(Clearwisdom.net) من تمرین‌کننده‌ای جوان از یک منطقه روستایی هستم. متوجه شده‌ام در سال‌های اخیر بسیاری از مردم به غذاهای لذیذ و خوشمزه بیشتر و بیشتر وابستگی پیدا می‌کنند. کشاورزان عموماً فقیر هستند و معمولاً لباس نو نمی‌خرند. با این حال برای برخی از آنها هیچ مسئله‌ای نیست که پول‌شان را صرف غذاهای مورد علاقه‌شان کنند.

برخی از افراد نیز وضعیت مالی‌شان کمی بهتر است، اما همیشه لباس‌ و مایحتاج ضروری ارزان‌قیمت می‌خرند. با این وجود در خرید مواد غذایی گران هیچ تردیدی ندارند. افراد ثروتمندی که در شهر زندگی می‌کنند میل به خوردن هرچیزی داشته باشند آن را خریداری می‌کنند. موارد مشابه‌ای در میان تمرین‌کنندگان وجود دارد.

من مخالف این نیستم که مردم عادی و یا تمرین‌کنندگان غذاهای خوشمزه بخورند اما اخیراً متوجه این نکته شده‌ام که این حوزه‌ای است که می‌تواند توانایی ما را برای نجات موجودات ذی‌شعور تحت تأثیر قرار دهد و مهمتر اینکه می‌تواند به‌راحتی نادیده گرفته شود و به آن توجه نشود.

امروزه نیروهای کهن تمام پدیده‌های بد و فاسد در جامعه را کنترل می‌کنند. مردم هر کاری که بخواهند، انجام می‌دهند. آیا تمایل فرد نسبت به غذای خوب یک نظم و ترتیب از سوی نیروی‌های کهن نیست؟ چه باشد و چه نباشد، باعث می‌شود مردم فقط روی خودشان و تمایل‌شان به انواع خاصی از مواد غذایی توجه و تمرکز کنند.

این میل، گوش دادن به حقیقت را برای مردم سخت می‌سازد. برخی از افراد به‌خاطر ترس از دست دادن شیوه زندگی آسان و راحت‌شان، عمداً از گوش دادن به حقیقت آزار و شکنجه اجتناب می‌کنند. آیا نباید به‌درون نگاه کنیم و تمام سعی و تلاش‌مان را برای رشد و بهبود قرار دهیم؟ پس چگونه می‌توانیم خودمان را در این زمینه رشد دهیم؟ فکر می‌کنم به‌عنوان تمرین‌کننده، باید وابستگی‌مان به غذا را رها کنیم. افکار پاک و درست‌مان می‌تواند ذهن مردم را قطعاً تغییر دهد.

من در خانواده‌ای فقیر و در شرایطی بسیار طاقت فرسا متولد شدم. بعدها، هنگامی که اوضاع خانواده‌ام بهبود یافت، وابستگی به مواد غذایی را درخودم رشد دادم.

گاهی اوقات وقتی غذایی را می‌دیدم که قبلاً طعم آن را هرگز نچشیده بودم، احساس می‌کردم به‌ناچار باید آن را بخرم، فقط برای اینکه میلم را ارضاء کنم. فکر نمی‌کردم این یک مشکل جدی باشد تا اینکه یکی از هم‌تمرین‌کنندگان به من تذکر داد که فکر می‌کند من به غذا وابستگی دارم. او گفت که من بیش از حد به خوردن غذای خوشمزه توجه می‌کنم.

متوجه شده‌ام اگر باز هم چنین وابستگی قوی را در خودم بپرورانم، نمی‌توانم شین‌شینگم را ارتقاء دهم. مدت طولانی بود که به‌وسیلۀ این وابستگی کنترل شده بودم و متوجه نبودم که میلم به غذا از سمت خود واقعی‌ام نمی‌آمد.

باید تلاش می‌کردم تا این میل بشری را از خود واقعی‌ام تمییز دهم و از آن خلاص شوم. می‌دانم که باید سعی کنم هر زمان که میلم متوجه غذاهای خوشمزه می‌شود، آن را نادیده بگیرم. گرچه به‌تدریج در حال رها کردن این وابستگی هستم، اما آن به‌طور کامل از بین نرفته است، اما قطعاً ضعیف‌تر و ضعیف‌تر می‌شود.

همان تمرین‌کننده‌ امروز بعد از اینکه دید من غذای نسبتاً گرانی خوردم گفت: «چطور جرئت می‌کنی پولت را این‌گونه خرج کنی؟ وقتی این حرف را شنیدم، شوکه شدم. به او گفتم: «در مقایسه با سایر تمرین‌کنندگان، من پول بسیار کمتری صرف غذای خوب می‌کنم!»

اما بعد متوجه شدم که حتی این فکر هم اشتباه بود! حق با او بود، من باید خودم را با الزامات فا می‌سنجیدم نه با دیگران. واقعاً باید خودم را رشد می‌دادم!

هنگامی که تمرین‌کنندگان از لحاظ مالی تأمین هستند، به‌جای اینکه وابستگی‌شان به غذاهای خوشمزه و راحت‌طلبی را پرورش دهند، باید به آنها این توانایی را بدهد که روی انجام بهتر سه کار تمرکز بیشتر داشته باشند.

مایلم به آن تمرین‌کنندگانی که همیشه مبلغ زیادی صرف غذاهای خوب می‌کنند، مطلبی را بگویم: ما نباید به این وابستگی اجازۀ رشد دهیم، در عوض باید در این زمینه به‌خوبی تزکیه کنیم و به این موضوع توجه دقیق کنیم.

البته، به‌عنوان تمرین‌کننده باید به‌طور مداوم خودمان را با شرایط مختلف وفق دهیم. در زندگی خانوادگی‌مان، باید افراد بسیار خوبی باشیم و در جامعه باید با شیوه مردم عادی سازگار باشیم. نباید به افراط برویم. آنچه که باید رها کنیم، میل‌مان به غذاهای خوشمزه و خرج کردن بی‌رویۀ پول است.

و وضعیت دیگری هست که برخی از تمرین‌کنندگان خودشان هیچ میلی به مواد غذایی خوشمزه ندارند اما آنها احساس می‌کنند باید آن را برای اعضای خانواده‌شان بخرند. در برخی موارد، تمام خانواده دافا را تمرین می‌کنند، اما کسی که غذا درست می‌کند، نمی‌تواند وابستگی‌اش به علاقه و احساسات را رها کند و همیشه برای خانواده‌اش مواد غذایی خوشمزه می‌خرد.

این موضوع باعث می‌شود برای تمرین‌کنندگان دیگر در خانواده، رها شدن از این وابستگی پنهان سخت‌تر شود. به‌عنوان مثال من و خواهرم دوست داشتیم نوع خاصی از سبزیجات را بخوریم که نسبتاً گران بود. یک روز که همین‌طوری مشغول صحبت بودیم که چقدر از خوردن این سبزی لذت می‌بریم، روز بعد مادرمان آن سبزی را خرید.

ما ناراحت شدیم، چون او می‌توانست با همان مقدار پول سبزیجات بیشتری را خریداری کند، اما نمی‌توانستیم به او حرفی بزنیم چون او به این طریق «عشق» خود را به ما ابراز می‌کرد. از آن روز به بعد، من و خواهرم تصمیم گرفتیم که به تزکیه گفتارمان توجه بیشتری کنیم. به این نکته توجه ‌کنیم که درباره چیزهایی که به تزکیه‌مان ربطی ندارند، صحبت نکنیم.

اگر هم برخی از اعضای خانواده‌مان تمرین‌کننده نیستند ما باز هم می‌توانیم کاری را انجام دهیم که باید انجام دهیم، اما نباید به عواطف و احساسات وابسته باشیم. همچنین می‌خواهم به آن مادران یادآوری کنم که: شما باید وابستگی به کودکان‌تان را رها کنید. اینکه ناگهان این وابستگی را رها کنید بسیار سخت است، می‌دانم، اما اگر از این وابستگی‌تان رها نشوید، آن می‌تواند در بعدهای دیگر به حصار عظیمی تبدیل شود و رشد و بهبودتان را تحت تأثیر قرار دهد.

آنطور که متوجه شدم، دلیل اصلی اینکه تمرین‌کنندگان نمی‌توانند محبت به عزیزان‌شان را رها کنند این است که اصلاً نمی‌دانند چنین وابستگی را دارند. یا اگر متوجه این موضوع شوند، تنها ظاهری و سطحی است و توجه بیشتری به آن نمی‌کنند، پس آن رشد می‌کند. وابستگی به محبت و علاقه نه تنها بر حالت عادی ذهن‌مان تأثیر می‌گذارد، بلکه می‌تواند بر چگونگی انجام خوب سه کار نیز تأثیر بگذارد.

همچنین به آنهایی که همیشه از سایر تمرین‌کنندگان انتقاد می‌کنند یادآوری می‌کنم: شما نیز وابستگی به محبت و عاطفه دارید. واقعاً باید به‌درون نگاه کنیدکه چرا همیشه به کاستی‌های دیگران توجه می‌کنید. آیا به این دلیل نیست که نیاز دارید خودتان را همان زمینه رشد دهید؟

اگر به‌خوبی تزکیه کنیم، آنچه که می‌گوییم با نیک‌خواهی خواهد بود، آنچه که فکر می‌کنیم خالص خواهد بود و در نتیجه، قادر خواهیم بود مردم بیشتری را نجات دهیم و یک محیط خانوادگی خوب خواهیم داشت. همۀ اینها به این دلیل است که به‌جای اینکه خودمان را با فا بسنجیم با عقاید و تصورات بشری‌مان می‌سنجیم.

علاوه بر این، ما باید توجه دقیقی به وابستگی‌های‌مان داشته باشیم. مسئله این نیست که وابستگی‌های بزرگ داریم یا کوچک، بلکه موضوع این است که آیا وقتی این وابستگی‌های‌مان ظاهر می‌شوند واقعاً می‌توانیم به آنها توجه کنیم یا نه. هرچه قلب‌مان پاک‌تر باشد، با امیال مردم عادی کمتر تحت تأثیر قرار می‌گیریم و می‌توانیم مردم بیشتری را  نجات دهیم.

هدف از این مقاله این است که شیوه‌هایی را خاطر نشان کنیم که بتوانیم شین‌شیگ‌مان را رشد دهیم. من مخالف آن تمرین‌کنندگانی نیستم که پول‌شان را صرف خرید مایحتاج روزانه‌شان می‌کنند، پس لطفاً درباره صحبت‌های من دچار سوء تفاهم نشوید و به افراط نروید.

لطفاً اگر در اینجا مطلب اشتباهی ذکر شده است، تصحیح کنید.