(Minghui.org) به معلم و فا ایمان دارم و همواره سعی می‌کنم در‌خصوص انجام تمام الزامات خواسته شده از یک تمرین‌کننده فالون دافا، بهترین تلاشم را انجام دهم.

در روند کمک به دیگران، بسیاری از افکار و وابستگی‌های بشری‌ام از‌بین رفتند که در عوض در پیشرفت تزکیه‌ام به‌من کمک کردند.

پس‌از مطالعۀ سخنرانی هفتم جوآن فالون، جوش‌ چرکی صورت ناپدید می‌شود

یک بار تمرین‌کننده‌ای پسرش را به منزلم آورد. پسرش جوش چرکی بزرگی در سمت چپ صورتش داشت. دکتر به وی گفته بود که پسرش سرطان دارد و باید در بیمارستانی بزرگ تحت درمان قرار گیرد. پسر به‌قدری ناراحت و ترسیده بود که گریه‌اش بند نمی‌آمد و درنتیجه مادرش برای کمک پیش من آمد.

ناهار مختصری خوردیم و سپس جوآن فالون را با دیگر تمرین‌کنندگان مطالعه کردیم. به پسرش گفتم که بسیار مهم است که هنگام مطالعۀ گروهی، او نیز فا را بخواند.

سخنرانی هفتم را می‌خواندیم و نوبت او بود که بخش «موضوع مداواکردن بیماری‌ها» را بخواند. وقتی خواندن را تمام کرد، مایع داخل جوشش شروع به تراوش کرد به‌طوری‌که مجبور بود صورتش را مرتب با دستمال پاک کند.

از او خواستم بخش «درمان بیمارستان و درمان چی گونگ» را بخواند. مایع همچنان از جوش خارج می‌شد. هنگامی‌که خواندن آن بخش را به‌پایان رساند، جوش ناپدید شده بود. آنگاه اشک شادی ریخت. به وی گفتیم که این استاد بودند که به او کمک کردند.

او مقابل عکس استاد ایستاد و از ایشان تشکر کرد. وقتی برای معاینه به بیمارستان رفت، دکتر گفت که اکنون حالش خوب است. طبیعتاً دکتر کنجکاو بود و پرسید چگونه آن جوش ناپدید شده است. پسر به او گفت که پس ‌از خواندن یک سخنرانی از جوآن فالون، جوش ناپدید شد و آن فقط چند ساعت طول کشید. دکتر گفت: «فالون دافا شگفت‌انگیز است! من نیز باید آن کتاب را بخوانم.»

از بین بردن مداخله با افکار درست

دو سال پیش، یک تمرین‌کنندۀ مسن به شهر ما نقل مکان کرد و به من معرفی شد. وقتی می‌خواست به خانه‌اش برود، او را تا طبقۀ پایین بدرقه کردم، اما وقتی برگشتم که به طبقۀ بالا بروم، نتوانستم پای راستم را حرکت دهم.

بلافاصله افکار درست فرستادم تا از شر مداخلۀ نیروهای کهن رها شوم و از استاد خواستم که به من قدرت دهند. آنگاه توانستم دوباره پایم را حرکت دهم. بعد از بازگشت به آپارتمانم به فرستادن افکار درست ادامه دادم.

ارواح زشت بسیاری در بُعدی دیگر دیدم که می‌خواستند انتقام بگیرند، ازاین‌رو به من حمله می‌کردند. افکار درستم تمام آن ارواح را در کسری از ثانیه نابود کرد.

با وجود استاد و دافا در کنارم، از هیچ چیز نمی‌ترسم. هرزمان که با موقعیت خطرناکی مواجه می‌شوم، همیشه از استاد تقاضای کمک می‌کنم.

فک تمرین‌کننده مسن به حالت طبیعی بازمی‌گردد

در سال ۲۰۰۴، پدر ۹۰ سالۀ یک تمرین‌کنندۀ جدید به دیدارش رفت. پدرش اهل روستا و همچنین یک تمرین‌کننده فالون دافا بود. بااین‌حال، او کارمای بیماری داشت و نیاز به کمک داشت. هماهنگ‌کننده‌مان از من خواست که به ملاقات او بروم.

در گذشته به تمرین‌کنندگان کمک کرده بودیم تا بر کارمای بیماری‌شان غلبه کنند، حتی به آنهایی که دور از ما زندگی می‌کنند. برای کمک به هم‌تمرین‌کنندگان، همکاری خیلی خوبی داریم.

گاهی اوقات با افکار درست قدرتمندی که داشتم، مایل بودم کمک کنم، اما زمان‌هایی بود که به زحمت می‌افتادم چون اشخاصی بودند که با خودشان به‌عنوان تمرین‌کننده رفتار نمی‌کردند و تنها به دیگران تکیه می‌کردند تا کمک‌شان کنند.

به هماهنگ‌کننده گفتم که باید صالح باشیم و به دیگران کمک کنیم، اما فقط باید درک‌مان از فا را به‌اشتراک بگذاریم. امیدواریم هم‌تمرین‌کنندگان از منظر فا به موضوع روشن شوند، شین‌شینگ‌شان را رشد دهند و آزمون بیماری‌شان را با موفقیت بگذرانند.

من و هماهنگ‌کننده به منزل آن تمرین‌کننده جدید رفتیم تا پدر مسنش را ببینیم. فک پایین پدرش از جا در رفته بود. او را به بیمارستان بزرگی در شهرستانش برده بودند، ولی آنجا نتوانسته بودند کمکی کنند. تمرین‌کنندۀ دیگری در آن منطقه که پزشک بود نیز نتوانسته بود کمکش کند.

نزدیک دو ساعت با پدرش صحبت کردیم. وی دوران پنج سالۀ تزکیه خود را به‌یاد ‌آورد و وابستگی‌های بسیاری را پیدا کرد که نتوانسته بود رها کند. او همچنین خیلی از درک‌هایش را درباره فا به‌اشتراک گذاشت.

از طریق تبادل تجربه‌مان، متوجه شد که خود را برطبق استاندارد دافا نمی‌سنجید.

همه با هم افکار درست فرستادیم و طولی نکشید که متوجه شدیم که فک پایینش به‌حالت طبیعی برگشته است.

http://en.minghui.org/html/articles/2016/6/3/157265.html