(Minghui.org) داستان زیر درباره تمرین‌کننده‌‌‏ای‌ ۸۹ ساله است. او تمرین فالون دافا را در سال ۱۹۹۶ شروع کرد.  در سال ۲۰۰۸، بعد از یک حادثه، پزشکان در یک عمل جراحی پلاتینی در پایش گذاشتند. بعداً در یک رویا دید که پلاتین از پای وی برداشته شده است. درباره آن معجزه به خانواده‌اش گفت، اما آنها حرفش را باور نکردند، تا اینکه عکس‌‌‏برداری با اشعه ایکس را دیدند.

بهبودی از بیماری پس از تمرین کردن فالون دافا

این خانم مسن از دوره جوانی، به بیماری‌های بسیار زیادی مبتلا، و به مصرف داروهای روزانه وابسته بود. اگرچه خانواده‌اش استطاعت کافی برای خرید موادغذایی نداشتند، اما تمام تلاش‌شان را می‌‌‏کردند تا هزینه داروهای او را پرداخت کنند.

در طول ۲۰ سال بیماری‌‌‏اش، زمان‌های زیادی نمی‌توانست از رخت‌‌‏خواب بلند شود.

اما او یک روز شروع به تمرین فالون دافا کرد. بعد از اینکه یک ویدئوی ضبط شده از سخنرانی استاد لی هنگجی را تماشا کرد، تغییر و تحول فیزیکی  قابل‌‌‏توجهی را تجربه کرد.  به اندازه یک شخص جوان پر از انرژی شد.

او با چشمان اشک‌آلود به من گفت: «شانس بزرگی است که با اشاعه فای استاد روبرو شدم. ایشان بدن مرا پاک کردند.»

«این خبر خوب را بین همه خویشاوندانم پخش خواهم کرد، تا آنها نیز ‌بتوانند نیک‌‌‏خواهی استاد و قدرت عظیم دافا را حس کنند.»

فائق آمدن بر چالش‌ها

این خانم بی‌سواد بود و هنگامی که هم‌تمرین‌کنندگان در مطالعه گروهی به نوبت فا را می‌خواندند، تنها می‌‌‏توانست گوش کند.  بسیار مشتاق بود خودش فا را بخواند، طوری‌‌‏که هم‌تمرین‌کنندگان کلمه به کلمه خواندن را به او آموختند.

می‌گفت: «من قطعاً موفق خواهم شد. معلم قطعاً مرا کمک خواهد کرد.»

شوهرش نیز حروف چینی را در منزل به او آموزش داد. سرانجام توانست کتاب جوآن فالون؛ کتاب اصلی فالون دافا، را هرچند بسیار آرام، بخواند. با گذشت زمان ‌توانست همه حروف در کتاب را تشخیص بدهد.

‌توانست در موقع مدیتیشن درد را تحمل کند. به‌‌‏منظور نشستن در حالت لوتوس کامل، وقتی درحال تحمل درد بود شلوارش از عرق خیس می‌شد.

قبل از اینکه رژیم کمونیست چین در ۲۰ ژوئیه ۱۹۹۹ این روش را ممنوع کند، دهها تمرین‌کننده در روستای ما بودند و او تنها تمرین‌کننده‌ای بود که می‌توانست بیشتر از یک ساعت در وضعیت لوتوس کامل بنشیند. 

پس از اینکه حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) آزار و شکنجه فالون گونگ را شروع کرد، بیشتر تمرین‌کنندگان محلی ما به‌‌‏علت ترس، از تمرین فالون گونگ دست کشیدند. بااین‌‌‏حال این تمرین‌کننده مسن در تمرین ثابت‌قدم و کوشا باقی ماند.

پس از مدتی، هم‌تمرین‌کنندگان با او تماس گرفتند و تجارب تزکیه‌‌‏شان را با او به‌‌‏اشتراک گذاشتند. آن زمانی بود که او برای روشنگری حقایق فالون دافا بیرون می‌رفت.

بعد از اینکه کتاب نه شرح و تفسیر درباره حزب کمونیستمنتشر شد، او همسایگانش را ترغیب ‌کرد که از ح.ک.چ خارج شوند.

 پاداش ایمان

او خودش را در منزل به اصول فالون دافا؛ حقیقت- نیکخواهی- بردباری مقید می‌کرد و مزاحمتی برای فرزندانش ایجاد نمی‌کرد.

شوهرش از لخته خون در مغزش در رنج بود. علاوه براین، خلق و خوی بدی داشت. هر زمان احساس بدی داشت، بداخلاق می‌شد. اما هرگز گله و شکایت نمی‌کرد و از وی به خوبی مراقبت می‌کرد.

در ماه مه ۲۰۰۸، وقتی درحال کمک به شوهرش بود تا حمام کند، شوهر به زمین افتاد و باعث شد او هم به زمین بیفتد. فرزندانش او را به بیمارستان بردند و پزشک تشخیص داد که دنده‌‌‏اش دچار شکستگی شده است. او تحت عمل جراحی قرار گرفت پزشک پلاتینی در پایش گذاشت. پزشکان گفتند که بیش‌‌‏ازحد پیر است گه بتواند جراحی دیگری برای خروج پلاتین را تحمل کند. پس از اینکه به خانه برگشت، به مطالعه فا و گوش کردن سخنرانی‌ها ادامه داد.

من سال ۲۰۱۱ به دیدنش رفتم. به من گفت که فاشن استاد را دید که پلاتین را از پای او خارج کرد. گفت آن را به وضوح دید. هم‌چنین به من گفت که خانواده‌اش او را باور نمی‌کنند، بنابراین فقط می‌توانست درباره آن به من بگوید. گفتم: «من تو را باور می‌کنم. مادامی‌که ما تزکیه حقیقی را انجام بدهیم، معلم به ما کمک خواهند کرد.»

در سال نوی چینی ۲۰۱۴، وقتی درحال پختن غذا برای شوهرش بود دوباره افتاد. پای او صدمه دید و بسیار دردناک بود. شوهرش از او پرسید چگونه می‌توانست بلند شود. گفت: «من قطعاً می‌توانم زیرا من استاد و دافا را دارم.»

او با خودش فکر کرد: «آیا هیچ کار اشتباهی انجام دادم؟ کجا خوب تزکیه نکردم؟ به هر حال، هیچ کسی مجاز نیست با من مداخله کند و هیچ کسی نمی‌تواند مرا متوقف کند.»

او دندانش را به هم فشار داد و بلند شد، اما پس از آن مجبور شد روی تختش بنشیند. پسرش او را به بیمارستان برد. پزشکان گفتند که استخوان‌هایش سالم هستند و تنها عضلاتش کمی آسیب دیده‌اند. پسرش از آن‌ها خواست برای اطمینان با اشعه ایکس عکسی بگیرند.

نتیجه این بود که پلاتین ناپدید شده بود. بچه و نوه‌اش شگفت‌زده بودند. او گفت: «حالا که همه شما شاهد شگفتی دافا هستید، پس باید دافا را باور کنید و با قلبی خوب با آن رفتار کنید. شما باید در نظر داشته باشید، "فالون دافا خوب است! حقیقت-نیکخواهی-بردباری خوب است!" آسمان به آن‌هایی که خوبی را انتخاب می‌کنند، خوشنودی، ایمنی و آینده خوبی می‌دهد."