(Minghui.org) پس از اینکه شروع به تزکیه فالون دافا کردم، به درون نگاه کردم تا وابستگیهایی را که حول «منیت» میچرخند شناسایی و رها کنم. ازبینبردن وابستگیها به این روش بسیار سخت بود، و ظاهراً این وابستگیها که فکر میکردم حذف شدهاند، دوباره برمیگشتند.
اخیراً دریافتم که در طول دوره اصلاح فا، زندگی یک تمرینکننده دافا ارزشمند است، زیرا یک تمرینکننده توانایی نجات موجودات ذیشعور را دارد. فقط به حرف نمیگویم: این را از اعماق قلبم فهمیدم. عمیقاً باور دارم که این درک یک روشنگری از جانب استاد بود: موجودات ذیشعور در خطر هستند و من مسئولیت بیدارکردن آنها را دارم. از زمانی که به این درک رسیدم، به نظر میرسد تزکیهام بهشدت بهبود یافته است و انگیزه تلاش برای تزکیهام را پیدا کردهام.
درک میکنم که استاد و دافا موجودات ذیشعور را نجات میدهند، و من فقط چنین آرزویی دارم. من یکی از تمرینکنندگان دافای متعدد، ذرهای از فا هستم. استاد به هر تمرینکننده دافا توانایی نجات موجودات ذیشعور را عطا کردهاند. همچنین میدانم که آزار و اذیت موجودات ذیشعور و تلاشهای حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) خبیث برای ازبینبردن موجودات ذیشعور، فقط نمایشی در سطح ظاهری است. مقصر واقعی که باعث آزار و شکنجه میشود، شبح پشت حزب شرور و نیروهای کهن است که آن را دستکاری و کنترل میکند. این آزار و شکنجه موضوعی بین افراد نیست.
اگرچه من آرزوی نجات مردم را دارم و میخواهم تمام تلاشم را برای انجام مسئولیتم بهعنوان ذرهای از فا انجام دهم، اما در طول زندگیهایی که بازپیدا شدهام، کارمای زیادی جمع کردهام. با سقوط به این قلمرو بشری، جایی که همهچیز جزئی از پیچیدگی و سردرگمی است، ذهن و بدنم در احساسات و وابستگیهای بشری غوطهور شده است. این چیزها مرا از انجام مأموریت نجات مردم باز میدارد. فقط فا میتواند مرا از شر کثیفی خلاص و پاک کند. در طول روند یکیشدن با فا، باید به نیکخواهی فطری خود اجازه دهم که همهچیز را کنترل کند تا بهتر بتوانم موجودات ذیشعور را نجات دهم.
با درک این موارد، تغییرات زیر را تجربه کردم:
مطالعه فا را بهطور متفاوتی شروع کردهام. قبلاً برای حفظ سلامتی، افزایش گونگ و بهبود سطح تزکیهام، فا را مطالعه میکردم. انگیزهام برای منفعت خودم بود. اکنون تلاش میکنم فا را بهخوبی مطالعه کنم تا بتوانم مردم را نجات دهم. انگیزهام برای منفعت دیگران است. همانطور که فا را مطالعه میکنم، انواع مداخلهها را مهار میکنم، مانند احساس خوابآلودگی و راحتطلبی.
همچنین اکنون میتوانم برنامهریزیهای معقولی را برای زمانم انجام دهم. بهعنوان مثال، وقتی باید وظایفی را به اتمام برسانم، به این فکر میکنم که چگونه آنها را انجام دهم تا در مطالعه فا و تلاشهای من برای نجات مردم مداخله نکنند. زمانهای ثابتی را برای مطالعه و ازبرکردن فا تعیین کردهام. به گروههای مطالعه فا میپیوندم، و بهدنبال این هستم که مطمئن شوم فا را واقعاً مطالعه میکنم، فا را در قلبم جذب میکنم، تا وقتی فا را مطالعه میکنم، آن را کسب میکنم.
اکنون خلاصشدن از وابستگیها آسانتر است. در گذشته، به نظر میرسید که در میان انواع مختلف وابستگیها گرفتار شدهام و تصورش سخت بود که بتوانم آنها را بهطور کامل از بین ببرم. اکنون توجه من به این است که چگونه مردم را نجات دهم، بنابراین دیگر چندان به چیزهایی مانند شهرت، منفعت و احساسات وابسته نیستم. اکنون احساس میکنم آن چیزها خیلی زشت هستند.
در گذشته، برای درک خودم اهمیت زیادی قائل بودم و اغلب پذیرش نظرات دیگران برایم سخت بود. اکنون، تا زمانی که پیشنهاد کسی برای نجات موجودات ذیشعور مفید باشد، با کمال میل آن را میپذیرم.
در گذشته، وقتی به سایر تمرینکنندگان نگاه میکردم، اغلب درگیر درست و غلط بودن سطحی و ظاهری میشدم. اکنون میتوانم ببینم که هر تمرینکنندهای شایسته احترام من است. اگرچه آنها ممکن است وابستگیهایی داشته باشند، اما ما یک میدان راستین عظیم را تشکیل میدهیم و امید موجودات ذیشعور برای نجات هستیم. هر تمرینکنندهای مأموریت خود را به روشهای مختلف انجام میدهد، بنابراین هر تمرینکنندهای را از اعماق قلبم گرامی میدارم.
من آرزوی نجات مردم را دارم و شانس نجات مردم در همهجا وجود دارد. میدانم که موجودات ذیشعور همه برای دافا و کسب فرصتی برای نجات به این دنیای بشری آمدهاند. جدا از اینکه هر روز زمانهای ثابتی برای روشنگری حقیقت بهصورت رو در رو ترتیب میدهم، وقتی فرصتهایی پیش میآیند، نیز حقیقت را روشن میکنم. وقتی سوار وسایل نقلیه عمومی میشوم، پیامهای زیر را به ذهن همه افراد میفرستم: «فالون دافا خوب است. حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است» و «آسمانها درحال ازبینبردن ح.ک.چ هستند، بنابراین شما باید حزب و سازمانهای وابسته به آن را ترک کنید تا زنده بمانید.» همچنین عبارات اصلاح فا را مدام تکرار میکنم. معمولاً برچسبهای روشنگری حقیقت را در کیفم دارم تا هنگام انجام کارها یا راهرفتن، آنها را در مکانهای مناسب بچسبانم. هر که آنها را ببیند بهره میبرد.
میدانم که خانواده و دوستان من که هنوز تزکیه نکردهاند، همه موجودات ذیشعوری هستند که رابطه تقدیری بزرگی با دافا دارند و منتظر نجات هستند. رابطۀ من با آنها رابطۀ بینِ فردی است که نجات میدهد و افرادی که درحال نجات هستند. دلیلی که آنها با من رابطه نزدیکی برقرار کردند، آمدن بهدنبال دافا برای نجات یافتن بود. گفتار و رفتار من دریچهای برای آنها برای درک دافاست، بنابراین درستی گفتار و رفتار من مستقیماً بر درک آنها از دافا تأثیر میگذارد.
وقتی با خانوادهام زندگی میکنم، تمام تلاشم را میکنم که از الزامات حقیقت، نیکخواهی، بردباری و استانداردهای سنتی برای تعامل بین مردم پیروی کنم. در مواجهه با منفعت شخصی، از ضرر و زیان نمیترسم. هر زمان که اقوام یا دوستانم نیاز به کمک داشته باشند، با کمال میل، به آنها کمک میکنم. در زمانهای مناسب، براساس سوءتفاهمهایشان درباره فا، حقیقت درباره دافا را برایشان روشن و رویکردهایی را انتخاب میکنم که میتواند به درک بهتر آنها کمک کند.
اینها برخی از درکهایم در سطح تزکیه فعلیام است که میخواستم با همتمرینکنندگان به اشتراک بگذارم.
مقالاتی که در آنها تزکیهکنندگان درک خود را به اشتراک میگذارند، معمولاً براساس وضعیت تزکیهشان، ادراک یک فرد را در زمانی مشخص منعکس میکنند، و با هدف امکان ارتقای متقابل ارائه میشوند.