(Minghui.org) من خانمی حدوداً ۶۰ ساله هستم و در حومه شهر می‌کنم. گرچه، تنها فردی در خانواده هستم که فالون دافا را تمرین می‌کنم، اما همه افراد خانواده از من حمایت می‌کنند و باور دارند که دافا خوب است.

از استاد سپاسگزارم، همگی ما از مزایای دافا بهره برده‌ایم و برک نصیب‌مان شده است.

بازیافتن سلامتی‌ام

قبل از اینکه تمرین‌ فالون دافا را شروع کنم، به بیماری‌های بسیاری مبتلا بودم: رماتیسم مفصلی، بیماری دهانه رحم، مشکلات معده، ورم لوزه، درد مزمن گلو و سایر بیماری‌ها.

به بیمارستان‌های بسیاری مراجعه کردم و هیچ درمانی مؤثر نبود. نمی‌توانستم در مزرعه کار کنم یا بیشتر کارهای خانه را انجام دهم. خانواده‌ام به‌خاطر پرداخت صورتحساب‌های پزشکی‌ام، مبلغ زیادی بدهکار شده بود.

خوشبختانه در سال ۱۹۹۵ شروع به تمرین دافا کردم. پس از انجام تمرین‌ها، طولی نکشید تمام بیماری‌هایم ناپدید شدند. اصول حقیقت- نیک‌خواهی- بردباری را دنبال کردم و سعی کردم فردی بهتر و عاری از خودخواهی شوم. شادی به خانواده بازگشت.

همسر، پسر و دخترم همگی شاهد معجزه بهبودی‌ام بودند و به خوبی‌های دافا باور آوردند.

استاد از فرزندان حمایت می‌کنند

در سال ۲۰۰۰ پسرم با موتور سیکلت تصادف کرد. موتورش به‌سرعت چرخید و او را چند متر دورتر پرت کرد و بی‌هوش شد. او زنده ماند فقط چند خراش و جراحت ایجاد شد و بعد از سه روز به سرکارش بازگشت.

در سال ۱۹۹۹ وقتی آزار و شکنجه شروع شد دخترم ده ساله بود. در آن سال، روزی در بالکن منزل‌مان که به خیابان بسیار نزدیک بود، با صدای بلند بروشور دافا را می‌خواند. وقتی به او یادآوری کردم که آرام‌تر بخواند، گفت: «من نمی‌ترسم. می‌خواهم مردم آن را بشنوند و دریابند که فالون دافا خوب است.» به‌خاطر درستیِ رفتارش بسیار خوشحال شدم.

در سال ۲۰۰۳ وقتی پزشکان تشخیص دادند لازم است دخترم تحت عمل جراحی قرار بگیرد، من در اردوگاه کار اجباری محبوس بودم. در نامه‌ام به او خاطر نشان کردم که به دافا باور داشته باشد و لازم نیست تحت عمل جراحی قرار بگیرد. او نیز این توصیه‌ام را پذیرفت و بدون عمل جراحی، به‌طور کامل بهبود یافت.

در سال ۲۰۰۹ دخترم دچار درد ناگهانی معده در محل کارش شد و مقدار زیادی خون در مدفوع‌اش بود. در فروشگاهی که در آن موقع کار می‌کرد یک پزشک به طور اتفاقی حضور داشت. به دلیل علائم موجود پیشنهاد کرد که فوراً به بیمارستان مراجعه کند.

وقتی از محل کار به خانه بازگشت، به‌قدری ترسیده بود که می‌خواست فوراً به بیمارستان برود. من توصیه کردم که فکر کند آن مشکلش تمام شده است. به او گفتم که خوب خواهد شد چون از مزایای تمرینم بهره می‌برد. او تصمیم گرفت که به بیمارستان مراجعه نکند. روز بعد حالش خوب شد.

پس از اینکه ازدواج کرد، نمی‌توانست باردار شود، او و همسرش به پزشکان متخصص بسیاری مراجعه کردند، اما نتیجه‌ای نگرفتند. به آنها گفتم عود بسوزانند و از استاد درخواست کنند برکت نصیبشان شود. آنها این کار را انجام دادند. دو ماه بعد خبر خوش بارداری دخترم را از آنها شنیدیم.

همسرم مکرراً پاداش دریافت کرد

همسرم کشاورز است. او قاطعانه از تمرین فالون دافا حمایت می‌کند. هنگامی‌که، در یک مرکز شستشوی مغزی یا یک اردوگاه کار اجباری بازداشت بودم، او تحت فشار بسیار زیادی قرار گرفته بود که مرا طلاق دهد، اما از انجام این کار خودداری کرد.

او به من و دافا باور داشت. سردردهای مزمن، درد عصب سیاتیک و درد زانوهایش همه بدون درمان پزشکی بهبود یافتند.

در سال ۲۰۰۶ و ۲۰۱۴ دو تصادف رانندگی خطرناک برایش رخ داد. در حادثه سال ۲۰۰۶ بدون اینکه در بیمارستان بستری شود طی هشت روز بهبود یافت. در حادثه سال ۲۰۱۴ بدون اینکه در بیمارستان بستری شود، گرچه سه دنده‌اش شکسته بود، طی ۱۲ روز بهبود یافت.

در سال ۲۰۱۰ وقتی دچار سنگ کلیه شد، پزشک وقتی دریافت که او هیچ دردی ندارد، شگفت‌زده شد. یک فرد معمولی با بیماری حادی که او داشت، نمی‌توانست درد را تحمل کند. پس از درمان با لیزر، مجرای حالب با سنگ‌های خرد شده مسدود شد و فوراً لازم بود که تحت عمل جراحی قرار بگیرد.

در آن موقع برای عمل جراحی پول به‌اندازه کافی نداشتیم و من نیز به‌مدت ۱۸ روز به مرکز شستشوی مغزی فرستاده شده بودم. ما او را به‌دست استاد سپردیم و به‌طور معجزه‌آسایی دوباره بهبود یافت.

در سال ۲۰۱۳ علائم سرطان معده در همسرم ظاهر شد. نمی‌توانست چیزی بخورد و حتی پس از نوشیدن آب نیز آن را بالا می‌آورد. فرزندان‌مان به‌قدری ترسیده بودند که می‌خواستند او را در بیمارستان بزرگی در شهرستان مجاور بستری کنند.

آنگاه، همسرم نیز باور کرد که هیچ چیزی بجز دافا نمی‌تواند او را نجات دهد. هر روز برای استاد عود روشن می‌کرد و از استاد درخواست کمک می‌کرد. در مدت ده روز بهبود یافت. از استاد برای چند بار نجاتش، صمیمانه سپاسگزاری می‌کنم.

از سوی استاد و دافا برکت نصیب‌ همه افراد خانواده‌ام شده است. نوه‌ام را من بزرگ کردم و از زمانی‌که دو سال داشت هنگ‌ یین و لون‌یو را از بر می‌خواند. او بسیار سالم است.

می‌خواهم همه شگفتی‌های دافا را دریابند و دروغ‌های رسانه‌های دولتی را باور نکنند. باور داشتن به فالون دافا خوب است و حمایت از فالون دافا نیز برکت نصیبتان می‌کند.

http://en.minghui.org/html/articles/2016/9/27/159316.html