یک روز، زمانی که در وب‌‏سایتMinghui/Clearwisdom  دنبال مطلبی می‌‏گشتم، به نامی آشنا برخوردم. با این مرد وقتی که به طور غیرقانونی در اردوگاه کاراجباری نگه‌‏داشته می‌‏شدم آشنا شدم. او در سال ۲۰۰۱ به آنجا فرستاده شد، "تبدیل" شد و یک "همدست" شده بود. او تمرین‌‏کنندگان بسیار زیادی را کتک زده بود. به خصوص، وقتی در سال ۲۰۰۲ تلاش می‌‏کرد که مرا "تبدیل" کند، چیزهای اهانت‌‏آمیز بسیاری درباره‌‏ی معلم و دافا گفته بود. در آن زمان، فکر کردم که این موجود باید توسط نیروهای کهن نظم و ترتیب داده شده باشد که به دافا صدمه برساند، و باید کسی باشد که نمی‌‏توان نجاتش داد. اما در این مقاله، خواندم که او در اکتبر ۲۰۰۷ دستگیر شده بود، و دارایی‌‏ها و دستگاه فتوکپی‌‏اش مصادره شده بودند. مقاله اظهار می‌‏داشت که یک افسر پلیس ۲۶ روزِ پیاپی او را شکنجه کرده بود و اینکه او چندین بار بیهوش شده بود. همچنین به خاطر رفتار وحشیانه، وزنش از ۹۵ به ۷۰ کیلوگرم کاهش یافت. همچنین نوشته بود که او هنوز در سلولی کوچک در مرکز بازداشت نگه داشته می‌‏شود.

من که از خواندن این مطلب شگفت‌‏زده بودم، هم برایش احساس خوشحالی می‌‏کردم که مصمم شده بود به تزکیه بازگردد، و هم از ح‌‏ک‌‏چ (حزب کمونیست چین) عصبانی بودم. خوشحال بودم که این زندگی توانسته بود به فا برگردد و آینده‌‏ای درخشان را انتخاب کرده است. به عنوان یک تمرین‌‏کننده‌‏ی دافا، من توجه‌‏ای به اینکه یک موجود در گذشته چه کاری انجام داده نمی‌‏کنم. چه چیزی می‌‏تواند مهم‌‏تر از این باشد که یک کیهان نجات یافته است؟ معلم گفت،

 “مریدان دافا در طول تزکیه و آزار و شکنجه‌‏ی شیطانی بی‌‏سابقه کاملاً از عهده برآمده‌‏اند، بنابراین به سختی‌‏ها در تزکیه عمیقاً آگاهی دارند و این‌‏طور نخواهد بود که نتوانند شاگردانی را که در مسیر اشتباهی گام برداشته‌‏اند درک نکنند.”
“مریدان دافا و من، شاگردانی را که در تزکیه‌‏شان در مسیر اشتباه گام برداشتند به‌‏صورتی که مردم معمولی آن‌‏ها را درنظر می‌‏گیرند، در نظر نمی‌‏گیریم.” ("آزمایش مُهلک را بگذرانید")

معلم و دافا آزار و شکنجه را تصدیق نمی‌‏کنند و نجات موجودات ذی‌‏شعور را به عنوان مهم‌‏ترین چیز می‌‏بینند. یک تمرین‌‏کننده‌‏ی دافا می‌‏تواند همه‌‏ی وابستگی‌‏ها به ضرر و منفعت شخصی‌‏اش را رها کند. به هر حال، نیروهای کهن و موجودات در کیهان کهن نمی‌‏خواهند که اعمال اشتباه را ببخشند. معلم گفت،

 “بنابراین، برای آن شاگردان ما که گاه به گاه در یک سرگشتگی و گیجی به سر می‌‏برند و حالت ذهنی‌‏شان درست نیست، درباره‌‏اش فکر کنید، یک‌‏بار که شما نسبت به من بی‌‏احترام شوید، نیروهای کهن کارهای بی‌‏رحمانه‌‏ای با شما خواهند کرد، و آن‌‏ها خواهند اندیشید که این شخص بسیار بد است.” ("آموزش فا در طی جشنواره‌‏ی فانوس ۲۰۰۳ در کنفرانس فای ایالات متحده غربی") [ترجمه‌‏ی ضمنی]

از درک من، دستگیر شدن یک تمرین‌‏کننده در طی این زمان شاید به خاطر این باشد که نیروهای کهن در حال استفاده از بهانه‌‏ی احترام نگذاشتن او به معلم و فا باشند، و برای همین، از وابستگی‌‏ها و شکاف‌‏ها در این خصوص به عنوان بهانه استفاده می‌‏کنند تا بی‌‏رحمانه او را شکنجه کنند. به عنوان تمرین‌‏کنندگان دافا، ما هیچ شکنجه‌‏ای را تصدیق نمی‌‏کنیم. اما از آنجایی که اتفاق افتاده، ما باید به درون نگاه کنیم تا دلایل را پیدا کنیم و درس‌‏هایی که باید از این جریان بیاموزیم یاد بگیریم. "احترام گذاشتن به معلم و فا" ذهنیت بنیادی یک تمرین‌‏کننده‌‏ی دافا است. بیایید نگذاریم سرشت اهریمنی ما شل و سست شود و اجازه دهد یاوران تاریک و اشباح پوسیده کنترل را در دست گیرند، و بدین ترتیب نیروهای کهن را قادر کند که از بزرگ‌‏ترین بهانه‌‏ی ممکن برای شکنجه کردن تمرین‌‏کنندگان دافا استفاده کنند. از صمیم قلب آرزو می‌‏کنم که او مسیر تزکیه‌‏ی آینده‌‏اش را به خوبی بپیماید.

دومین رویدادی که می‌‏خواهم با شما مطرح کنم درباره‌‏ی خانم مسنی است که او را می‌‏شناسم. او همیشه در انجام سه کار بسیار کوشا بود و تلاش بسیار زیادی در جهت آن صرف می‌‏کرد. او حقیقت را برای هر کسی که با او برخوردی داشت آشکار می‌‏کرد و حتی یک کپی از مطالب آشکارسازی حقیقت را هدر نمی‌‏داد. او بارها مطالب آشکارسازی حقیقت را در خیابان‌‏ها پخش کرده بود و به افراد زیادی کمک کرده بود که از ح‌‏ک‌‏چ خارج شوند. یک روز، او با یک مأمور امنیت ملی برخورد کرد و او را با افکار درست و اعمال درست خالص خود تحت تأثیر قرار داد. در پایان، حتی این مأمور نیز تصمیم به خروج از حزب گرفت. او کمک کردن به دیگران را دوست داشت، و در انجام تمرینات و فرستادن افکار درست بسیار ثابت‌‏قدم بود. بسیاری از تمرین‌‏کنندگان مایل بودند به تبادل تجربه و درک او گوش دهند.

در حوالی سال نو چینی (فوریه ۲۰۰۸)، او به طور غیرقانونی بازداشت شد و برای دومین بار به یک اردوگاه کاراجباری فرستاده شد. طولی نکشید که به خودش اجازه داد دوباره "تبدیل" شود و حتی تلاش کرد که اعضای خانواده‌‏ی خود را "تبدیل" کند. او تا جایی پیش رفت که ادعا کرد که "بر طبق فا" تبدیل شده بود. وقتی این را شنیدم شوکه شدم. اول نمی‌‏توانستم باور کنم، اما بعد از اینکه کمی روی آن فکر کردم، پی بردم علاوه بر نداشتن درک د که اعضای خانواده‏ی خود را "تبدیل" کند.. بود.بود و ست  عمیقی از فا توسط او، دلایل دیگری نیز وجود داشت.

وقتی که او اولین بار در اردوگاه کار اجباری بود، "تبدیل" شد. اگرچه بعد از اینکه بیرون آمده بود یک "بیانیه‌‏ی باوقار" منتشر کرد، با این حال هشیارانه به سرشت ناصحیح اینکه "تبدیل شدن" به چه معنی است پی نبرد و نیز فعالانه به دنبال هر شکافی در تزکیه‌‏اش که اجازه داده بود چنین چیزی اتفاق بیفتد نگشت. در طی تبادل تجربه‌‏ی گروهی، او مرتب درباره‌‏ی این صحبت می‌‏کرد که، “به خاطر فشار نبود که من تبدیل شدم. در آن زمان فکر کردم انجام این کار، تبدیل شدن، درست است، و فکر کردم که مطابق با فا بودم.” همیشه به نظر می‌‏رسید که سعی دارد برای عمل اشتباهش بهانه درست کند، البته به شیوه‌‏ای پوشیده.

اما اگر به درون خودمان نگاه کنیم، آیا ما هم برای آنچه که اتفاق افتاد مسئول نبودیم؟ بسیاری از تمرین‌‏کنندگان فکر می‌‏کردند که او در تمرین تزکیه بسیار خوب است و اینکه او افکار درست قوی‌‏ای دارد، پیش او می‌‏رفتند تا جواب سوالات خود را بیابند. آن‌‏ها به او تکیه می‌‏کردند و به دیده‌‏ی احترام و تحسین به او نگاه می‌‏کردند. معلم قبلاً گفته است که تک تک تمرین‌‏کنندگان دافا موجود الهی خواهند شد و مسئول بهشت خودشان. آن‌‏طور که من می‌‏فهمم، آیا یک تمرین‌‏کننده می‌‏تواند از دیگران نصیحت بخواهد یا از دیگران بخواهد که بهشتش را اداره کنند؟ یک تمرین‌‏کننده مطمئناً کوتاهی‌‏هایی خواهد داشت. خوب عمل کردن در بعضی جنبه‌‏ها به معنی تماماً خوب عمل کردن نیست. در تمرین تزکیه هیچ الگو و نمونه‌‏ای وجود ندارد، و ما باید فا را به عنوان معلم خود در نظر بگیریم. با این که همه از نظر اصولی این را می‌‏فهمند، اما در زندگی واقعی، بسیاری از تمرین‌‏کنندگان منطقه‌‏ی ما به او وابستگی‌‏ای شکل داده بودند. وقتی نیروهای کهن آن را دیدند، بهانه‌‏ی خوبی پیدا کردند تا این وابستگی را خارج کنند. پس نظم و ترتیب دادند که او دستگیر و "تبدیل" شود، تا واکنش‌‏های ما را ببینند و آشفتگی و سردرگمی به وجود بیاورند. پس آیا افکار غلط ما دلیلی برای وضعیت کنونی او نیست؟

با این حال، این واقعه فرصت خوبی برای ما است که به عنوان یک کل رشد کنیم. ما باید سه کار را با بلوغ و پختگی بیشتر و معقولانه‌‏تر انجام دهیم. زمانی که محنت‌‏ها پدیدار می‌‏شوند، هر یک از ما باید بر پایه‌‏ی فا درباره‌‏ی آن فکر کند تا تعیین کند که چه کار باید کرد و چطور باید آن را انجام داد. ما می‌‏توانیم نظر دیگران را، به عنوان چیزی برای رجوع، بپرسیم، ولی می‌‏بایست آن را با فا بسنجیم. ما نمی‌‏توانیم بدون استفاده از قضاوت خودمان به طور سرسری دیدگاه‌‏های افراد دیگر را تکرار و تقلید کنیم. بعلاوه، نمی‌‏توانیم از نظرات دیگران به عنوان استاندارد سنجیدن هیچ چیزی استفاده کنیم. زمانی که کوتاهی‌‏های دیگران را می‌‏بینیم، باید با نیک‌‏خواهی به آن اشاره کنیم و نترسیم که به خاطر وابستگی احترام به نفسی که او برای خودش قائل است حرف‌‏مان پذیرفته نشود و مردود شمرده شویم. من فکر می‌‏کنم که این مسئول بودن نسبت به دافا و هم‌‏تمرین‌‏کنندگان نیز هست. به نظر من، در تمرین تزکیه هیچ موضوعی کوچک نیست. اگر ما وابستگی‌‏هایی داریم که برانگیخته شده‌‏اند، باید حقیقتاً به درون نگاه کنیم تا آن وابستگی را که به آن ضربه خورده پیدا کنیم و به سرعت، پیش از آنکه آن یک پنداشت را شکل دهد، آن را از بین ببریم.

من از این دو تجربه چیزهای بسیار زیادی یاد گرفته‌‏ام، و متوجه شده‌‏ام که تمرین تزکیه جدی‌‏ترین موضوع در زندگی است. من حقیقتاً این را درک کرده‌‏ام که در مسیر تمرین تزکیه، هیچ الگو و نمونه‌‏ای وجود ندارد. فرد باید فا را به عنوان معلم در نظر بگیرد و هر چیزی را با فا بسنجد.