استاد گفته است که مسیر تزکیه در حال رسیدن به پایانِ پایان است، بنابراین استانداردها برای مریدان دافا دارد محکم‌‏تر و محکم‌‏تر می‌‏شود. این مرا به یاد نجاری کهنه‌‏کار می‌‏اندازد که به کارآموز خود آموزش می‌‏دهد. پیش از آنکه کارآموز بتواند نهایتاً خودش کار را انجام دهد نجار باتجربه مهارت‌‏های خود را در طول سالیان دراز به او منتقل می‌‏کند.

وضعیت برای تمرین‌‏کنندگان فالون دافا امروز به همین نحو است. در طی سال‌‏های طولانی استاد فا را به ما آموزش داده و ما را تشویق کرده، او نه تنها به مریدان دافا بالاترین اصل تزکیه‌‏ی جهان را داده است-- که ما را قادر به روشن شدن و ترک کردن وابستگی‌‏های‌‏مان می‌‏کند-- بلکه همچنین او تزکیه‌‏ی ما را راهنمایی کرده تا مریدان دافا حقیقتاً قادر به بازگشت به خود اصلیِ حقیقی‌‏شان باشند.

تا وقتی که بر طبق اصول دافا روشن و آگاه باشیم، قدرت و توانایی محافظت از خودمان را خواهیم داشت. به هر حال، به این خاطر که نمی‌‏توانیم اصول را در آن سطح متوجه شویم، یا اینکه کمبود اعتماد به نفس داریم بعضی اوقات حتی ناآگاهانه برای محفاظت استاد تقاضا می‌‏کنیم، این وضعیت درست مثل کارآموزی است که نمی‌‏تواند بدون کمک نجار، کار خود را انجام دهد. چگونه ممکن است که کارآموز در رشته‌‏ی خود یک استاد شود؟ آیا برای کل زندگی‌‏اش یک کارآموز نخواهد ماند؟

اکنون می‌‏بایست مستقل باشیم تا استاد دیگر نگران ما نباشد. از درک من، ما باید در هر لحظه از اصول دافا برای تشخیص درست و غلط استفاده کنیم. با هشیارانه آموزش دادن خودمان برای انجام این کار در هر لحظه، آن به زودی خودکار خواهد شد به طوری که نهایتاً ما با آگاهی کامل از همه چیز، به درون خواهیم نگریست. هرآنچه که انجام می‌‏دهیم، باید این عبارت را منعکس کند که: "موجودات الهی روی زمین گام برمی‌‏دارند، در حال اعتباربخشی به فا". (هُنگ یین [سروده‌‏های والا] جلد دوم، از چه باید ترسید)

ما باید از قدرت الهی خود استفاده کنیم، به جای اینکه با هرچیزی در تزکیه‌‏ی‌‏مان با استفاده از ذهنیت و فهمی بشری رفتار کنیم. باید به کار گروهی در میان تمرین‌‏کننده‌‏ها توجه خاصی داشته باشیم، تا اینکه استاد چیزها را برای ما "پاک سازی" نکند. اگر در ذهنیت‌‏های بشری‌‏مان گیر کنیم موانع برای بخش الهی ما خود را نشان خواهند داد.

در آغاز استاد این فا را که چرا موجودات الهی در جهان تا این پایین‌‏ترین سطوح نزول کردند به ما آموزش داد. استاد بیان کرد،

"اما همان‌‏طور که موجودات بیشتری خلق می‌‏شوند، شکلی از روابط اجتماعی بین گروه‌‏هایی از افراد شکل می‌‏گیرد. ممکن است برخی از موجودات خودخواهی را رشد دهند، و به تدریج سطح‌‏شان پایین خواهد آمد، به‌‏طوری که نمی‌‏توانند در آن سطح باقی بمانند و مجبورند که سقوط کنند. اما در سطح بعدی دوباره بد می‌‏شوند و دوباره نمی‌‏توانند آن‌‏جا بمانند، به‌‏طوری که به سقوط به پایین و پایین‌‏تر ادامه می‌‏دهند تا در انتها به این سطح موجودات انسانی سقوط می‌‏کنند". (جوآن فالون)

آنچه که ما امروز اینجا در این سطح پایین انجام می‌‏دهیم، کار کردن به عنوان یک گروه و ترک کردن خودخواهی‌‏مان-- آیا این همچنین بازگرداندن و ارتقاء دادن روابط اجتماعی عادی در میان افراد سطوح بالاتر جهان نیز نیست؟ اگر ما نتوانیم خودمان به خوبی هماهنگی کنیم، چگونه می‌‏توانیم به سطح بالاتر برسیم؟ زمان تزکیه‌‏ی ما در حال نزدیک شدن به پایانش است، ولی ما هنوز به همان ذهنیت‌‏ها می‌‏چسبیم، پس آن‌‏وقت چگونه می‌‏توانیم موجودات الهی شویم؟

از درک من تمرین‌‏کنندگانی که به صورت گروهی کار می‌‏کنند باید در تمام اوقات درباره‌‏ی شخص دیگر فکر کنند. این به ما کمک خواهد کرد که از تمامی پنداشت‌‏ها و وابستگی‌‏های خود دست بکشیم، شامل وابستگی‌‏های دوست داشتن، دوست نداشتن، بی‌‏اعتمادی و غیره، و به استانداردی که برای انجام دادن پیمان‌‏های‌‏مان لازم است رسیده و به کمال برسیم.

آنچه در بالا بیان شد فقط درک من است، اگر هر عبارت نامناسبی وجود دارد، لطفاً خاطرنشان کنید.

هفدهم اوت ۲۰۰۹