(Minghui.org) ادامه قسمت ۱

ضرب‌و‌شتم وحشیانه

درحالی‌که سیاست آزار و شکنجه سراسری فالون گونگ، پلیس حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) را به آزار و اذیت تمرین‌کنندگان تشویق و ترغیب می‌کند، مأموران پلیس بدون هیچ ترسی از عواقب قانونی یا حقوقی، تمرین‌کنندگان فالون گونگ را وحشیانه تحت ضرب‌وشتم قرار می‌دهند. آنان از بیش از ۱۰۰ "ابزار" مختلف نیز، از وسایل ساده و لوازم خانگی گرفته تا تجهیزات پیچیده، برای آزار و شکنجه تمرین‌کنندگان استفاده می‌کنند.

خانمی از هبی   به‌طور وحشیانه‌ای تحت ‌ ضرب‌وشتم قرار می‌گیرد

 

خانم گِنگ لی بعد از ضرب و شتم وحشیانه توسط پلیس، بسیاری از نقاط بدنش کبود شد.

یک خانم تمرین‌کننده بی‌گناه فالون گونگ در ۱۵ ژوئیه ۲۰۰۹، توسط چهار یا پنج مأمور در اداره پلیس شهر شیهیینگ، واقع در استان هبی، به‌طور وحشیانه‌ای مورد ضرب و شتم و تحقیر لفظی قرار گرفت.

زمانی که یک گروه از مأموران آنقدر خسته می‌شدند که دیگر نمی‌توانستند ادامه دهند، مأموران دیگر مسئولیت را به‌عهده می‌گرفتند و آزار و اذیت را ادامه می‌دادند.

مأموران پلیس علاوه بر سیلی زدن به صورتش، دستبند زدن در وضعیتی دردناک و اعمال شوک با باتوم‌های الکتریکی، از روزنامه‌های رول شده برای ضربه زدن به صورت و بازوانش استفاده می‌کردند.

زمانی که یک مجموعه از این روزنامه‌های رول شده می‌شکست، یکی دیگر می‌ساختند و ادامه می‌دادند. براثر این سوءرفتارها صورت و دهان خانم گِنگ ورم ‌کرد. پلیس با باتوم‌های الکتریکی به بازوان و پشتش شوک اعمال ‌کرد و از او خواست که زانو بزند.

وقتی او از زانو زدن  خودداری‌‌کرد، آنها به‌طور وحشیانه‌ای به پاهایش لگد ‌زدند تا آنقدر ضعیف ‌شد که نمی‌توانست بایستد و بر روی زانوانش ‌‌افتاد. یکی از مأموران با پاهایش روی ساق پای او فشار می‌‌آورد تا مانع حرکتش شود، درحالی‌که افراد دیگر با یک باتوم لاستیکی به زانوانش ضربه می‌زدند.

سپس او را ‌‌‌کشیدند و بلند ‌کردند و با باتومی پلاستیکی که با میخ‌های پلاستیکی پوشیده شده بود، به نشیمنگاهش ضربه ‌زدند. پلیس جوانی با باتومی لاستیکی، به پاها، کف پا، شانه‌ها و بازوانش ضربه ‌زد تا زمانی که خسته ‌شد. شانه‌ها، بازوان، پاها و کف پاهایش به‌شدت کبود شده بودند.

خانم شنیانگ یک روز تا سرحد مرگ شکنجه شد

 

خانم چن یومی

خانم چن یومی ۴۸ ساله، همراه شوهرش از یک خواربارفروشی و یک گاراژ، امرار معاش می‌کرد.

مأموران پلیس خانم چن را در تاریخ ۳ ژوئیه ۲۰۰۸، نزدیک منزلش بازداشت کردند. آنها آنقدر به او مشت و لگد زدند که در خیابان ازهوش رفت. افراد زیادی شاهد این جریان بودند.

 

خانم چن یومی در بیمارستان که براثر ضرب و شتم توسط پلیس به‌شدت مجروح شده است.

 

آثار کبودی‌ بر روی بدن خانم چن یومی، ناشی از ضرب و شتم‌ توسط پلیس

خانم چن به بیمارستان ۴۶۳# ارتش منتقل شد. دکتر متوجه خونریزی شدیدی داخل جمجمه‌اش شد و توصیه کرد فوراً تحت عمل جراحی قرار بگیرد. وی بعد از عمل جراحی چهار ساعته، به حالت کما رفت.

خانواده‌اش شاهد بودند که بازوان و پاهایش پر از کبودی بود و خراشیدگی‌های عمیقی در بدنش وجود داشت. به گفته پزشکان، این علائم ناشی از ضرب و شتم و کشیده شدن روی زمین بود.

آنها ۲۰ ساعت تلاش کردند تا وی را به هوش بیاورند، اما بی‌فایده بود. او در ۴ ژوئیه ۲۰۰۸، حدود ساعت ۸:۳۰ شب درگذشت.

سوختگی با میله آهنی داغ قرمز، فرو بردن پاهای یخ‌زده در آب جوش و جراحات ناشی از سرمازدگی

سوختگی مرد جوانی از گوانشی با میله آهنی داغ قرمز

 

آقای تان یونگجی که مأموران پلیس ح.ک.چ در چین، با میله آهنی داغ قرمزی وی را سوزاندند.

آقای تان یونگجی، یک تمرین‌کننده فالون گونگ از گوانگشی است که در کارخانه‌ای در بائوآن، واقع در استان گوانگ‌دونگ، کار می‌کرد. او اولین تمرین‌کننده‌ای است که در نتیجه شکنجه شدن مجروح شد و به ایالات متحده امریکا فرار کرد. پرونده‌اش توجه زیادی را به‌خود جذب کرد و جامعه بین‌المللی ح.ک.چ را به‌خاطر رفتار فجیع و ظالمانه‌اش محکوم کرد.

وی در تاریخ ۶ آوریل ۲۰۰۱، به‌خاطر پخش فلایرهای اطلاع‌رسانی مربوط به آزار و شکنجه بین مردم، بازداشت شد. درحالی‌که در یک اردوگاه کار اجباری در بخش بولو حبس بود، بارها به‌طور وحشیانه تحت ضرب‌وشتم قرار گرفت. یک‌بار او را به‌مدت پنج ساعت به پنجره‌ای دست‌بند زدند، درحالی‌که انگشتان پایش به‌سختی زمین را لمس می‌کرد.

سه نگهبان دوباره او را در تاریخ ۲ ژوئن ۲۰۰۱، شکنجه کردند. او را به ستونی بستند. نگهبانی یک میله آهنی زنگ‌زده را در شعله‌ای الکتریکی داغ کرد تاحدی که میله قرمز شد، سپس آهن را بر روی پاهای آقای تان در بیش از ده‌ نقطه فشار داد. آقای تان به‌شدت دچار سوختگی شد.

پاهایش می‌لرزید و فریاد می‌زد. به‌قدری درد داشت که کنترل ادرارش را از دست داد. سپس نگهبانان او را به درون سلول کوچکی کشاندند و زندانی کردند.

به‌دلیل درد نمی‌توانست راه برود یا بخوابد. سپس مأموران به او دستور دادند که در باغی نگهبانی دهد. آن باغ خارج از محدوده کار نگهبانان بود، بنابراین او فرار کرد.

او در کامیونی به هنگ‌کنگ فرار کرد و در ۱۰ ژوئن در یک کشتی باربری مخفی شد. بعد از دو هفته مسافرت و دست‌وپنجه نرم کردن با انواع سختی‌ها، در ۲۴ ژوئن به لانگ بیچ کالیفرنیا رسید.

پیرمرد بسیار مهربانی با ماشینش او را به هوستون رساند. پزشکی که آقای تان را عمل جراحی ‌کرد، گفت که ۱۳ سوختگی درجه سوم، روی پاهایش وجود داشت.

مردی از هیلونگ‌جیانگ هردو پایش را ازدست داد

 

آقای وانگ شینچون درنتیجه آزار و شکنجه هر دو پایش را از ناحیه زیر زانو ازدست داد

در تاریخ ۸ ژانویه ۲۰۰۲، پلیس آقای وانگ شینچون را به‌عنوان توزیع‌کننده فلایرهای روشنگری حقیقت شناسایی کرد و او را تحت تعقیب قرار داد. آقای وانگ به منطقه کوهستانی دورافتاده‌ای با هوای یخ‌‌بندان، فرار کرد و به داخل رودخانه‌ای پا گذاشت.

پاهایش تا زیر زانو خیس شد و طولی نکشید که یخ زد. پلیس، آن منطقه را محاصره و دو روز بعد وی را بازداشت کرد.

وانگ وی، رئیس اداره پلیس محلی و کوی یوژونگ، رئیس اداره پلیس، به مأموری دستور دادند که در حوضچه‌ای آب جوش بریزد و پاهای آقای وانگ شینچون را در آن قرار دهد.

آنها او را مجبور کردند که کفش‌هایش را در آب جوش درآورد و مقداری از گوشتش همراه با یخ کنده شد. پلیس گفت: "ببین ما چقدر خوبیم. با تو مانند خانواده‌مان‌ رفتار می‌کنیم." آنچه که آنها انجام دادند یخ‌زدگی پاهایش را به‌شدت وخیم‌تر کرد. پاهایش چرک کرد و درنتیجه پاهایش را از ناحیه زیر زانو ازدست داد. او فقط ۲۹ سال داشت.

دانشجوی دانشگاه جینان انگشتان پایش را ازدست داد

 

خام شو فایوئی مجبور به قطع انگشتان پایش شد.

مأموران پلیس از شهر جینان در استان شاندونگ خانم شو فایوئی، دانشجوی دانشگاه کانی‌شناسی، را در تاریخ ۱۲ ژانویه ۲۰۰۱، در محل اقامت موقتش به‌طور غیرقانونی بازداشت کردند.

در اداره پلیس هر دو دست خانم شو را از پشت دست‌بند زدند. مأموران پلیس چشمانش را با حوله‌ای پوشاندند و به‌طور وحشیانه‌ای به سرش لگد زدند. این لگدها باعث خونریزی بسیار شدید شقیقه‌ها، پیشانی و دهانش شد، به‌طوری که خون کاملاً حوله را خیس کرد.

یک مأمور پلیس، به‌طور بی‌رحمانه به او مشت و لگد می‌زد و فریاد می‌کشید: "من تو را می‌کشم، خفه‌ات می‌کنم!"

روز بعد او را به بازداشتگاه لیوچانگشان بردند. او را به شکل عقابی با بال‌های باز بستند و اجازه نداشت که از توالت استفاده کند، بنابراین چاره‌ای نداشت جز اینکه خودش را خیس کند.

هوا خیلی سرد بود و دما به زیر منفی ۱۰ درجه سانتی‌گراد می‌رسید. پلیس درِ سلولش را باز می‌گذاشت تا فضای آن سردتر شود. طولی نکشید که دست‌ها و پاهای وی کاملاً بی‌حس شدند.

دستانش شدیداً ورم کرد و پنج روز بعد سیاه و کبود شد. تمام حس پاهایش را ازدست داد. نگهبانان و پزشکان بازداشتگاه، او را به بیمارستان پلیس که به بیمارستان اداره کار نیز معروف بود، فرستادند.

پای چپ و دست راست وی دچار یخ‌زدگی درجه دوم شده بود. پای راستش یخ‌زدگی درجه سوم داشت و انگشتان اول، سوم و پنجم پایش کاملاً بی‌حس و بی‌جان بودند. قانقاریا کم‌کم در او رشد می‌کرد و بوی وحشتناکی می‌داد.

بعد ار نزدیک یک ماه "درمان"، بیشتر انگشت شصت، کل انگشت سوم و بخشی از انگشت پنجم پای راستش را قطع کردند. او برای باقی زندگی‌اش دچار معلولیت شد.

(ادامه دارد)