(Minghui.org) من ۸۲ سال دارم. همسرم ۸۰ سال دارد. ما فراگیری فالون دافا را در ۱۳ مه ۱۹۹۷، در کنفرانس تبادل تجربه فالون دافا شروع کردیم. در آن کنفرانس تمرین‌کنندگان محلی، سالروز فالون دافا و تولد ۴۶ سالگی بنیان‌گذار آن، استاد لی هنگجی، را جشن می‌گرفتند.

استاد هستند که به ما فرصت دوباره‌ای بخشیدند و زندگی‌مان را برای ۱۷ سال دیگر طولانی کردند و این زندگی همچنان ادامه دارد. رحمت عظیم استاد چیزی است که هیچگاه فراموش نخواهیم کرد.

در همین روز ۱۳ مه ۱۹۹۷، بود که زندگی گذشته ما طولانی شد و زندگی جدیدمان آغاز گردید. طی ۱۷ سال اخیر، من و همسرم هزاران بار، نه، ده هزار بار سالم‌تر از هرزمان دیگر در زندگی‌مان بوده‌ایم. بنابراین در این باشکوه‌ترین روز‌ که تمام مریدان دافای سراسر دنیا از صمیم قلب سالروز تولد استاد را تبریک می‌گویند و روز جهانی فالون دافا را جشن می‌گیرند، مایلیم مقاله‌ای درباره شفقت استاد نسبت به خودمان بنویسیم تا کمی از عمیق‌ترین سپاسگزاری‌مان به استاد ارجمند را بیان کنیم.

۱. نجات یافتن در زمان نومیدی کامل

قبل از اینکه فا را کسب کنیم، من و همسرم از لحاظ سلامتی وضعیت خوبی نداشتیم. هردو منبعی از داروها بودیم. خانه‌مان پر از تجهیزات ساخت دارو و همین‌طور تمام انواع و اقسام گیاهان دارویی چینی و دارو‌های تجویز شده غربی بود. مشت مشت دارو مصرف می‌کردیم، اما بهبودی حاصل نمی‌شد و هنوز باید در سال چند بار به بیمارستان می‌رفتیم.

همسرم مبتلا به ورم معده، افتادگی پلک فوقانی (پتوز) و انسداد رگ‌های مغزی بود. وزنش به کمی بیش از ۳۲ کیلوگرم کاهش یافته بود. به‌سختی راه می‌رفت و مجبور شد زودتر از موعد بازنشسته شود.

اما شرایط من بدتر بود. من به هایپرپلازی استخوان نخاعی گردن، تصلب شرایین، هایپرپلازی شدید و خوش‌خیم غده پروستات، آب‌مروارید، تاری زجاجیه چشم، آماس مرکزی شبکیه چشم، مشکلات مهره‌های قفسه سینه و چند بیماری دیگر مبتلا بودم.

در تابستان سال ۱۹۹۶، به بیماری شدید قلبی مبتلا شدم، التهاب مزمن معده، کیست‌های کلیوی و کولیت زخمی (فرمی از بیماری‌های التهابی روده) نیز به آنها اضافه شد. هیچ‌کدام از بیمارستان‌ها در شهر و استان محل اقامتم قادر به درمان یا حتی دادن امیدی به من نبودند.

پسرمان در منطقه‌ای دور از ما کار می‌کرد، اما دو بار به خانه آمد و هر بار ما را تشویق کرد که فالون گونگ را یاد بگیریم. متاسفأنه ما از تعالیم حزب کمونیست اشباع بودیم و وجود خدا را کاملاً نفی می‌کردیم، به‌طوریکه نه تنها پیشنهاد پسرم را رد کردیم، بلکه از او انتقاد نیز می‌کردیم.

سال ۱۹۹۷، من ۶۴ ساله بودم، وضعیت جسمی‌ام به‌قدری بدتر شده بود که فکر می‌کردم ممکن است به پایان زندگی‌ام رسیده‌ باشم. شدیداً احساس نومیدی می‌کردم. عضو دیگری از خانواده چندین بار به ملاقات ما آمد و او نیز اصرار کرد که فالون گونگ را یاد بگیریم. سرانجام تصمیم گرفتیم که فالون گونگ را امتحان کنیم.

در ۱۳ مه، یکی از اعضای خانواده‌ام ما را به کنفرانس تبادل تجربه فالون دافای محلی برد که در آنجا همه با شادی سالروز تولد ۴۶ سالگی استاد را جشن می‌گرفتند. تمرین‌کنندگان به استاد سلام و درود می‌فرستادند. تبادل تجربه تزکیه تمرین‌کنندگان را شنیدیم. ویدئویی از سخنرانی فای استاد در جینان را تماشا کردیم. مات و مبهوت شده بودیم. هرچه بیشتر تماشا می‌کردیم، بیشتر علاقه داشتیم ببینیم.

پس از آن، نوار صوتی سخنرانی‌های فای استاد را قرض گرفتیم و گوش کردیم. از آن زمان به بعد، جهان‌بینی ما به‌طور چشمگیری تغییر کرد. دریافتیم که بیماری‌ها به دلیل وجود کارما است، اینکه مردم عادی نمی‌توانند از چرخه تولد، پیری، بیماری و مرگ خلاصی یابند و تنها راهی که می‌توان سرنوشت فرد را تغییر داد، ازطریق تمرین تزکیه است. من و همسرم تصمیم گرفتیم تمرین دافا را انجام دهیم تا بتوانیم به خود واقعیِ اولیه‌مان بازگردیم و سعی کنیم مطابق با الزامات حقیقت- نیک‌خواهی- بردباری انسان‌های بهتری باشیم و تا انتها به آن وفادار بمانیم.

به این ترتیب، من و همسرم هر روز و هر شب برای مطالعه فا و انجام تمرین‌ها به هم‌تمرین‌کنندگان ملحق می‌شدیم. هنوز یک ماه نگذشته بود که متوجه شدیم تمام بیماری‌های گوناگون ما بدون هیچ ردپایی ازبین رفته بودند؛ بدون اینکه حتی یک دارو یا گیاه برای درمان مصرف کرده باشیم. نیرو گرفته بودیم و پر از انرژی بودیم، مثل اینکه روی هوا راه می‌رفتیم. حقیقتاً احساس سبکی می‌کردیم و فارغ از وجود هر نوع بیماری جسمی بودیم.

در گذشته، گاهی اوقات، فرزندانمان حتی لحظه‌ای آرامش نداشتند، چون نیاز داشتیم که در بیمارستان از ما مراقبت کنند، یا اینکه به دنبال یافتن پزشکان معروف و قابل اطمینان بودند و در ضمن سر کارشان نیز باید حاضر می‌شدند. آن شرایط حتماً برای آنها بسیار خسته‌کننده بود. وقتی سلامتی‌مان را به‌دست آوردیم، فرزندانمان بسیار خوشحال بودند. آنها برای ما یک دستگاه VCR آوردند(در آن زمان VCD، DVD، یا CD نبود) تا بتوانیم سخنرانی‌ها را از طریق ویدئو تماشا کنیم. ما را حمایت و تشویق می‌کردند که تمرینِ تزکیه را به‌‌خوبی انجام دهیم.

۲. داشتن زندگی طولانی‌تر همراه سلامتی بیشتر

نگاهی به بیش از ۱۷ سال تمرین تزکیه‌ام در گذشته کردم. قبل از اینکه فا را کسب کنم، یک ‌بار در آستانه مرگ بودم. به پایان زندگی رسیده بودم، با این حال استاد و دافا نه تنها زندگی دوباره‌ای به من بخشیدند، بلکه به من سلامتی نیز دادند، به‌طوریکه حتی از افراد جوان هم سالم‌تر هستم. در طول این ۱۷ سال، بیماری‌های غیرقابل علاجم هرگز عود نکردند. حتی سرما هم نخوردم. مردمی که مرا می‌شناسند می‌گویند که من فرد کاملاً متفاوتی شده‌ام.

قبلاً، یکی از بیماران دائمی بیمارستان‌ها بودم و به مراقبت مداوم افراد دیگر احتیاج داشتم. اکنون سرشار از انرژی و روحیه خوب هستم، آنقدر زیاد که حتی می‌توانم درحالی که شخصی را بر دوچرخه‌ام نشانده‌ام، دوچرخه‌سواری کنم. تغییرات جسمانی در من گواه این واقعیت است که فالون دافا تمرین تزکیه ذهن و بدن است. برای افراد مسن، مانند آنچه که استاد می‌گویند: «وقتی‌ که‌ شما به‌طور پیوسته‌ تزکیه را ادامه می‌دهید‌، دائماً زندگی‌ خود را طولانی‌ می‌کنید.» (جوآن فالون)

من و همسرم هردو دریافتیم این استاد بودند که بدن‌‌ ما را پاک کردند. مانند درختان مرده‌ای که در بهار شکوفه می‌کنند، زندگی دوباره‌ای به ما عطا شد. طی این ۱۷ سال، وضعیت سلامتمان نه تنها بدتر نشد، بلکه بهبود هم یافت.

افراد مسن معمولاً فشارخون بالایی دارند بطوریکه، روزانه باید فشارخون‌شان را اندازه بگیرند و برای کنترل آن از دارو استفاده کنند. چون دارو استفاده نمی‌کردم، دو نفر بودند که باور نداشتند فشار خونم عادی است، بنابراین اصرار داشتند آن را کنترل کنم. فشارخونم ۸۰/ ۱۲۰ بود.

افراد مسن عموماً برای مطالعه از عینک استفاده می‌کنند. در سال ۱۹۷۶ که فقط ۴۰ سال داشتم، پس از آنکه سه مشکل چشمی برایم پیش آمد که در بالا توضیح دادم، باید از دو عینک، یکی برای فاصله دور و یکی برای فاصله نزدیک، استفاده می‌کردم. مدت ۴۰ سال بود که به آنها وابسته بودم.

هنگامی که ۸۰ ساله بودم، روزی درحال راندن دوچرخه‌ام در هوای بارانی ناگهان عینکم روی زمین گل‌آلود افتاد. آن زمان بود که با کمال تعجب متوجه شدم بدون عینک چیز‌ها را واضح‌تر می‌بینم و می‌توانم بدون عینک بخوانم. قلباً از استاد تشکر کردم.

قبل از کسب فا، از مشکلات قلبی رنج می‌بردم. پزشکان سفارش می‌کردند که به تنهایی بیرون نروم، به دلیل آنکه کسی باید به‌دقت از من مراقبت می‌کرد. حالا، می‌توانم دوچرخه موتوری‌ام را با سرعتی برانم که افراد جوان موتورسیکلت‌شان را می‌رانند.

مردم همگی می‌گویند که ظاهرم یا کار کردنم شبیه فردی بالای ۸۰ سال نیست، گرچه حقیقتاً ۸۲ سال دارم، خودم هم آن را باور نمی‌کنم.

کاملاً آگاه هستم که استاد بخشنده‌مان باعث شدند من و همسرم به مدت ۱۷ سال با سلامتی کامل زندگی کنیم و همچنان به زندگی ادامه دهیم. هر وقت که درباره این موضوع فکر می‌کنم، اشک‌هایم سرازیر می‌شود و نمی‌توانم صحبت کنم...

درطول این ۱۷ سال، هروقت ۱۳ مه فرامی‌رسد، من و همسرم درحالی‌که اشک برصورتمان جاری است، از استاد ارجمند تقدیر و تمجید می‌کنیم!

۱۳ مه ۲۰۱۴، پیش رویمان است. فقط می‌توانیم تلاش کنیم این نجات عظیم و بسیار مهم استاد را با عملی یکدست و هماهنگ تلافی کنیم: همه افراد خانواده در مقابل تصویر استاد زانو می‌زنیم تا قدردانی و احترام عمیق خودمان را به استاد نشان دهیم. متشکریم استاد!

۳. توده‌ای از سوابق پزشکی قدرت درمانی دافا را ثابت می‌کند

هنگامی که من و همسرم از بیماری‌های مزمن گوناگونی رنج می‌بردیم، سوابق درمان‌های سرپایی و سوابق بستری شدن در بیمارستان‌های بزرگ را نگه می‌داشتیم، به‌علاوه گزارش‌های مشاوره و گزارش‌های تشخیص پزشکان معروف را نیز داشتیم. انبوهی از پرونده‌ها با انتخاب‌های درمانی پزشکی و سوابق درمانی را نیز داشتیم.

جزو بازنشستگانی بودیم که قرار بود دولت صورت‌حساب پزشکی‌مان را بپردازد. اما باید خودمان اول آن را پرداخت می‌کردیم و بعداً بخشی را پس می‌گرفتیم. چون بیماری‌های متعددی داشتیم هزینه‌ها و بدهی‌های پزشکی‌مان نیز زیاد بود، درحالی‌که وضعیت سلامتی‌مان مثل سابق بود یا حتی بدتر شده بود.

یک بار رئیس واحدم متوجه شد که چقدر ازنظر مالی درمضیقه هستم به‌طوریکه درباره پرداخت صورت‌حساب‌های پزشکی‌ام گزارش ویژه‌ای به دولت نوشت. گرچه گزارش تأثیری نکرد، اما مدرکی از شرایط نامناسب جسمانی من در ۱۷ سال قبل است؛ قبل از اینکه تمرین فالون گونگ را شروع کنم.

در لحظه‌ای که بیماری‌های مزمن مرا به طرف مرگ سوق می‌دادند، استاد مهربان مرا نجات دادند. از فردی افسرده که هرروز احتیاج به دارو داشت و هرسال باید در بیمارستان بستری می‌شد، به فردی شاد تبدیل شدم که حتی یک قرص هم نمی‌خورد و به پزشک مراجعه نمی‌کند.

سلامتی جسمی من و همسرم گواهی بر این است که فالون دافا خوب است و فالون دافا نجات می‌دهد.

در این روزِ جهانی فالون دافا، من و همسرم مایلیم جای کوچکی را در وب‌سایت مینگهویی داشته باشیم و تبریکات قلبی‌مان را به استاد لی بیان کنیم و خطاب به مردم جهان فریاد بکشیم: «فالون دافا خوب است! حقیقت- نیک‌خواهی- بردباری خوب است!»