فالون دافا، فالون گونگ - سایت مینگهویی www.minghui.org چاپ

تجربه محافظت شدن توسط دافا در زمان خطر

9 آوریل 2025 |   مرید فالون دافا در استان شاندونگ (چین)

(Minghui.org) من بیش از 20 سال است که فالون دافا را تمرین می‌کنم. در تزکیه‌ام طی این سال‌ها، عظمت استاد و سرشت فوق‌طبیعی و معجزه‌آسای دافا را عمیقاً تجربه کرده‌ام! نه‌تنها از نظر جسمی و روانی، از این تمرین، فوق‌العاده سود برده‌ام، بلکه اعضای خانواده‌ام نیز با ایمان به دافا، برکاتی نصیبشان شده است.

نوه‌ام از تب بهبود یافت

شهر محل زندگی‌ام در اوایل فوریه2021، به‌دلیل جدیت همه‌گیری، قرنطینه شد و مجتمع‌های مسکونی پلمپ شدند. دخترم قبل از قرنطینه، با دو فرزندش به خانه من آمده بود. شبی که مجتمع مسکونی ما درحال پلمپ شدن بود، نوه سه‌ساله‌ام دچار تب شد. دیدن صورتی کاملاً سرخ او، خیلی نگرانمان کرده بود؛ چون در آن زمان، هیچ داروخانه‌ای باز نبود.

در ساعات اولیه صبح روز بعد تصمیم گرفتیم از خانه یکی از دوستان دخترم، مقداری دارو تهیه کنیم. اما وقتی به ورودی مجتمع مسکونی رسیدیم، خیابان‌ها پر بود از خودروهای پلیس، مأموران پلیس و کارکنانی با یونیفورم که درحال اجرای اقدامات پیشگیرانه درخصوص همه‌گیری بودند. اگر از ما سؤال می‌کردند، متوجه می‌شدند که کودک تب دارد و او را به قرنطینه می‌بردند. این جریان حتی خطرناک‌تر بود!

من و دخترم تصمیم گرفتیم به خانه برگردیم تا کودک به جای دارو، به سخنرانی‌های استاد گوش دهد. وقتی به خانه رسیدیم، کودک بسیار ترحم‌برانگیز به نظر می‌رسید. بلندگو را روشن کردم و سخنرانی‌های استاد را کنار بالش کودک برایش پخش کردم. به‌تدریج کودک به خواب رفت. حدود دو ساعت بعد، بیدار شد و بلند شد و نشست. واضح بود که به حالت طبیعی خود بازگشته و از تب بهبود یافته است! او نه‌تنها روحیه خوبی داشت، بلکه توانست از تخت بیرون بیاید و روی زمین بازی کند. انگار که هیچ اتفاقی نیفتاده بود.

کل خانواده ما از استاد بسیار سپاسگزار بودند. در آن شرایطِ بسیار خطرناک که جایی برای دسترسی به پزشک و دارو وجود نداشت، استاد به ما کمک کردند تا فاجعه‌ای را پشت سر بگذاریم؛ به‌طوری که خانواده‌ام، که تزکیه نمی‌کنند، با چشمان خود شاهد سرشت معجزه‌آسای دافا بودند.

خونریزی بینی متوقف می‌شود

وقتی نوه دیگرم پنج‌ساله بود، یک روز او را به خانه مادرشوهرم بردیم تا برایش غذایی آماده کنیم. در آن زمان، حیاط مادرشوهرم چند ماهی زنده داشت که در یک تشت قرار داشتند. درست همانطور که داشتیم غذا را آماده می‌کردیم، نوه‌ام که در بیرون بازی می‌کرد، وارد شد و از هر دو سوراخ بینی‌اش، خون جاری بود. کودک وحشت‌زده شده بود و گریه می‌کرد. با استفاده از یک دستمال، بینی‌اش را مسدود کردیم، اما خونریزی همچنان ادامه داشت. به‌طور تصادفی، در همان لحظه یک مرید دافا به آنجا آمد. او با دیدن وضعیت، کودک را بلند و بغل کرد و با صدای بلند گفت: «فالون دافا خوب است! من اینجا هستم، پس استادم هم اینجا هستند!» به‌محض اتمام جمله‌اش، خونریزی بینی نوه‌ام که شدید بود، متوقف شد!

همه حاضران شاهد سرشت معجزه‌آسای دافا بودند. هنگامی که کودک در معرض خطر بود، محافظت استاد به او کمک کرد. سپاسگزارم، استاد!

پس از آن اتفاق ناگوار، به حیاط رفتیم و دیدیم یکی از ماهی‌ها کشته شده است. وقتی از نوه پرسیدیم آیا او ماهی را کشته، سرش را به نشانه تأیید تکان داد. سپس به او گفتیم که دفعه بعد بدون دلیل موجه، نباید موجود زنده‌ای را بکشد. این ماجرا به‌دلیل کشتن ماهی توسط او رخ داده بود، بنابراین باید موجودات زنده را گرامی بدارد.

استخوان ماهی کجا رفت؟

یک شب در ژوئن2022، در خانه ماهی ‌پختیم. نوه کوچک‌ترم درحال غذا خوردن بود که یک استخوان ماهی در گلویش گیر کرد. او از شدت درد، با صدای بلند گریه می‌کرد. فکر کردم که به اتاق خواب بروم تا چراغ قوه را بیاورم و محل گیر کردن استخوان را بررسی کنم. سپس عبارت «فالون دافا خوب است!» را به یاد آوردم و سریع تکرارش کردم. کودک بلافاصله دست از گریه کردن کشید. در عرض یک ثانیه، کودک شروع به صحبت و خندیدن کرد! در میان تعجب و شادی‌ام، به این فکر افتادم: «استخوان ماهی کجا رفت؟»

اتفاقات معجزه‌آسایی مانند این بارها رخ داده‌اند. هر بار که شرایط خطرناک یا دشواری پیش می‌آید، استاد همیشه به من و خانواده‌ام کمک کرده‌اند تا آن را حل کنیم. کلمات واقعاً از ابراز سپاس و قدردانی‌ام از استاد عاجزند!

فقط آرزو دارم که تمام موجودات ذی‌شعور حقایق را درک کنند، از خوبی فالون دافا آگاه شوند و هنگامی که در موقعیت‌های فوری و خطرناک قرار دارند، عبارات «فالون دافا خوب است! حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری خوب است!» را تکرار کنند و در امان بمانند.