(Minghui.org) تمرین فالون دافا را در سپتامبر1998 شروع کردم. اگرچه فقط 30 سال داشتم، دچار بیماریهای متعددی بودم. خوشبختانه دافا به من سلامتی بخشید و از من انسان بهتری ساخت.
نهتنها من، بلکه اعضای خانوادهام نیز از فالون دافا بهره بردند. میخواهم درباره دخترم و برادرزادهام به شما بگویم.
یک اتفاق زمانی افتاد که دخترم دو سال و شش ماه داشت. بعد از اینکه شام خوردیم، متوجه شدم گونههایش قرمز و بدنش داغ شده است. چشمانش را بست و من نتوانستم بیدارش کنم. چون شوهرم خانه نبود مضطرب بودم. تب یکی از دخترخالهها که دو سال و شش ماه داشت به ذاتالریه حاد تبدیل شد و در راه بیمارستان فوت کرد.
در آن زمان، فقط کمتر از دو ماه فالون دافا را تمرین کرده بودم. ناگهان به یاد آوردم که استاد لی، بنیانگذار فالون دافا، گفتند: «میتوانید این کتاب را برای بیمار بخوانید. اگر بیمار بتواند محتوای کتاب را قبول کند، میتواند او را شفا دهد...» (سخنرانی هفتم، جوآن فالون)
کنار دخترم نشستم و شروع به خواندن جوآن فالون با صدای بلند کردم. بعد از مدتی متوجه شدم که گونههایش دیگر قرمز نیست. یک ساعت بعد تبش برطرف شد و شوهرم به خانه برگشت.
حادثهای دیگر زمانی رخ داد که دخترم هفتساله بود. یکی از همسایهها به من گفت که دخترم را سگی گاز گرفته است و او گریه میکند. به آنجا رفتم و دیدم پوست شانهاش جای گازگرفتگی دارد و خونریزی میکند. یکی گفت سگ همسایه دخترم را گاز گرفت و من باید با او صحبت کنم. بهجز خونریزی جزئی متوجه چیز دیگری نشدم، بنابراین او را به خانه آوردم.
درحالیکه روز بعد صبحانه میخوردیم، متوجه شدم چشمان دخترم مدام پلک میزند. احساس کردم که باید مربوط به گازگرفتن سگ باشد، بنابراین او را نزد پزشکی در کلینیک شهر بردم. پزشک گفت که هیچ کاری نمیتواند انجام دهد، زیرا این پلکزدن عصبی است. نگران بودم: اگر نتواند این نوع پلکزدنِ چشمانش را متوقف کند چه میشود؟
آن بعدازظهر وقتی فا را خواندم، یک فکر به ذهنم خطور کرد: «از استاد کمک بخواه.» اگرچه دخترم کوچک بود، از اصول دافا پیروی میکرد و میدانست که «فالون دافا خوب است» و «حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است.» بعد از شام، جلوی پرتره استاد ایستادم و گفتم: «استاد، لطفاً به دخترم کمک کنید. اگر این کارماست، او میتواند تحمل کند؛ اگر نه، استاد لطفاً کمک کنید.» شوهرم نیز در تکرار عبارات «فالون دافا خوب است» و «حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است» به من ملحق شد.
دخترم ده دقیقه بعد خوابش برد. صبح روز بعد که از خواب بیدار شد، چشمانش عادی بود. خیلی از استاد تشکر کردم و گریستم. بیش از 20 سال از آن زمان میگذرد و دخترم شغلی مناسب با روندی پایدار دارد.
وقتی به برادرزادهام درباره فالون دافا گفتم، او آموزههای دافا را تصدیق کرد و همچنین از عضویتش در سازمانهای حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) که به آن ملحق شده بود، کنارهگیری کرد. درنتیجه طی سه تصادف سالم بود.
جزئیات اولین تصادف او را نمیدانستم. پدرش (برادرم) بعداً به من گفت که تصادف شدیدی بوده است، اما حال برادرزادهام خوب است.
خبر تصادف دوم را بعد از بازگشت برادرزادهام از بیمارستان به خانه شنیدم. او سوار موتورسیکلت بود و با انبوهی از کودهای دامی مواجه شد که اطراف آن را سنگ احاطه کرده و نیمی از جاده را اشغال کرده بود. برادرزادهام گفت: «مجبور شدم موتورسیکلتم را در آن طرف جاده برانم. اما یک ماشین از جهت مخالف آمد، بنابراین مجبور شدم در سمت راست حرکت کنم و به سنگ برخورد کردم. خوششانس بودم، زیرا اگر کمی دور بودم، یا به ماشین برخورد میکردم یا در گودال عمیق کنار جاده میافتادم، صدماتم خیلی شدیدتر میشد.»
برادرزادهام نشان یادبودی را که یکی از همسایگان به او داده بود به من نشان داد که رویش نوشته شده بود: «فالون دافا خوب است» و «حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است.» ما هردو از استاد و فالون دافا سپاسگزار بودیم.
تصادف سوم زمانی اتفاق افتاد که برادرزادهام 22ساله بود. او و دو دوستش سوار موتورسیکلت شدند و از عروسی برمیگشتند. شب بود و هوا بارانی. یک کامیون در گذرگاه جاده با آنها برخورد کرد و راننده فرار کرد. برادرزادهام و یکی از دوستانش (گانگ) هشیاری خود را از دست دادند، درحالیکه دوست دیگرش (لیانگ) بهشدت مجروح شد. پس از اینکه والدین لیانگ آمدند، دیدند که هم گانگ و هم برادرزادهام دچار خونریزی شدید شدهاند، بنابراین فکر کردند که هیچ امیدی برای آنها وجود ندارد. آنها فقط لیانگ را به بیمارستان بردند و دو نفر دیگر را داخل انبار سبزیجات نزدیک جاده گذاشتند.
تا صبح روز بعد که برادرزادهام هشیاریاش را به دست آورد برادرم از این حادثه خبر نداشت. برادرم او را به بیمارستان برد. تنها جراحتی که پزشک مشاهده کرد، بریدگی پشت سرش بود و آن را بخیه زد. سپس حال برادرزادهام خوب شد. یکی از پاهای لیانگ شکست و گانگ فوت کرد.
من، دخترم، برادرزادهام همه میدانیم اینها معجزاتی از فالون دافا هستند. امیدواریم افراد بیشتری از دافا حمایت و با آزار و شکنجه بهدست ح.ک.چ مخالفت کنند، تا آنها نیز برکت دریافت کنند.