاد به شما برکت دادهاند!»
یکی از همسایههای قدیمی من، حدود ۱۳ سال پیش به سرطان روده بزرگ مبتلا شد. او قصد داشت در یک بیمارستان بزرگ جراحی شود. پس از شنیدن این موضوع، به او گفتم: «فراموش نکن این دو عبارت را تکرار کنی. تا بیدار هستی آنها را تکرار کن.» او به توصیهام عمل کرد و با تمام وجود، این عبارات را تکرار کرد.
او پس از برداشته شدن ده تا دوازده سانت از روده بزرگش، در کنترل اجابت مزاج مشکل داشت. این عبارات را از صمیم قلبش تکرار کرد و بهتدریج کنترل خود را به دست آورد. او اکنون بهطور کامل بهبود یافته است. هر روز بهطور خستگیناپذیر کار میکند و برای هفت نفر غذا آماده میکند. بیماران مبتلا به سرطان روده بزرگ که او در بیمارستان دیده بود، همه فوت کردند، اما او بعد از اینهمه سال سالم و قوی است. او آگاه است که این اتفاق خارقالعاده بهخاطر فالون دافاست.
موهبت فالوندافا برای یک فروشنده
چند سال پیش یک بار از یک فروشنده غلات در بازار، مقداری حبوبات و آرد خریدم. درحال ترک مغازه بودم که ناگهان فروشنده گفت خیلی بیمار است. او واقعاً رنگپریده بود. مجبور شد روی زمین بنشیند و به چیزی تکیه دهد. فوراً دو عبارت را به او یاد دادم و او شروع به تکرارشان کرد. از استاد خواستم تا به او کمک کنند. حالش در عرض ۱۰ دقیقه خوب شد.
سپس دامادش برای بردنش آمد. به او یک نشان یادبود و یک بروشور روشنگری حقیقت دادم. وقتی بعداً او را در بازار دیدم، با خوشحالی بروشورهای فالون دافا را پذیرفت. او روزی به من گفت که براثر کووید نزدیک بود بمیرد. لخته شدن خون آنقدر شدید بود که بیمارستان نتوانست او را درمان کند. او در ذهنش، عبارت «فالوندافا خوب است» را تکرار کرد و استاد دوباره او را نجات دادند.
نمونههای بیشماری از قدرت فالون دافا وجود دارد. همه آنها برکاتی از سوی استاد نیکخواه برای افرادی هستند که به فالون دافا ایمان دارند.