(Minghui.org) استاد به ما گفته‌اند که تمرین‌کنندگان نباید به خرید و فروش سهام بپردازند و همین اصل در‌خصوص دیگر ابزارهای پولی که از طریق قمار عمل می‌کنند نیز صدق می‌کند. با این‌وجود من از آموزش‌های استاد پیروی نکردم و از آن درسی گرفتم که برایم سخت بود.

در اوایل دسامبر از یک سایت بین‌المللی خرید و فروش طلا مطلع شدم. نسبت سرمایه‌گذاری‌ به برد یا باخت در این سایت ۱ به ۱۰۰ بود که به این معنی است که به ازای هر یک دلاری که شرط‌بندی می‌کردم، صد دلار می‌بردم یا می‌باختم.

از آنجا که در مدرسه در رشته مالی تحصیل کرده بودم، تا حدودی می‌دانستم که داد و ستد چگونه کار می‌کند. می‌دانستم که این یک ابزار مالی است که اغلب استفاده می‌شود و می‌تواند در مدت کوتاهی در‌آمد بالایی ایجاد کند.

می‌دانستم استاد به ما گفته بودند که با سهام بازی نکنیم و احساس کردم که این سرمایه‌گذاری به‌اندازه کافی مشابه خرید و فروش سهام بود. بنابراین نمی‌خواستم آن را انجام دهم.

اما به‌اندازه کافی مواظب گفتارم نبودم و درباره این سایت با همسرم که یک فرد عادی است صحبت کردم.

ذهنیت خودنمایی‌ام پس از خواندن آموزش اخیر استاد اوضاع را بدتر کرد: «اگر واقعاً پول خواسته بودید، اگر واقعاً منصب قدرت خواسته بودید، اگر واقعاً خواسته بودید که یکی از رؤسا باشید، واقعاً سرآمد جامعه بشری می‌بودید- قادر می‌بودید به آن دست یابید. اما آن چیزها را نخواستید.» («آموزش فای ارائه شده در کنفرانس فای سان فرانسیسکو ۲۰۱۴»)

پس از خواندن این سخنرانی، شروع کردم درباره توانایی‌هایم به همسرم خودنمایی کنم و اینکه چطور اگر می‌خواستم می‌توانستم در این دنیای بشری مقدار زیادی پول به‌دست آورم. در گذشته چند پیش‌بینی دقیق درباره بالا رفتن بیت‌کوین و دلار آمریکا کرده بودم. تمام این‌ها باعث شد که همسرم فکر کند اگر سرمایه‌گذاری کنم می‌توانم پول زیادی به‌دست آورم و این برایم مشکلات بسیاری ایجاد کرد.

این باور در همسرم شکل گرفت که من عمداً به‌اندازه توانایی‌ام پول درنمی‌آورم و درنتیجه با درخواست‌هایش برای سرمایه‌گذاری در این سایت طلا مرا به‌ستوه آورد.

نتوانستم اصرارهای مکررش را تحمل کنم و در‌حالی‌که تصمیمم را با دو دلیل توجیه می‌کردم، نهایتاً یک حساب آزمایشی باز کردم. توجیه اول این بود که طلا، سهام نیست و استاد فقط به ما گفتند که روی سهام قمار نکنیم. دوم اینکه، تمام درآمدم را به خانواده‌ام خواهم داد و هیچ چیز برای خودم برنخواهم داشت.

پس از اینکه چند روز روی کاغذ به‌خوبی تمرین کردم، یک حساب واقعی باز کردم و شروع به قمار کردم.

به‌طور شگفت‌انگیزی بازار ایالات متحده جهت حرکتش را فوراً عوض کرد. در اولین روز تجارت واقعی، پول زیادی باختم.

این باخت حرارت مرا کاهش داد. شروع به نگاه به‌درون کردم و وابستگی‌های نهفته بسیاری یافتم:

من ذهنیت خودنمایی داشتم و می‌خواستم به همه ثابت کنم که در سرمایه‌گذاری مهارت‌هایی دارم. همچنین به منافع مادی وابسته بودم و این بازی داد و ستد مرا وسوسه کرده بود. نهایتاً وابستگی راحت‌طلبی وجود داشت، می‌خواستم به‌دنبال پول بروم تا زندگی مجلل‌تری داشته باشم.

اما از همه مهم‌تر این بود که مستقیماً آموزش استاد را دنبال نکردم؛ و در‌عوض آنچه می‌خواستم بخوانم را خوانده بودم. بعداً به این درک رسیدم که وقتی به تغییرات قیمت طلا نگاه می‌کردم، قلبم بالا و پایین می‌شد. آیا قمار برسر سهام نیز همین تاثیر را بر یک شخص نمی‌گذارد؟

من آنچه تمرین‌کنندگان نباید انجام دهند را انجام دادم. در این‌خصوص به‌طور کامل سقوط کردم.

همچنین طی آن چند روز وقت زیادی تلف کردم. با این‌که به خودم گفتم که نباید به نتایج وابسته باشم و فقط باید روزی نیم ساعت صرف داد و ستد کنم، در واقع اصلاً به آن صورت نبود. مقابل کامپیوتر برای مدتی طولانی می‌نشستم و تا ساعت ۳ صبح بیدار می‌ماندم. آن بر انجام سه کار که باید انجام می‌دادم و حتی بر زندگی عادی‌ام هم تاثیر گذاشت.

خوشبختانه استاد مراقب من بودند. یک تغییر ناگهانی و شدید بازار مرا بیدار کرد. درغیراین‌صورت، اگر به پول در‌آوردن ادامه می‌دادم، در تزکیه به نهایت قعر سقوط کرده بودم.

پول بسیار زیادی از دست دادم. اما آیا من این محنت را نمی‌خواستم؟

از این رویداد، خیلی درس گرفته‌ام. باید همیشه فا را در اولویت اول قرار دهم و از هیچ بهانه‌ای برای پنهان کردن وابستگی‌ خودم استفاده نکنم. باید مواظب باشم که اجازه ندهم وابستگی‌های خودم محنت‌های بیشتری ایجاد کنند؛ حتی اگر بتوانم بر آن غلبه کنم، آن یک زحمت غیرضروری است. همچنین اگر وقت اضافه دارم، بهتر است آن را صرف مطالعه کردن جوآن فالون کنم و اگر پول دارم بهتر است که دی‌وی‌دی‌هایی با مطالب دافا درست کنم به‌جای اینکه آنرا در جستجوی چیزهای بی‌اهمیت تلف کنم.