(Minghui.org) در این گزارش منتخبی از ۱۶ پیام تبریک ارسالی از سوی حامیان فالون دافا در مناطق زیر را ارائه میکنیم: استان فوجیان؛ شهر جیههی در استان جیلین؛ شهر ژوچنگ و بخش پینگیوان در استان شاندونگ؛ بخش پینگشان، بخش چانگلی و بخش ویچانگ در استان هبی؛ بخش کایجیانگ در استان سیچوآن و شهر بیان و هاربین در استان هیلونگجیانگ.
بسیاری از این حامیان، پس از اینکه ازطریق خانواده و دوستان خود که فالون گونگ را تمرین میکنند، درباره آزار و شکنجه این تمرین آگاه شدند، از حزب کمونیست چین و سازمانهای وابسته به آن خارج شدند. در میان آنان اشخاص زیر به چشم میخورند: فردی که به سرطان ریه مبتلا بود و بعد از تکرار "فالون دافا خوب است" بهبود یافت، یک دانشآموز مدرسه راهنمایی، یک دامدار، یک پیک، دو مالک کسب و کاری کوچک، گروهی از مأموران پلیس اینترنت، یک خانواده سه نفره و یک کارگر کارخانه.
مأمور پلیس اینترت مأموران بیشتری را فرامیخواند تا آزار و شکنجه فالون گونگ را متوقف کنند
گروهی از مأموران پلیس اینترنت که تبریکات خود را برای استاد محترم ارسال کردهاند، اظهار کردند: "ما همگی به خوبی از هویت واقعی حزب کونیست چین آگاهیم و هیچ شکی نداریم که سقوط مقامات ردهبالای ح.ک.چ نتیجه مستقیمی از آزار و شکنجه فالون گونگ توسط آنها است. امیدواریم که مأموران پلیس بیشتری مانند ما، به دنبالهروی از ح.ک.چ برای آسیب رساندن به تمرینکنندگان خاتمه دهند."
یک دانشآموز مدرسه راهنمایی ابراز قدردانی میکند
یک دانشآموز مدرسه راهنمایی در تبریکات خود نوشت: "اعضای خانوادهام فالون گونگ را تمرین میکنند. زمانی که دانشآموز مدرسه ابتدایی بودم، پیشگامان جوان را ترک کردم. از خواندن و حفظ کردن اشعار استاد لی لذت میبرم. گاهی اوقات ویدئوی آموزش استاد را همراه با خانوادهام تماشا میکنم. تمام سعی خود را میکنم تا از اصول حقیقت- نیکخواهی- بردباری پیروی کنم و فرد خوبی باشم. ازآنجاکه همیشه برای کمک کردن به همکلاسیهایم آمادهام، همگی مرا خیلی دوست دارند.
من در بهترین مدرسه راهنمایی در منطقهمان پذیرفته شدم و بر این باورم که این بخت خوب را استاد لی به من ارزانی داشتهاند. امیدوارم که در آینده نزدیک تمرین فالون گونگ را شروع کنم.
کارگر کارخانهای از شوک الکتریکی جان سالم به در میبرد
کارگر کارخانهای ماجرای زیر را در تبریکش بیان کرد:
"یک روز در کارخانه هنگام کار با برق با ولتاژ بالا، به دلیل بیاحتیاطی به من شوک وارد شد و چند پا دورتر از جایی که ایستاده بودم، پرتاب شدم. صاحب کارخانه تا حد مرگ ترسیده بود و گفت: 'بگذار تو را به بیمارستان ببرم!'
اگرچه حتی نمیتوانستم حرکت کنم، هنوز هشیار بودم. همسرم فالون گونگ را تمرین میکند. آنچه را که گفته بود، بهخاطر آوردم: 'فالون دافا خوب است! حقیقت- نیکخواهی- بردباری خوب است.'
معجزهای روی داد. تنها ظرف مدت کوتاهی، بهبود یافتم و توانستم کارم را از سربگیرم."
مجموعه تبریکها