فالون دافا، فالون گونگ - سایت مینگهویی www.minghui.org چاپ

نیکخواهی برکت به ارمغان می‌آورد، اما اعمال بد منجر به فاجعه می‌شود

9 آوریل 2025 |   همکار مینگهویی در چین

(Minghui.org) گفته‌ای قدیمی در چین هست مبنی بر اینکه: «نیکی با نیکی پاداش داده می‌شود و شرارت با شرارت روبرو می‌شود.» مثال‌های بی‌شماری از این موضوع وجود دارد، از کتاب‌های تاریخی گرفته تا ادبیات و رویدادهای جامعه‌ مدرن.

دوست من، که تمرین‌کننده فالون دافاست، روزی با زنی حدوداً ۹۰ساله برخورد کرد. آن زن با وجود سن بالایش، ذهنی شفاف، موهایی سیاه و براق و حرکاتی چابک داشت. او گفت که به‌دلیل اعمال نیکش، از سلامتی خوبی برخوردار است. او به‌عنوان یک پزشک زنان و زایمان، حدود ۱۰۰۰ نوزادی را که قرار بود به‌دلیل سیاست سقط اجباری حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) (که به‌عنوان سیاست تک‌فرزندی نیز معروف است) سقط شوند، نجات داد.

داستان یکی دیگر از همسایه‌ها کاملاً متفاوت بود. او نیز به‌عنوان پزشک زنان و زایمان کار می‌کرد، اما سیاست ح.ک.چ را به‌دقت دنبال می‌کرد و زنان زیادی را مجبور به سقط جنین کرد. به‌دلیل شغلش، بسیاری از نوزادان قبل از تولد جان باختند. اگرچه او تعداد دقیق آن‌ها را نمی‌دانست، اما رابطه‌ علت و معلول، چیزی واقعی است. درحال‌حاضر، این خانم حدوداً ۷۰ساله به‌طور دائم در تخت بستری است، نابیناست و توان مراقبت از خود را ندارد. زندگی‌اش بسیار فلاکت‌بار است.

برخی ممکن است بگویند که این زن فقط شغلش را انجام می‌داد، اما نوزادان زیادی به‌دلیل آن جان خود را از دست دادند. ح.ک.چ عواقب این کار را نمی‌پذیرد و اکنون این زن بدهی کارمایی اعمالش را می‌پردازد.

من و دوستانم شاهد مزایای شگفت‌انگیز فالون دافا برای ذهن و بدن بوده‌ایم. پس از آنکه ح.ک.چ در سال ۱۹۹۹، شروع به سرکوب این تمرین کرد، رژیم دروغ‌های بی‌شماری برای بدنام کردن فالون دافا سر هم کرد. یک نمونه حادثه‌ خودسوزی صحنه‌سازی‌شده در میدان تیان‌آنمن بود که بعدها مشخص شد یک حقه بوده است. با وجود این سختی‌ها، تمرین‌کنندگان فالون دافا بر ایمان خود استوار مانده‌اند و به‌طور خستگی‌ناپذیر حقایق دافا را به مردم می‌گویند و همچنین تهمت‌های ح.ک.چ را برملا می‌کنند. چنین چیزی رایج است که افرادی که حقیقت فالون دافا را می‌دانند و از تمرین‌کنندگان دافا محافظت می‌کنند، برکت‌هایی را تجربه کنند. در ادامه، چند نمونه از این داستان‌ها ارائه شده است.

داستان شو

نمرات پسر شو زمانی که در دبیرستان بود معمولی بود. او پس از اخذ مدرک کاردانی در دهه‌ ۱۹۸۰، در یک بانک مشغول به کار شد و بعداً به سمت مدیریت شعبه ارتقا یافت. اما چون حاضر نشد از سمت خود کنار برود و آن را به داماد شهردار بدهد، به قمار متهم و اخراج شد. او افسرده شد و یک ماه از خانه بیرون نیامد. لباس‌هایش را عوض نمی‌کرد و صورتش را اصلاح نمی‌کرد؛ با اینکه فقط ۳۰ سال داشت، شبیه یک پیرمرد به‌نظر می‌رسید. او بعداً برای امرارمعاش وارد تجارت ساخت‌وساز شد، اما این کار برایش بسیار سخت بود.

فالون دافا در سال ۱۹۹۲ به عموم معرفی شد و شو در سال ۱۹۹۷، شروع به تمرین آن کرد. بیماری‌هایی که او را ده‌ها سال آزار می‌دادند ناپدید شدند و او بسیار سالم شد. فرزندانش با دیدن این تغییرات مثبتش، او را تشویق کردند که به تمرین دافا ادامه دهد.

وقتی ح.ک.چ در سال ۱۹۹۹، شروع به آزار و شکنجه‌ فالون دافا کرد، شو به سایر تمرین‌کنندگان پیوست تا به مردم بگوید فالون دافا واقعاً چیست. پس از آنکه مقامات او را بازداشت کردند، پسرش به بخش امنیت داخلی و پلیس مراجعه کرد تا خواستار آزادی او شود. او یک خودرو به شوهر شو داد به این منظور که شو را هرجا که نیاز داشت ببرد تا او بتواند درباره‌ دافا و آزار و شکنجه با مردم صحبت کند. او همچنین با سایر تمرین‌کنندگان رفتار خوبی داشت.

اعمال نیک او پاداش گرفتند؛ شرکت ساختمانی‌اش رونق گرفت و اکنون حدود ۱۰۰میلیون یوان ارزش دارد. سایر فرزندان شو نیز موفق و ثروتمند هستند.

داستان ژو

پسر و عروس ژو صاحب یک فروشگاه لوازم الکترونیکی هستند و کسب‌وکارشان بسیار خوب پیش می‌رود. دختر او سه فروشگاه لباس‌های گران‌قیمت دارد و نوه‌های ژو شغل‌های مناسبی دارند.

اما همیشه اوضاع این‌طور نبوده است. ژو به‌خاطر تمرین فالون دافا، به پنج سال زندان محکوم شد. با وجود فشارها، فرزندانش از او حمایت کردند. نوه بزرگ‌ترش در دانشگاه پزشکی تحصیل کرد و نوه کوچک‌ترش وارد دانشگاه شد.

بسیاری از جوانان در پیدا کردن شغل مشکل دارند. یک غریبه به نوه بزرگ‌تر ژو گفت که بخش اطفال یک بیمارستان با کمبود نیروی انسانی روبروست. وقتی او استخدام شد، برای همسایه‌ها سخت بود که باور کنند او بدون دادن رشوه، در آن بیمارستان معروف استخدام شده است.

هنگامی که نوه کوچک‌تر فارغ‌التحصیل شد، به‌عنوان معلم دبیرستان استخدام شد. اداره آموزش و پرورش از معلمان جدید، نامه‌ای از ایستگاه پلیس محلی می‌خواهد، که پلیس از نوشتن آن امتناع کرد، چراکه ژو فالون دافا را تمرین می‌کند. این زن جوان به مدیر گفت: «وضعیت سلامتی مادربزرگم خوب است، زیرا فالون دافا را تمرین می‌کند. نمی‌توانم به‌خاطر اینکه می‌خواهم شغلی پیدا کنم، او را مجبور کنم این تمرین را کنار بگذارد. اگر روی این نامه پافشاری کنید، از این شغل صرف‌نظر خواهم کرد.»

مدیر گفت نیازی به نگرانی نیست و مدرسه این مشکل را حل خواهد کرد. نوه ژو آن شغل را به‌دست آورد و همه‌چیز به‌خوبی پیش رفت.

داستان شو

شو قبل از اینکه در سال ۱۹۹۸، تمرین فالون دافا را شروع کند، به بیماری‌های زیادی مبتلا بود. به تقریباً همه غذاها به‌جز برنج و نمک حساسیت داشت. شوهر بسیار کنترل‌گری نیز داشت. شو سبزیجات و بادام‌زمینی می‌کاشت و می‌فروخت، اما باید تمام پول را به شوهرش می‌داد. شوهرش حتی انگورها را وزن می‌کرد تا مطمئن شود که او هیچ پولی برای خودش نگه نداشته است.

درواقع وضعیت مالی خانواده‌اش خوب بود. شوهرش صاحب یک کارخانه برس بود و شو برای کارگران غذا می‌پخت، اما شوهرش می‌گفت که او کار نمی‌کند و از پرداخت دستمزد به او امتناع می‌کرد. شوهرش خانه‌ای لوکس ساخت و هر روز شراب می‌نوشید و قمار می‌کرد. او از دادن پول به شو امتناع می‌کرد و اغلب او را کتک می‌زد. او تمام پول‌ها را برای نوشیدن، قمار و زنان هدر می‌داد. پس از اینکه تمام پول خود را خرج کرد، مجبور شد آن خانه را بفروشد.

پس از اینکه شو شروع به تمرین فالون دافا کرد، اصول صداقت، نیکخواهی و بردباری را دنبال کرد. او رفتار بسیار خوبی با شوهرش داشت. سلامتی شو بهبود یافت، بیماری‌هایش از بین رفت و می‌توانست هر چیزی بخورد. شوهرش با دیدن تغییرات مثبت او، از تمرین وی حمایت کرد و به‌تدریج رفتارهای بد خود را کنار گذاشت.

شو درمورد فالون دافا به مردم می‌گوید و توضیح می‌دهد که چرا حزب کمونیست چین فالون دافا را بدنام می‌کند. وقتی گاهی دیر به خانه برمی‌گردد، شوهر وی برای خودش مقداری نودل می‌پزد. شوهرش همچنین کارهای خانه را انجام می‌دهد و سبزیجات می‌کارد. هرگاه کسی به خانه‌شان می‌آید، شوهرش به آن‌ها می‌گوید که فالون دافا چقدر عالی است. شوهرش اکنون سالم است. فشار خون بالا و قند خون بالایش بهبود یافته و دیگر نیازی به مصرف دارو ندارد.

داستان ژن

پس از اینکه حزب کمونیست چین در سال ۱۹۹۹، شروع به سرکوب فالون دافا کرد، ژن چند بار بازداشت و دو بار زندانی شد. او اغلب توسط مقامات مورد آزار و اذیت قرار می‌گرفت. ژن به‌عنوان معلم کار می‌کرد و مدرسه‌اش او را اخراج کرد. شوهر ژن بعد از سال ۱۹۹۹، از ترس اینکه تحت آزار و شکنجه قرار بگیرد، از تمرین فالون دافا دست کشید و میلیون‌ها یوآن در قمار از دست داد. درنتیجه ژن قادر نبود به فرزندانش برای تحصیلشان یا در مراسم ازدواجشان کمک مالی کند.

با وجود این مشکلات، هر دو دختر ژن درک می‌کردند که فالون دافا چیست و از او حمایت می‌کردند. دختر بزرگ‌ترش پس از فارغ‌التحصیلی از دانشگاه، یک مقام دولتی شد. دختر کوچک‌تر در یک دانشگاه معروف پذیرفته شد، مدرک کارشناسی ارشد گرفت و شغل مناسبی پیدا کرد. هر دو دختر و شوهرهایشان انسان‌های خوبی هستند و درآمد خوبی دارند. امروزه بسیاری از زوج‌های جوان برای خرید آپارتمان یا خودرو، به کمک والدین خود نیاز دارند، اما دختران ژن و شوهرهایشان از او کمک نخواسته‌اند. آن‌ها همچنین به ژن و شوهرش کمک مالی کرده‌اند تا این زوج بتوانند به آپارتمان بزرگ‌تری نقل‌مکان کنند.

عواقب آزار و شکنجه تمرین‌کنندگان

فالون دافا یک تمرین راستین است که برکات‌ بی‌شماری برای تمرین‌کنندگان و حامیانشان به ارمغان آورده است. همچنین شنیده‌ام که مقاماتِ مسئول آزار و شکنجه تمرین‌کنندگان با عواقب بدی روبرو شده‌اند. یکی از آن‌ها ژانگ شوشیانگ، مدیر سابق دفتر حراست در کارخانه میانیانگ کار دایرکشن در استان سیچوان، بود.

پس از اینکه حزب کمونیست چین در سال ۱۹۹۹، شروع به سرکوب فالون دافا کرد، ژانگ کتاب‌های فالون دافای تمرین‌کنندگان را توقیف و آن‌ها را مجبور به نوشتن اظهاریه‌هایی مبنی بر انکار این تمرین می‌کرد. او به بخش امنیت داخلی کمک کرد تا پایگاه داده‌ای از تمرین‌کنندگان بسازد که شامل عکس‌ و اثر انگشتشان بود. او مأمورانی را فرستاد تا تمرین‌کنندگان را تعقیب کنند و از خروج آن‌ها از منطقه مسکونی کارخانه جلوگیری کنند. تمرین‌کنندگان در خانه، مورد آزار و اذیت قرار می‌گرفتند و اموال شخصی‌شان توقیف می‌شد.

ژانگ جلسات شستشوی مغزی‌ای برگزار می‌کرد که فالون دافا و استاد لی، بنیان‌گذار این تمرین، را بدنام می‌کردند. زمانی که ژانگ به پکن سفر کرد تا تمرین‌کنندگانی را دستگیر کند که برای دادخواهی به آنجا رفته بودند، آن‌ها را مجبور کرد تمام هزینه‌های سفرش را بپردازند. مستمری بازنشستگی بسیاری از تمرین‌کنندگان قطع شد و او همچنین از پردازش ثبت‌نام‌های خانوار یا صدور کارت شناسایی برای آن‌ها خودداری می‌کرد و زندگی روزمره آن‌ها را بسیار سخت می‌کرد.

اگرچه تمرین‌کنندگانی که در کارخانه کار می‌کردند بارها درمورد خوبی‌های فالون دافا به ژانگ گفتند، او گوش نمی‌داد و به آزار و اذیت تمرین‌کنندگان ادامه می‌داد. پس از اینکه این کارخانه دولتی در سال ۲۰۰۵، به یک شرکت خصوصی تبدیل شد، ژانگ به‌عنوان مأمور امنیت در محله جاده شمالی پومینگ مشغول به کار شد و به آزار و اذیت تمرین‌کنندگان ادامه داد. برای مثال، به نگهبانان در ورودی محله دستور می‌داد که تمرین‌کنندگان را تحت‌نظر داشته باشند و زمان ورود و خروجشان را ثبت کنند.

ژانگ در سال ۲۰۱۰، به سرطان پانکراس مبتلا شد. تمرین‌کنندگان همچنان برایش توضیح می‌دادند که فالون دافا چیست و از او می‌خواستند که از مشارکت در آزار و شکنجه دست بکشد. او گوش نکرد و گفت که این کار شغل اوست. ژانگ پس از جراحی، به آزار و اذیت تمرین‌کنندگان ادامه داد. سرطان او دوباره عود کرد و در ژانویه۲۰۱۲، درحالی‌که فقط ۵۲ سال داشت درگذشت.

اگر حزب کمونیست چین این آزار و شکنجه را راه‌اندازی نکرده بود، بسیاری از مردم، ازجمله ژانگ، می‌توانستند از مزایای تمرین فالون دافا بهره‌مند شوند. امیدواریم مردم توجه کنند و به وجدان خود گوش دهند، نه اینکه از حزب کمونیست چین پیروی کنند و تمرین‌کنندگان بی‌گناه را مورد آزار و شکنجه قرار دهند.