(Minghui.org)

تشخیص ابتلاء به سرطان پیشرفته

من خانمی بیست و چهار ساله از چونگ‌چینگِ چین هستم که پس از فارغ‌التحصیلی از دانشگاه، طولی نکشید که به ژاپن مهاجرت کردم. به‌تازگی ازدواج کرده‌ام، من و همسرم آرزو داشتیم در کنارهم زندگی خوبی داشته باشیم که ناگهان پزشکان در بیمارستانی در هوکایدو تشخیص دادند که به سرطان کبد مبتلا هستم و در مراحل پیشرفته است.

با ناباوری، با پزشکان در چند بیمارستان دیگر مشورت کردیم، سایر پزشکان نیز فقط همان تشخیص را دادند. بدون هیچ انتخاب دیگری، در فوریه گذشته تحت عمل جراحی قرار گرفتم که لوب راست کبدم به‌طور کامل برداشته شد. طی معاینه‌ای در ماه آوریل، پزشکان متوجه شدند که سرطان کبدم عود کرده و دریافتند که به جمجمه‌ام نیز سرایت کرده است. آنها توصیه کردند که تحت عمل جراحی قرار بگیرم تا قطعات عفونی استخوان جمجه با کاشت استخوان مصنوعی جایگزین شود.

اما، عمل جراحی فقط برای زمان کوتاهی مرگم را به عقب می‌انداخت. تمام پزشکان هم‌عقیده بودند که سلول‌های سرطانی به‌قدری سریع تکثیر می‌شوند که نمی‌توان درمان مؤثری انجام داد. تقریباً دچار شوک شده بودم، به‌خاطر سرنوشت بدم گریه و زاری می‌کردم. در این موقعیت، همسرم به من گفت: «فقط فالون دافا می‌تواند تو را نجات دهد.»

کسب فا و تزکیه در آن

همسرم در سال ۲۰۱۲ هنگامی‌که مشغول تحصیل در دانشگاهی در سرزمین اصلی چین بود، تمرین فالون دافا (فالون گونگ) را آغاز کرد. او باجدیت شروع به تزکیه کرد تا زمانی که فارغ‌التحصیل شد و در خارج از چین شروع به کار کرد. در مواجهه با وسوسه‌های جامعه و نیز ازدواج  با فردی کرد که تزکیه‌کننده نبود، باعث شد که تزکیه را رها کند.

او با گفتن این جمله مرا تشویق می‌کرد: «فردی که به دائو باور داشته باشد با علم به اینکه نجات پیدا کرده است، می‌تواند خشنود بمیرد.» سعی می‌کرد مرا نیز متقاعد کند که  جوآن فالون را بخوانم.

سابقاً، عضو حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) و ملحد بودم. گرچه، پس از اینکه همسرم درباره فالون گونگ حقیقت را روشن کرد، من از ح.ک.چ خارج شدم، اما، برخی شک و تردیدها هنوز باقیمانده بود. تا اینکه با این بحرانِ تهدید‌کنندۀ زندگی‌ام مواجه شدم، عهد بستم: «اگر این عمل جراحی جمجمه برای قوای ذهنی‌ام مشکلی ایجاد نکند و با موفقیت انجام شود، باجدیت خواندن جوآن فالون را آغاز و تزکیه ‌کنم! می‌خواهم به فالون دافا ایمان بیاورم!»

در ماه مه تحت عمل جراحی جمجمه قرار گرفتم و موفقیت‌آمیز بود و به‌سرعت بهبودی‌ام را به‌دست آوردم به‌طوریکه ‌توانستم در روز سوم مدیتیشن نشسته را انجام دهم. هنگامی‌که در بیمارستان بستری بودم سخنرانی‌های استاد را مطالعه کردم و دریافتم که لازم است تمرین‌کنندگان دافا سه کار را به‌خوبی انجام دهند. از آن به بعد، خودم را فردی عادی درنظر نگرفتم و هر نوع شیمی‌درمانی و هر نوع گزینه‌های پرتودرمانی را که پزشکان توصیه می‌کردند رد کردم. طی کمتر از دو هفته، از بیمارستان ترخیص شدم.

انجام خوب سه کار

روزی، رؤیایی داشتم که در مقابل استاد زانو زده بودم و به ایشان می‌گفتم: «سرانجام یک تمرین‌کننده شده‌ام!» استاد پاسخی ندادند، اما لبخندی بسیار نیک‌خواهانه به من زدند. این رؤیا را برای همسرم گفتم که پاسخ داد: «استاد تو را تشویق می‌کنند!»

پس از بازگشت به خانه، با تمرین‌کنندگان محلی ملاقات کردم و در فعالیت‌های روزانه روشنگری حقیقت در مکان‌های گردشگری شرکت کردم. پس از عمل جراحی، به‌رغم این فعالیت‌های بدنی، طولی نکشید که در بدنم احساس سبکی و سلامتی کردم.

باید این نکته را نیز ذکر کنم، پس از عمل جراحی، بلافاصله چرک زرد رنگی دائماً از شکاف روی سرم تراوش می‌کرد. اما نگران نبودم، زیرا می‌دانستم استاد بدنم را پاک می‌کنند، فقط نگران بودم که اگر توریست‌ها متوجه تراوش چرک از زخم سرم بشوند چه تأثیری بر آنها داشته باشد. از این رو، از استاد درخواست کردم هنگامی‌که برای روشنگری حقیقت بیرون می‌روم، به‌طور موقت آن را متوقف کنند. یک بار که می‌خواستم از خانه خارج شوم، به‌طور معجزه‌آسایی ترشح زخمم واقعاً قطع شد و پس از بازگشت به خانه  دوباره تراوش داشت. طی دو هفته زخمم درمان شد.

دوماه بعد، برای آزمایش‌های متعاقبِ عمل، به بیمارستان مراجعه کردم. پزشکم با دیدن پلاکت‌های خونم که به حال عادی بازگشته بود غافلگیر شد. اما، وقتی به او اطلاع دادم که داروهای ضد سرطان تجویز شده را استفاده نکرده‌ام، حیرت‌زده شد.

پس از تزکیه در دافا، خصوصیات اخلاقی‌ام دستخوش تغییرات بزرگی شد. در گذشته، فردی عصبی بودم و باور داشتم که زنان قوی‌تر از مردان هستند. این باور به مجادله‌های عصبی مکرر با همسرم منجر می‌شد. پس از خواندن شعر: «یین و یانگ برعکس ‌شدند» در هنگ ‌یین ۳ استاد، دریافتم که طرز فکرم اشتباه بود و شروع کردم به پذیرفتن سمت گرم و ظریفم. یکی از همکاران چینی همسرم پس از شنیدن توضیحات او درباره تغییر خصوصیات اخلاقی‌ام شگفت‌زده شد، فوراً اظهار علاقه کرد که می‌خواهد همسرش نیز این تمرین را یاد بگیرد.

این فرصت کمیاب را ارج نهیم

اکثر اعضای خانواده‌ام، پس از شنیدن حقیقت پشت‌پرده آزار و شکنجه فالون دافا، از ح.ک.چ خارج شده‌اند و متقاعد شده‌اند که دافا خوب است! می‌دانم که شروع تمرین تزکیه در این مرحله از زمان آسان نیست. اما، من مصمم هستم که این فرصت داده شده را از طرف استاد نیک‌خواه‌مان ارج نهم و حداکثر توانم را برای تزکیه به‌کار ببرم.

http://en.minghui.org/html/articles/2016/9/30/159363.html