گروه مطالعه‌‏ی فای منطقه‌‏ی ما دیروز گرد هم آمدند. قبل از آنکه شروع کنیم، من به همه درباره‌‏ی چیزی گفتم که به هنگام کار پیش آمده بود. من به آن‌‏ها گفتم که چگونه تضاد را اداره کرده بودم. یک تمرین‌‏کننده گفت که با آنچه که من انجام داده‌‏ام کاملاً موافق نیست. او گفت، "می‌‏شد آن را این‌‏طور انجام دهی......" من بلافاصله توضیح دادم که دلیل اینکه آن را آن‌‏طور که به انجام رساندم انجام دادم این بود که دیگران را در نظر گرفته باشم. پس از اینکه ما صحبت کردن را متوقف کردیم، تمرین‌‏کننده‌‏ی دیگری دوربین خود را بیرون آورد و گفت، "من الان گفتگوی شما را ضبط کردم. گوش کنید". با شنیدن صدای خودم، که آن‌‏قدر بلند و شتابزده بود، متوجه شدم که من روی بحث کردن، دفاع کردن از خود، و رد و تکذیب کردن نظرات طرف دیگر متمرکز شده بودم. در واقع، در طی گفتگوی‌‏مان من متوجه لحن صدایم شده بودم، اما هنوز هم آن‌‏طور رفتار کردم.

چند روز قبل، مقاله‌‏ای روی وب‌‏سایت کلیر ویزدم (Clearwisdom) دیدم که درباره‌‏ی گفتار و لحن صدای یک تزکیه‌‏کننده صحبت می‌‏کرد. مقاله از یکی از شاگردان کنفوسیوس به نام جانگ نام برد که گفته است، "وقتی شخصی که به خوبی تزکیه نکرده است مسائلی را مورد بحث قرار می‌‏دهد، به هر طریق ممکن صحبت می‌‏کند و اغلب جسور و خود رأی است. او در دست گذاشتن روی عیب‌‏ها و خطاهای دیگران متبحر است. او با چشمانی تماماً باز به دیگران خیره می‌‏شود. کلماتش به نظر از دهان او پرتاب می‌‏شوند خیلی سریع صحبت می‌‏کند. بسیار سخنورانه حرف می‌‏زند، مثل آب جوش، و احساس را جای منطق قرار می‌‏دهد. او لجوج و خودسر است". وقتی که این را خواندم، به نظر رسید که مقاله داشت صریحاً درباره‌‏ی من صحبت می‌‏کرد. من از پاراگراف به عنوان یادآوری‌‏ای برای آینده کپی برداشتم.

و امروز دوباره آن کار را کردم! می‌‏دانستم که این تصادفی نیست. زمان آن بود که من با وابستگی‌‏ام روبرو شوم. وقتی دیگران نظرات متفاوتی داشتند، به شکلی کاملاً تند و شدید از خودم دفاع می‌‏کردم. آیا در حال چسبیدن به "خود قدیمی و کهن" و رها نکردن آن نبودم؟ من اصلاً از "بردباری" پیروی نکردم، چه رسد به نشان دادن "نیک‌‏خواهی".

استاد در "آموزش فا در شهر لس‌‏آنجلس" به هنگام مقایسه‌‏ی واکنش‌‏های تمرین‌‏کنندگان تایوان با واکنش‌‏های تمرین‌‏کنندگان چین در زمان رخ دادن مشکلات، بیان کردند:

"اگر یک شاگرد تایوانی کاری را به‌‏خوبی انجام نداده باشد، اگر آن را با او مطرح کنید به شما گوش خواهد کرد و حالت دفاعی نمی‌‏گیرد. اما وقتی یک شاگرد چینی کاری را به‌‏خوبی انجام نداده باشد و دیگران آن را به او گوش زد کنند، او بلافاصله خواهد گفت، "تو نمی‌‏دانی چه رخ داده است. وضعیت در آن زمان این‌‏طور و آن‌‏طور بود." (معلم بی‌‏صدا می‌‏خندد) (حضار می‌‏خندند، کف می‌‏زنند) او می‌‏داند که برای یک تزکیه کننده خوب نیست که مستقیماً آنچه که گفته شده است را تکذیب کند. پس سعی می‌‏کند به طور غیرمستقیم و با سردواندن از مسئولیت طفره برود، به طور گریزآمیزی از خودش دفاع کند".

من شخصاً معتقدم که دلیل اینکه تمرین‌‏کنندگان تایوانی از خودشان دفاع نمی‌‏کنند این است که می‌‏خواهند شما کوتاهی‌‏های‌‏شان را که خودشان به آن‌‏ها توجه نکرده‌‏اند گوش‌‏زد کنید. آن‌‏ها آرزو دارند که کوتاهی‌‏های خود را بیابند تا اینکه بتوانند آن‌‏ها را از بین ببرند. آنگاه می‌‏توانند دفعه‌‏ی بعد بهتر انجام دهند. این آن طوری است که فرد می‌‏تواند خودش را به سطح بالاتری در تزکیه ترفیع دهد. وقتی که از خودم دفاع می‌‏کردم، در حقیقت داشتم سفت و محکم به "خود قدیمی"ام می‌‏چسبیدم. داشتم چیزها را با استانداردهای نیروهای کهن می‌‏سنجیدم تا عیب‌‏های خودم را مخفی کنم به‌‏طوری که تغییر نکنم، چه رسد به اینکه رشد کنم! آیا این می‌‏تواند تزکیه نامیده شود؟ از خودم خجالت کشیدم.

وقتی که نظر متفاوتی می‌‏شنوم، لحن صدایم غیردوستانه می‌‏شود. این هنوز بازتابی از فرهنگ حزب کمونیست چین (ح‌‏ک‌‏چ) در درون من است. فرهنگ حزبی، به طور شدیدی در آشکارسازی حقیقت من و در توانایی‌‏ام برای متقاعد کردن مردم که از حزب خارج شوند مداخله کرده است. لازم است که این موضوع را خیلی جدی در نظر بگیرم. تزکیه درباره‌‏ی تزکیه کردن قلب شخص است. به طور استوار تغییر دادن خود، تمرین کردن تزکیه‌‏ی راستین است. من متوجه شده‌‏ام که اگر بتوانم پیوسته "خود قدیمی" ام را رد کنم و از بین ببرم، به طور پیوسته رشد خواهم کرد.

نوشته شده در ۱۰ اکتبر ۲۰۰۸