(Minghui.org)
درود بر استاد محترم! درود بر همتمرینکنندگان!
سالهاست که گروه ما فا را با همدیگر مطالعه کرده و بهصورت جمعی تبادل تجربه میکند. هر وقت باید کاری انجام دهیم یا مشکلی را حل کنیم، همواره آنها را بر اساس فا مورد بحث قرار میدهیم و بار مسئولیت را با هم قسمت میکنیم. از آنجا که با ثبات قدم به مطالعهی گروهی ادامه دادهایم، گروه کوچک ما قادر است که مسیر اعتباربخشی به فا را با قدمهایی استوار بپیماید. میخواهم از فرصت این کنفرانس فا استفاده کنم تا به استاد گزارش دهم و با همتمرینکنندگان درمیان بگذارم که چگونه آزار و شکنجهی شیطان را درهم شکستهایم و بر طبق فا تزکیه کردهایم.
فا را به خوبی مطالعه کنید
استاد بیان نمود: " گونگ قانون است و قانون گونگ است، زیرا ذهن خودش ماده است." ("آموزش فا در کنفرانس هیوستون")
بنابراین مطالعهی فا بسیار مهم است. در ابتدا ممکن است نتوانیم معانی عمیقتر را درک کنیم، اما حداقل میبایست از معنای سطحی آگاه باشیم.
گروه ما همیشه فا را بهصورت جمعی مطالعه میکند. علاوه بر خواندن اول تا آخر کتاب، همچنین دربارهی درک فعلی خود بر روی هر پاراگراف بحث میکنیم و آنچه استاد در آموزشهای دیگر در آن رابطه بیان کرده است را مرور میکنیم. اگر به تازگی یا در همان روز اتفاقی افتاده باشد، فا را با هم مطالعه میکنیم و آن موضوع را بر اساس فا درک میکنیم و آنچه استاد در اینباره بیان نموده است را بررسی میکنیم. همچنین دیگر آموزشهای استاد را مرور میکنیم و سعی میکنیم که موضوع را از زوایای مختلف درک کنیم و بر اساس فا به توافق نظر برسیم. تمام مشکلات میتوانند حل شوند. بهتدریج، مکانیزمی شکل گرفته است. وقتی ما با هم هستیم فقط در مورد اینکه چگونه فا را درک کنیم، کدام آموزشها را از بر کردهایم، و اینکه چگونه مشکلی را بر اساس فا ارزیابی کنیم بحث و گفتگو میکنیم. در مورد مسائل روزمره صحبت نمیکنیم.
این موضوع به نظر ساده میآید، اما در واقع اینطور نیست. وقتی به دیگر تمرینکنندگان میگفتیم که چگونه فا را مطالعه میکنیم، آنها بسیار تحت تأثیر قرار میگرفتند. آنها گفتند که فا را برای سالهای زیادی مطالعه کردهاند و مطمئن بودند که هر روز حداقل یک سخنرانی از جوآن فالون را مطالعه میکنند. با این حال، فا همان فا است و تمرینکننده همان تمرینکننده است. آنها هنوز نمیدانستند که چگونه وقایع را بر اساس فا ارزیابی کنند و نمیتوانستند قدرت فا را حس کنند. وقتی دربارهی آزار و شکنجه چیزی میشنیدند، هراسان میشدند. نمیدانستند تزکیهی واقعی چیست. اکنون میدانند چگونه فا را مطالعه کنند، مطمئن و عاری از ترس باشند و هنگام روشنگری حقیقت، خرد بیشتری داشته باشند.
رشد دادن درکمان از فا در روند نجات همتمرینکنندگان
در چند سال گذشته، در نجات بسیاری از همتمرینکنندگان شرکت داشتیم. بعضی از آنها محلی بودند و بعضی از مناطق دیگر بودند. در اینجا بازگو میکنم که چگونه یک هماهنگکنندهی محلی را نجات دادیم.
در یکی از مناطق، آزار و شکنجه بسیار شدید بود. تمرینکنندگان مکرراً بازداشت میشدند و هماهنگکنندهی محلی دوباره بازداشت شد. زمانی که این خبر را شنیدیم، عصر بود و فوراً با ماشین به آن منطقه رفتیم. ما به خانهی تمرینکنندهی الف رفتیم، و تمرینکنندهی ب نیز آنجا بود. زمانیکه هماهنگکننده در بیرون از خانه بازداشت شد، تمرینکنندهی ب در خانهی او بود. بدلیل وابستگی طولانیمدت به ترس در او، وقتی شنید که یکی از همتمرینکنندگان نزدیکش بازداشت شده است، انواع افکار منفی در ذهنش پدیدار شد. حتی میتوانستیم احساس کنیم که در منزل الف، جو بسیار سنگینی حاکم است.
با هم تبادل تجربه کردیم. استاد هیچ نظم و ترتیبی از سوی نیروهای کهن را به رسمیت نمیشناسد، بنابراین ما نیز نباید به رسمیت بشناسیم. بر طبق فا، مریدان دافا نمیبایست آزار و شکنجه شوند، پس ما نباید آزار و شکنجه شویم. استاد از ما خواستند که حتی نشانههای رنج و محنت را نیز قبول نکنیم، پس چرا باید به آنها نگاه کنیم؟ چرا میبایست به آنها حتی اهمیتی بدهیم؟ در این روند، ما بر اساس چگونگی واکنشمان مورد ارزیابی قرار میگیریم. اگر فریب توهمات را بخوریم و فکر کنیم که موجودات بشری هستیم، شیطان قوی میشود. وقتی فکر میکنیم که این آزار و شکنجهای مابین انسانها است، به سختی و با رنجی بسیار پیش خواهیم رفت. اما اگر مطابق فای استاد عمل کنیم و آزار و شکنجه را انکار کنیم، از آن به عنوان فرصتی برای رشد گونگ خود استفاده خواهیم نمود و آنچه درست و صالح نیست را متلاشی خواهیم کرد.
پس از تبادل تجربه، خانوادهی الف و تمرینکنندهی ب آرام شدند. گفتیم، "بیایید به منزل خواهر بزرگ برویم و ببینیم دقیقاً چه اتفاقی افتاده است." وقتی به منزل خواهر بزرگ رسیدیم، هوا دیگر خیلی تاریک شده بود. شوهر او تمرینکننده نیست. شاید وی به دلیل دستگیریهای مداوم همسرش، بسیار سراسیمه و مضطرب بود. وقتی ما را دید، به آهستگی گفت، "بیایید برای صحبت به حیاط خلوت برویم." یکی از ما گفت، "ما مردم بدی نیستیم، چرا لازم است به حیاط خلوت برویم؟" در نتیجه، همسرش ما را به اتاق داخل نمود و با صدایی بسیار آرام گفت، "چراغ را روشن کنم؟" یکی از تمرینکنندگان لبخندی زد و گفت، "حتماً، لطفاً چراغ را روشن کنید." همسرش گفت، "اگر شما نمیترسید، چرا من باید بترسم؟" یک کیسه بادام بوداده در قفسهی خواهر بزرگ بود. تمرینکنندهای گفت، "امروز شوهرخواهر چه خوراکیهای خوشمزهای دارد." یک بادام برداشت و در دهانش گذاشت و گفت، "عالی است!" همسرِ خواهر بزرگ گفت، "لطفاً از خودتان پذیرایی کنید." ناگهان محیط بسیار آرامتر شده و احساس نزدیکی بیشتری به همسرِ خواهر بزرگ کردیم. همسرش گفت، "خواهر بزرگ شما بازداشت شده است. بعد از ظهر تمام خانه را گشتهاند. ما بسیار خجالتزده شدیم." پرسیدیم، "آیا خواهر بزرگ شخص بدی است؟ آیا کار بدی انجام داده است؟ ما فقط میخواهیم افراد خوبی باشیم و حزب پلید ما را آزار و شکنجه میکند. ما مردم خوبی هستیم که آزار و شکنجه میشویم. هیچ کار نادرستی انجام ندادهایم. میبایست احساس بسیار خوبی داشته باشیم. آن افرادی که ما را مورد آزار و شکنجه قرار میدهند گردنکلفتهایی متکبر هستند - چرا ما قربانیان باید احساس شرم کنیم؟ گذشته از این، خواهر بزرگ با شما ازدواج کرده و به شما تکیه کرده است. شما باید مثل یک مرد عمل کنید و سعی کنید از او حمایت کنید، درست است؟ نباید تماشا کنیم که او را آزار و شکنجه میکنند. اگر هنگامی که برای بازداشت او آمدند به دفاع از او برمیخواستید، شاید شرایط متفاوت میشد. چقدر او دلش میخواست که حمایتش کنید!" همسرش سری تکان داد، به ما آنچه رخ داده بود را گفت و گفت که روز بعد با ما به مرکز پلیس خواهد رفت تا خواستار آزادی او شود.
خواهر بزرگ به این دلیل بازداشت شد که یکی از اقوام نزدیکش به او خیانت کرد. برای روشنگری حقیقت به مردم محلی، شبانه پوسترهایی درست کردیم که در آنها اشاره کردیم که آن شخص برای منافع شخصی خود، فامیلش را "فروخته است" - چگونه میشود به آن شخص اطمینان کرد؟ خانوادهی الف و دیگر تمرینکنندگان پوسترها را در سراسر دهکده نصب کردند. صبح روز بعد، آن خویشاوند مذکور متوجه شد که مردم به چیزی بر تیر تلفن نگاه میکنند و رفت که ببیند آن چیست. شخصی به او گفت، "زود باش بیا، تو در پوستر هستی!" آنها آنچه دربارهی او گفته شد را خواندند. حتی قبل از اینکه تا آخرش را بخوانند، او غرق در خجالت آنجا را ترک نمود.
وقتی برای آزادی خواهر بزرگ به مرکز پلیس رفتیم، ترسی نداشتیم. همسر خواهر بزرگ نیز ترسی نداشت. برعکس، رئیس پلیس و دیگر مأموران پلیس ترسیدند که در مرکز پلیس بمانند و از درهای کناری فرار کردند.
در آن مدت، اغلب صبحها با همسر خواهر بزرگ به مرکز پلیس میرفتیم تا خواستار آزادی او شویم. بعد از ظهرها فا را مطالعه میکردیم و درک خود را به اشتراک میگذاشتیم. در آن زمان، خواهر بزرگ مسئول پروژههای بسیاری بود. حالا که او بازداشت شده بود، این فقط مسئلهی شخصی او نبود. شیطان در حال حمله به تمام بدنهی تمرینکنندگان ما بود. مقالهی "آموزش فا در سانفرانسیسکو، ۲۰۰۵" را مطالعه کردیم. هنگامیکه وقایعی نظیر این اتفاق میافتد، آنها فقط شخص تمرینکننده را به تنهایی هدف قرار نمیدهند. حالا که او بازداشت شده است، نباید به مشکلات او نگاه کنیم – این کار، ما را همانند شیطان میکند و به شیطان بهانهای برای آزار و شکنجهی او میدهد. میبایست صبر کنیم تا او آزاد شود، فا را با یکدیگر مطالعه کنیم، و وضعیت را بر اساس فا اصلاح کنیم. این ماجرا همچنین آزمایش میکند که به عنوان یک بدن واحد چگونه تحت تأثیر قرار میگیریم. میبایست به انجام آنچه که باید انجام دهیم ادامه دهیم و تحت تأثیر قرار نگیریم. پلیس فکر کرد که وقتی "رهبر" دستگیر شد، بقیهی ما آشفته و یا وحشتزده میشویم. در بعدهای دیگر، شیطان فکر کرد که اگر خواهر بزرگ دستگیر شده باشد، هیچکس نمیتواند جایگزینش شود و تمام بدنه متلاشی میشود. تصمیم گرفتیم دقیقاً برعکس عمل کنیم. ما حتی بهتر عمل خواهیم کرد، و در همه جا مراکز تهیهی مطالب روشنگری حقیقت ایجاد میشود.
در "تشریح فا هنگام جشن فانوس سال ۲۰۰۳ در کنفرانس فای غرب ایالات متحده" استاد بیان نمود:
"چون شما مرید دافا هستید، وقتی مشکلی هست همه باید یکی و همراه با هم کار کنید. از آنجا که ترسی ندارند که اعمال زشتشان به انظار عمومی کشیده شود باید تمامشان را برای کل دنیا افشا کنیم، و بگذاریم تمام مردم آمریکا بدانند که یک شهروند ایالات متحده بازداشت شده است. از آنجا که ترسی ندارند که اعمال زشتشان به انظار عمومی کشیده شود باید برویم و این کارها را انجام دهیم. هر روزی که آزادش نکنند روز دیگری برای ما است که آنها را افشا کنیم."
هر روزی که همتمرینکنندهی ما را آزاد نکنند روز دیگری برای ما است که آنها را افشا کنیم و از این بازداشت برای روشنگری حقیقت استفاده نماییم.
در طی آنزمان، علاوه بر نصب پوستر، با فلایرها و بروشورهای چاپی، حقایق را از زوایای گوناگون روشن کردیم. قالبهای بسیاری برای چاپ پیامهای روشنگری حقیقت بر روی اسکناس درست کردیم. جنایاتی که توسط نیروهای امنیتی محلی انجام شده بود را نوشتیم و کپیهای فراوانی از آنها تهیه کردیم. طولی نکشید که حقیقت در همه جا آشکار شد. وقتی تمرینکنندگان اسکناسها را خرج میکردند، مردم عادیای که نوشتههای چاپشده بر روی آن را میدیدند، اعمال زشت پلیس را محکوم میکردند.
مقامات دیگر نمیتوانستند این وضعیت را اداره کنند. خویشاوندی که به خواهر بزرگ خیانت کرده بود، نزد شوهر او رفت و او را تهدید کرد که اگر متوقف نکند، حقوقش را قطع خواهد کرد. شوهر خواهر بزرگ کمی ترسید. دربارهی اینکه چگونه به این موضوع نگاه کنیم، با یکدیگر تبادل نظر کردیم.
در "آموزش فا در کنفرانس هیوستون" استاد بیان نمود:
"در میان اصول انسانی، [این اصول] پدیدار میشود که پادشاه بر کشور حکومت میکند، سربازان دنیا را فتح میکنند، و قوی قهرمان میشود."
فهمیدیم که ما باید، مطابق اصول دنیای انسانی، قوی باشیم. اگر او سعی می کرد تا برای حمایت و نجات مریدان دافا قوی باشد، آسمان به او موهبات بیشتری خواهد داد. پس از درک این اصل، به خانهاش رفتیم و گفتیم، "شوهرِ خواهر بزرگ، آیا میترسی؟ چرا باید بترسی؟ چه کسی جرأت میکند حقوقت را قطع کند؟ به خانهاش برو و او را پیدا کن، و اگر حقوقت را قطع کرد شکایتی علیه اقدام غیرقانونیاش تنظیم کن. با سن و سالی که داری و با وضعیتی که خواهر بزرگ در آن است، چه چیزی میتواند تو را بترساند؟ انسانها نمیتوانند یک زندگی بیفایده داشته باشند." شوهر خواهر بزرگ گفت، "نمیترسم. اگر جرأت کرد حقوقم را قطع کند، از اقدامات غیرقانونیاش شکایت میکنم. درخواست میکنم پولم را برگردانند."
در طی آنزمان، تمرینکنندهی ب داوطلب شد تا برای شوهرِ خواهربزرگ آشپزی کند. تمام خانوادهی شوهرِ خواهربزرگ بسیار تحت تأثیر قرار گرفتند و درک بهتری از فا پیدا کردند.
طولی نکشید که خواهربزرگ آزاد شد. در نتیجهی آن حادثه، تمام بدنه به بلوغ بیشتری رسیدند و دانستند که چگونه با استفاده از فا شیطان را ازبین ببرند. همه شاهد قدرت فا بودند و با قاطعیت بیشتری به فا اعتقاد پیدا کردند.
ضرر واقعی چیست؟
چند سال قبل، تمرینکنندهی پ یک دوست قدیمی داشت که قبل از اینکه بازنشسته شود، مسئول آزار و شکنجهی فالون گونگ بود. بعدها، او بیمار شد و نمیتوانست زیاد حرکت کند. تمرینکنندهی پ بهطور اتفاقی او را دید و شروع به روشنگری حقیقت برای او نمود. بهنظر میآمد که او قادر به قبول حقیقت میباشد، و به خارج شدن از ح.ک.چ و مطالعهی فا تمایل نشان داد. تمرینکنندهی پ به او کمک کرد که برای گوش کردن به آموزشهای استاد یک دستگاه پخش امپیتری (MP3) تهیه کند.
اتفاقاً آنروز مطالعهی گروهی داشتیم. به دلایلی، مطالعهی فا کمی به تأخیر افتاد. بعد از مطالعه، تمرینکنندهی پ به خانه رفت و دید که خانهاش غارت شده است. او در خانهاش اطلاعات روشنگری حقیقت را بر روی اسکناس پرینت میکرد. پرینترها و هزاران یوان پول نقد که قسمتی از آنها متعلق به مرکز تهیهی مطالب و قسمتی متعلق به تمرینکنندهی پ بود را برده بودند. همسرش به او گفت، "دوست قدیمیات برای گرفتن دستگاه پخش امپیتری آمده بود. یک مهمان دیگر نیز اینجا بود و آنها مشغول صحبت بودند. شخصی در زد. دوستت برای باز کردن در بلند شد، و آن پلیس بود. پلیس وارد شد، آنجا را گشت، و چیزهای زیادی را برد. آنها حتی کولهپشتی مهمان مرا گشتند و قبل از رها کردنش، کارت شناساییاش را چک کردند. همچنین پلیس میخواست تو را بازداشت کند، اما تو بعد از مدت بسیار زیادی آمدی، برای همین رفتند." آنشب، تمرینکنندهی پ خانهاش را ترک نمود و رفت که با دیگر تمرینکنندگان بماند.
بعد از آن، پلیس برای بازداشت کردن تمرینکنندهی پ، بارها نزدیک خانهاش گشتزنی کرد. همتمرینکنندگان در این مورد بسیار ناراحت شدند و شروع به شکایت و مقصر دانستن تمرینکنندهی پ برای نگهداری مقدار زیادی پول نقد در خانه کردند که باعث ضرر بزرگی شده بود. تمام آن منابع برای دافا بود! تمرینکنندهی پ فشار روانی زیادی را متحمل شده و بسیار اندوهگین بود. بعدازآن، تلویزیون محلی در مورد توقیف مرکز تولید و اسکناسهای روشنگری حقیقت گزارش داد، به بانکها و خردهفروشان میگفت که چنین اسکناسهایی را قبول نکنند و تهدید کرد که آزار و شکنجه تشدید میشود.
بلافاصله بهصورت گروهی در اینمورد گفتگو کردیم. بسیاری از تمرینکنندگان گفتند که اینبار متحمل ضرر بزرگی شدهایم. ضرر واقعی چیست؟ ربوده شدن پرینترها، کامپیوترها و پول نقد ضرر بزرگی بود. اما آنچه استاد بیشتر از همه به آن ارزش میگذارند، چگونگی رشد و پیشرفت خودمان است. اگر تأکید زیادی بر مادیات کنیم و همتمرینکنندهای را تحت فشار قرار دهیم و باعث شویم که مورد آزار و شکنجه قرار گیرد و نتواند به خانه برگردد، این یک ضرر واقعی خواهد بود! حالا باید ذهنیت خود را کاملاً عوض کنیم و تمام تلاش خود را صرف از بینبردن شیطان و متلاشی کردن عناصری که قصد دارند ما را از هم جدا سازند و بدن واحد را آزار و شکنجه کنند، نماییم.
صرفنظر از اینکه چه کسی گزارش داده است، این تماماً از سوی موجودات بشری بوده و اثری بر ما ندارد. میبایست به آنجه استاد در اینمورد بیان نمود، توجه کنیم:
"بعضی مردم پیشنهاد کردهاند که بر اسکناسهای چینی بنویسیم "فالون دافا عالی است" یا "از حزب کنارهگیری کنید". (حاضرین میخندند) فکر میکنم که این ایدهی فوقالعادهای است. (تشویق) پول را نمیتوانید دور بیندازید، و نمیتوانید آنرا نابود کنید." ("آموزش فا در شهر لسآنجلس")
استاد گفت که آن خوب است، پس خوب است. این اهمیتی ندارد که چه کسی میگوید آن خوب نیست یا سعی میکند آن را ممنوع کند.
پس از اینکه ذهنیتمان تغییر کرد، دیگر شکایتی وجود نداشت، و فشار بر تمرینکنندهی پ از بین رفت. قلب همهی ما با هم بود، و دربارهی اینکه چگونه چنین چیزی میتوانست اتفاق افتد تبادل نظر کردیم. به این نتیجه رسیدیم که آن دوست قدیمی به او خیانت کرده است. معمولاً مهمان در خانهی دیگری در را باز نمیکند. پلیس او را بازرسی نکرد و فقط کولهپشتی و کارت شناسایی مهمان دیگر را چک کرد. به آسانی او را رها کردند.
مشکلی که در پاهایش بود به علت آزار و شکنجهی فالون گونگ در گذشته بود. میبایست میگذاشتیم این حقیقت را بداند: اگر میخواهد زندگی کند، باید به درستی بفهمد که دافا چیست و کاملاً خود را تغییر دهد تا آنچه از دست داده را جبران کند. اما، تمرینکنندهی پ این کار را نکرد. تمرینکنندهی پ بهدلیل وابستگیاش به احساسات انسانی نسبت به یک دوستی قدیمی، حقیقت را برایش روشن نمود. وقتی او تمایلش به پذیرش حقیقت را نشان داد، از او خواست که فا را مطالعه کند و حتی او را به خانهاش برد. فراموش کرد که خانهاش چقدر مهم است. آنچه تمرینکنندهی پ انجام داد خیلی منطقی نبود و او وابستگی به احساسات انسانی داشت. بسیاری از افسران پلیس نیز قبلاً این کار را انجام دادهاند: با قصد نزدیکتر شدن به شما برای مقاصد خودشان، در ظاهر با شما موافقت میکردند. ما فا را مطالعه کرده بودیم، چرا اینرا درک نکردیم؟ چطور آنچه واقعاً میخواستند انجام دهند را نفهمیدیم؟ دلیل این است که ما احساسات انسانی داریم. این شخص یک دوست قدیمی بوده و به نظر میآمد که موافق فا است و میخواهد فا را مطالعه کند. تمرینکنندهی پ بسیار خوشحال شد و با خردمندی رفتار نکرد.
یکی از دلایل دیگری که تمرینکنندهی پ با محنت روبرو گردید این بود که یکی از اقوامش کارهای فنی را انجام میداد. آن مرد پس از اینکه مورد آزار و شکنجه قرار گرفت، خیلی میترسید. وقتی او شنید که تمرینکنندهی پ همیشه به مطالعهی گروهی میرود و یک مرکز تهیهی مطالب در خانه دارد، خیلی وحشتزده شد. او همواره سعی میکرد تمرینکنندهی پ را ترغیب کند که به مطالعهی گروهی نرود و گفت که کامپیوتر خانهی وی برای بیش از یک سال است که تحت کنترل است، که در واقع این گفته اصلاً درست نبود. به تمرینکنندهی پ هشدار داد که اگر این کار را ادامه دهد، به دردسر خواهد افتاد. از آنجا که آن مرد یکی از خویشاوندانِ تمرینکنندهی پ بود، تمرینکنندهی پ نمیخواست که وقتی او به خانهاش میآید، رویش را زمین بگذارد و یا او را از گفتن آن چیزها منع کند. تمرینکنندهی پ سهواً توسط وحشت و هراس او و نظرات منحرفشدهاش تحت تأثیر قرار گرفت.
ما هر روز فا را با هم مطالعه میکنیم. چرا نمیتوانیم بر احساساتِ انسانی غلبه کنیم تا کلمات و اعمالی که مطابق فا نیستند را متوقف کرده و اعمال و نظرات نادرست را اصلاح کنیم؟ آیا آنها فرصتهایی برای محافظت از فا نیستند؟ فا را مطالعه میکنیم ولی هنوز وابستگیهای بشری را رها نمیکنیم. این دلیل آن است که چرا آن چیزها توقیف شدند. اگر تمرینکنندهی پ به مطالعهی گروهی نرفته بود، او نیز مورد آزار و شکنجه قرار گرفته بود. استاد ترتیب داد که تأخیری در مطالعهی فا پیش آید تا وقتی پلیس آمد، تمرینکنندهی پ در خانه نباشد.
بعد از اینکه فا را مطالعه کردیم و تبادل تجربه کردیم، تمرینکنندهی پ فهمید که چرا مورد آزار و شکنجه قرار گرفته بود، و سایرین نیز در این موضوع بر اساس فا خود را رشد دادند. با هم، افکار درست فرستادیم و مقاصد شیطان برای آزار و شکنجهی تمرینکنندهی پ و دیگر تمرینکنندگان را متلاشی نمودیم.
علاوه بر این، در تمام این سالها همواره از اسکناس با پیامهای دافا استفاده کردهایم. اصولاً برای هر چیزی که میخریم از آنها استفاده میکنیم. اگر فروشندهای پول ما را قبول نکند، برای او حقایق را روشن میکنیم و به او میگوییم که وقتی اسکناس را قبول کند و به دیگر مشتریان بدهد، در حال کمک به پخش حقیقت خواهد بود و در نتیجه با انجام اینکار، او اقبال بهتر و کسبوکار بهتری خواهد داشت. از آنجا که این گفته را با تمام وجود به او میگوییم، کلماتمان قدرت عظیمی دارند و فروشنده شاهد قدرت معجزهآسای دافا بوده و کسب و کارش بهتر از همیشه خواهد بود. اکنون وقتی از آنها چیزی میخریم، بسیاری از فروشندگان از ما اسکناسهای روشنگری حقیقت درخواست میکنند و حتی بعضی از آنها پولشان را با اسکناسهای روشنگری حقیقت عوض میکنند. مردم بسیاری به این طریق نجات یافتهاند.
چه کسی میترسد؟
در سال ۲۰۰۷، به حومهی شهر رفتیم تا مقداری مواد مصرفی را به یک مرکز تهیه مطالب ببریم. تمرینکنندهی محلی ت گفت، "در دهکدهای در ناحیهی ما، جاسوسها ما را شبها زیر نظر میگیرند، و حتی گشتهایی هستند که تهدید نمودهاند که آنهایی که مطالب را پخش میکنند را دستگیر میکنند. در طول روز، اعضاء کمیتهی دهکده برای تمرینکنندگان ایجاد مزاحمت میکنند. اکنون این تمرینکنندگان بسیار هراسان هستند و تمرینکنندگان خارج از این دهکده میترسند که به آنجا بروند. چهکار باید بکنیم؟" تمرینکنندهی ث به او گفت، "بگذار ایندفعه ما به آنجا برویم." تمرینکنندهی ت موافق نبود و گفت که این کار امن نیست. تمرینکنندهی ث گفت، "تو به محل کار برو و شخصی را پیدا کن که ما را به آنجا ببرد. بعد از اینکه برگشتیم، با هم تبادل نظر میکنیم."
ت شخصی را یافت که میدانست چگونه یک وانت سهچرخ را برای بردن ما بهآنجا براند. ناگهان هوا بارانی شد و تمرینکنندهی ث گفت که نباید تحت تأثیر آن قرار بگیریم. باران مدام شدیدتر و شدیدتر میشد، رگبار بسیار شدیدی بود. با اینکه همهی ما چتر داشتیم، آنها کارایی نداشتند و لباسهایمان در زمان کمی کاملاً خیس شدند. در آنزمان، تمرینکنندهی ث یک اژدهای بسیار بزرگ در آسمان دید که با آروارههای کاملاً باز در حال فوران کردن آب به بیرون بود. فهمید که اژدها این مشکل را بوجود آورده است. تمرینکنندهی ث از ما خواست که فوراً با هم افکار درست بفرستیم. او خود را به وضوح دید که به بالای ابرها صعود میکند. با وجود اینکه اژدها خیلی بزرگ بود، به نظر میرسید که قدرت زیادی نداشت و انگار باد کرده بود. تمرینکنندهی ث میدانست که استاد داشت به ما کمک میکرد. استاد اژدها را بیحرکت کرده بود طوری که هیچ قدرتی نداشت. این آزمایشی بود که دیده شود آیا شجاعت داریم. آیا ترسیدیم یا اینکه توانستیم درک کنیم که ما مریدان دافایی هستیم که در حال کمک به استاد در اصلاح فا میباشیم؟ تمرینکنندهی ث خود را با شمشیری مجسم کرد، و فوراً شمشیری در دستش قرار گرفت. سپس رفت تا اژدها را بکشد. بعد از آن تمرینکنندهی ث گفت، "قبلها رمانهایی خوانده بودم که در آنها از غلبه بر اژدهاها و ببرها سخن رفته بود. چه کسی واقعاً میتواند بر اژدهاها و ببرها غلبه کند؟ ما میتوانیم." استاد بیان نمود که ما قدرتمندیم، و اگر واقعاً آنرا باور داشته باشیم، تمام قدرتی که نیاز داریم را خواهیم داشت! وقتی اژدهای شیطانی از بین رفت، باران بند آمد.
وقتی رسیدیم، به منزل یکی از همتمرینکنندگان رفتیم. آن خانم گفت، "کمیتهی دهکده اطلاع داده است که بیرون نرویم و یکدیگر را ملاقات نکنیم. آنها به ما گفتند که در شب بیرون نرویم وگرنه ما را بازداشت میکنند." ما گفتیم، "بیایید تمام تمرینکنندگان را پیدا کنیم و با هم فا را مطالعه کنیم و تبادل تجربه کنیم تا بتوانیم موضوع را بر اساس فا درک کنیم." از آنجا که ما قبلاً با یکدیگر کار دافا انجام داده بودیم و شاهد قدرت معجزهآسای دافا بودیم، آن خانم به ما اعتماد کرد و رفت که تمام دیگر تمرینکنندگان را برای تبادل تجربه پیدا کند.
در ابتدا که آزار و شکنجه در سال ۱۹۹۹ شروع شد، مسئولین گفتند، "در خانه بمانید. اگر فا را در خانه و به تنهایی مطالعه کنید، مزاحم شما نمیشویم." بسیاری از مردم آنها را باور نمودند، ولی با اینحال آزار و شکنجه شدند. در آنزمان، وبسایت مینگهویی تعداد زیادی از این بازداشتها را گزارش داد. تمرینکنندگان فا را مخفیانه و در خانه مطالعه میکردند اما با اینحال بازداشت شده و به اردوگاههای کار اجباری فرستاده میشدند. چرا؟ علتش این نیست که شیطان بسیار نیرومند است، بلکه علتش این است که ما در فا نیستیم. استاد از ما خواسته است که "مطالعهی گروهی" و "تمرین گروهی" انجام دهیم. وقتی مطالعه و تمرین گروهی میکنیم، میدان انرژی بزرگی شکل میگیرد. قدرت بدن واحد بسیار عظیم است. این میدان به طور خودکار شیطان را سرکوب کرده و از بین میبرد. اگر آنطور که استاد به ما گفته است "مطالعهی گروهی فا" را انجام ندهیم، از نظم و ترتیبات شیطان پیروی کردهایم و از آزار و شکنجه رنج خواهیم برد.
ما مورد آزار و شکنجه قرار میگیریم به خاطر اینکه میترسیم و فکر میکنیم که هنگامی که دور هم جمع میشویم مرتکب جرمی شدهایم و مطالب موجود در خانه مدرک جرم میباشند. شیطان قدرت چندانی ندارد ولی افکار نادرست ما میتواند آن را قوی کند. آیا حزب شیطانی نیرومند است؟ پس از خواندن نُه شرح و تفسیر دربارهی حزب کمونیست میدانیم که قدرتش جعلی است. این ارتش KMT بود که با مهاجمان ژاپنی جنگید. حزب شیطانی اکنون هم از کشورهای بزرگ و هم کوچک میترسد. رهبران حزب حتی بیشتر میترسند و جرأت نمیکنند به تنهایی بیرون بروند، حتی در خواب نیز میترسند، و از ترور شدن میترسند. ح.ک.چ جدالهای بسیاری را شروع کرد تا قدرت خود را به نمایش بگذارد. مردم از هرچه که بگوید پیروی میکنند. حتی بعضی از تمرینکنندگان نیز تبلیغات را قبول کرده و میگویند که حزب شیطانی چقدر قوی است و چقدر وحشیانه تمرینکنندگان را آزار و شکنجه میکند. سر آنها پر از این افکار است.
استاد بیان نمود،
"میبیند، اما اهمیتی به دیدهها نمیدهد–
آزاد از توهم و تردید.
میشنود، اما اهمیتی به شنیدهها نمیدهد–
ذهنی که آشفتن آن بسیار سخت است." ("سکونت در دائو" از هُنگ یین)
چرا ما باید به آن نگاه کنیم و دربارهی آن صحبت کنیم؟
استاد در جوآن فالون بیان نمود،
"وقتی افراد عادی در زندگی روزانهشان دربارهی موضوعی فکر میکنند، چیزی که به بیرون میفرستند، به شکل مغز انسان است، اما به سرعت پراکنده میشود چرا که انرژی ندارد. اما انرژی یک تمرینکننده مدت بیشتری دوام میآورد."
وقتی قبول میکنیم که حزب شیطانی چقدر بد است، عملاً داریم به آن نیرو میبخشیم. اگر هیچکدام از ما نترسیم، آنوقت ببینید چگونه رفتار میکند.
در پایان اینکه، همه چیز در کنترل استاد است. استاد ما کیهان و تمام حیاتها را خلق نموده است، پس ما چرا باید بترسیم؟ نیروی کهن سعی دارد موقعیت شیطانیِ خود را حفظ کند و وانمود میکند که قوی است. این (نیروی کهن) به کمیتهی روستا میگوید که نگذارد ما این کار یا آن کار را انجام دهیم، در داخل و خارج دهکده گشتزنی کند، و با تهدید به آزار و شکنجه، مردم را از اینکه هر زمان ممکن است بازداشت شوند بترساند. چرا مردم را بیدرنگ بازداشت نمیکند؟ چون در واقع بسیار ضعیف است. اگر پس از شنیدن و دیدن آن، بترسیم و تصمیم بگیریم که به آن توجه کنیم، شیطان را بزرگ خواهیم نمود و خود را کوچکتر خواهیم نمود و به آن بهانهای میدهیم که ما را آزار و شکنجه کند. اگر ما نترسیم و تحت تأثیر آن قرار نگیریم، و باور داشته باشیم که همانطور که استاد گفتهاند آن بسیار ضعیف است، پس آن ضعیف است. اگر بهراستی بتوانیم این را از صمیم قلبمان درک کنیم، شیطان عقبنشینی میکند و توسط افکار درست ما کنترل میشود. این همان اصل دورسازی است که استاد دربارهاش صحبت نمود. اگر همهی ما بتوانیم بهپاخیزیم و عصرها دونفر دونفر برای از بین بردن شیطان بیرون برویم و همانطور که راه میرویم افکار درست بفرستیم؛ اگر وقتی جاسوسان را میبینیم به آنها خیره شویم و افکار درست بفرستیم، آنوقت چه کسی خواهد ترسید؟
با هم به مطالعهی فا دربارهی فرستادن افکار درست پرداختیم. پس از این تبادل تجربه، لباسهای خیس ما، همه خشک شدند. قلب همهی ما باز بود و آن عناصری که ذهنمان را تحت فشار قرار میدادند از بین رفتند. البته، چیزهایی مانند تعقیبها و بازداشتها نیز ناپدید شدند.
روز بعد، موضوع را با تمرینکنندهی ت در میان گذاشتیم، و درک او نیز بر اساس فا بهبود یافت. در جریان تماس مداوم ما در چند سال بعد، این منطقه همواره بهخوبی در حال انجام سه کار بود.
شیطان را با افکار درست متلاشی کنید و از وقوع آزار و شکنجه جلوگیری کنید
در سال ۲۰۰۹، تمرینکنندهی ج برای مطالعهی فا به یک جلسهی مطالعهی گروهی کوچک رفت. کمی پس از اینکه به آنجا رسید، پلیس آنجا را محاصره کرد و درِ خانه را کوبید. تمرینکنندهی ج با ما تماس گرفت و از ما خواست با فرستادن افکار درست کمک کنیم.
در آنزمان سه نفر از ما با هم مشغول مطالعهی فا بودیم. بلافاصله مطالعه را قطع کردیم و شروع به فرستادن افکار درست کردیم. پس از مدتی، تمرینکنندهی ج تماس گرفت و گفت که همهی پلیسها رفتهاند. آنوقت چگونه ما افکار درست فرستادیم؟
استاد بیان نمود،
"از آنجا که کیهان در حال دگرگونی است و موجودات ذیشعور غیر قابل شمارشی در روند دگرگونی چنین بدن کیهانی عظیم میبایست نجات داده شوند، هر موجودی که اختلال ایجاد کند در حال ارتکاب گناهی فجیع و غیر قابل بخشش است." ("آموزش فا در سانفرانسیسکو، ۲۰۰۵")
از آنجا که استاد گفت که جنایتی فجیع است، میبایست نابود شود، بنابراین نمیباید از هیچ بهانهای برای آزار و شکنجهی ما و یا مداخله با بدن واحد ما استفاده کند و باید کاملاً از بین برود.
البته، آن بهآسانیِ گفتن چند کلمه نبود. گاهی اوقات، چیزی سدراه شما میشود و باعث میشود احساس کنید ضعیف و ناتوان هستید. باعث میشود که افکار درست نفرستید و به استاد ایمان نداشته باشید و شروع کنید که به قدرت افکار درست شک کنید. اول میبایست این مواد را از بین ببریم و نباید آنها را قبول کنیم یا بهعنوان خودمان در نظر بگیریم. اگر مانع از فرستادن افکار درست شود، آنرا بهطور کامل از بین میبرم. خواه این افکاری اتفاقی باشند یا ضعف در قلب باشد، آنرا پیروی نخواهم کرد؛ استوار و قاطع خواهم ماند.
"تنها با تحت تأثیر قرار نگرفتن، قادر خواهید بود که تمام وضعیتها را اداره کنید." ("آموزش فا در کنفرانس غرب میانه ایالات متحده")
صرفنظر از اینکه چه باشد، اکنون مصمم هستم که تمام عناصر شیطان که همتمرینکنندگانم را آزار و شکنجه میکنند را از بین برده و متلاشی کنم. در انتها، این تماماً موضوعی در خصوص استواری و قاطعیت است. استاد این را در فا بیان نمود – آیا به آن باور داریم یا خیر؟ هر چه عمیقتر به فا باور داشته باشیم، افکار درستمان نیز قویتر خواهد بود.
استاد بیان نمود،
"به هر اندازه که افکار درست قوی باشند، به همان اندازه قدرت زیاد است." ("همچنین در چند کلمه" از نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر ۲)
اگر به این اصل پایبند باشیم، همهچیز متلاشی خواهد شد.
عصر همان روز به منزل تمرینکنندهی ج رفتیم. او گفت که تمرینکنندهای که توسط مسئولین تعقیب میشد، به محل مطالعهی گروهی آمد که دلیل آن رویداد بود. ما رویداد را بررسی کردیم و فکر کردیم که همه چیز به نظر درست میآمد. اول، پلیس منطقه را محاصره کرد. خانه در طبقهی اول بود و در خانه چوبی بود – دو نفر به راحتی میتوانستند با زور در را باز کنند. با اینحال پلیس در زد و وارد نشد. چرا؟ در واقع، استاد از ما محافظت میکرد و به ما فرصتی داد که ببیند چه میکنیم – آیا میتوانستیم بر اساس فا عمل کنیم. وقتی هیچ ترسی نداشته باشیم، یا حتی وقتی فقط یکی یا چند نفر از تمرینکنندگانی که داخل بودند هیچ ترسی نداشته باشند، تمام محیط پایدار شده، و در نتیجه شیطان جرأت نمیکند وارد شود.
در زمان دیگری، پلیس برای یک مرکز تهیهی مطالب که ما در کار هماهنگیِ آن کمک میکردیم ایجاد مزاحمت کرد. آنها به در کوبیدند. تمرینکنندهی چ در را باز نکرد، اما پلیس که بیرون بود، آنجا را ترک نکرد. پس از اینکه آنرا شنیدیم، چندین نفر از ما برای فرستادن افکار درست در خانه ماندند و چندین نفر دیگر نیز در حالیکه در راه افکار درست میفرستادند، با ماشین به سمت آن محل میرفتند. تا زمانیکه تمرینکنندگان به آنجا رسیدند، پلیس رفته بود. در مورد این رویداد در جلسهی مطالعهی گروهی تبادل تجریه کردیم. در آنزمان، با موفقیت آزار و شکنجهی شیطان را متلاشی کردیم و مشکل را حل کردیم. چرا برخی از تمرینکنندگان در آنزمان آزار و شکنجه نشدند، اما بعداً آزار و شکنجه شدند؟ دلیل چیست؟
در واقع، این موضوع توسط استاد در جوآن فالون بیان شده است:
"این شاگرد در آن موقع نترسید. تمام افرادی که با چنین موقعیتهایی برخورد میکنند نمیترسند، اگرچه ممکن است بعداً وقتی به آن فکر کنند بترسند."
اگر فکر کنید "چقدر این خطرناک است، " یا "اگر این یا آن پیش آید چه؟" آنوقت آزار و شکنجه اتفاق خواهد افتاد. ترتیبات استاد، معجزهآسا است. اگر در آنزمان شما را آزار و شکنجه نمیکنند، چرا هنوز میترسید؟ چنان افکاری در موافقت با نظم و ترتیبات نیروهای کهن هستند، و شما برای آن درخواست میکنید. اگر شما درخواست آزار و شکنجه کنید، نیروهای کهن شما را آزار و شکنجه میکنند.
مرکز تهیه مطالب در منزل تمرینکنندهی چ هنوز به خوبی فعالیت میکند. در آنزمان، شوهر چ به تازگی شروع به تزکیه نموده بود و شاهد قدرت افکار درست و قدرت همکاری بدن واحد بود. او فاصله و عقبافتادگی را جبران نموده و اکنون فعالانه در حال انجام کارهای مربوط به اعتباربخشی به فا است.
یادداشت پایانی
استاد در "مداخله را دور کنید" از نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر (۲) بیان نمود:
"فا میتواند تمام وابستگیها را درهم شکند، فا میتواند تمام شیطانها را منهدم کند، فا میتواند تمام دروغها را متلاشی کند و فا میتواند افکار درست را نیرومند کند."
وقتی با مداخله و آزار و شکنجه مواجه میشویم، اگر بتوانیم در تمام اوقات فا را به یاد داشته باشیم، میتوانیم آزار و شکنجه را از بین ببریم.
تمرینکنندهای را دیدیم که یکی از تجاربش را با ما درمیان گذاشت. در زمانی که در اردوگاه کار اجباری بود، آنچه استاد در جوآن فالون بیان نمود را به خاطر آورد:
"میدانیم که شکافت هستهای مستلزم مقدار بسیار زیادی انرژی برای روی دادن تصادم است و مقدار بسیار زیادی حرارت برای شکافت یا همجوشی هستهای لازم است."
با خود فکر کرد، "چطور شکافت میتواند در این مکان پلید اتفاق افتد؟" سپس او از فا استفاده نمود تا تمام افکار و تصورات انسانی را از بین ببرد و فقط فا را در ذهن خود باقی گذارد. چند روز بعد، دیگران فکر کردند که او به سختی بیمار است، اما خودش چیز زیادی احساس نمیکرد. پلیس او را از اردوگاه کار اجباری با ماشین به خانه رساند. پس از اینکه به خانه رسید، بلافاصله کار روشنگری حقیقت خود را آغاز نمود.
اکنون محیط بیشتر و بیشتر راحت شده است، و شیطان تقریباً به طور کامل از بین رفته است. چرا هنوز مناطقی وجود دارد که تمرینکنندگان مورد آزار و شکنجه قرار میگیرند و بازداشت میشوند؟ فکر میکنیم دلیل این است که آنها به طور کامل به فای استاد باور ندارند.
استاد بیان نمود،
"اما حالا همه چیز تغییر کرده است، زیرا تمام آن چیزها پاکسازی شدهاند و دیگر وجود ندارند." ("کنفرانس فای بینالمللی ۲۰۱۲ در پایتخت ایالات متحده")
آیا این را باور دارید؟ اگر باور دارید، پس شیطانی وجود ندارد، و آنچه میبایست حالا انجام دهیم این است که با تمام تلاشمان موجودات ذیشعور را نجات دهیم. اگر به آن باور ندارید، شما آنچه را که مریدان دافا قرار است انجام دهند زیر سایهی آزار و شکنجه و با ترس انجام میدهید.
در تمام این سالها، با تکیه بر باور قاطع خود به دافا، در حال از بین بردن تمام شیطان و اعتباربخشی به عظمت دافا بودهایم. در روزهای آخر کمک به استاد در اصلاح فا، بیایید به خوبی همکاری کنیم و موجودات ذیشعور بیشتری را نجات دهیم!
متشکرم، استاد! متشکرم، همتمرینکنندگان!