(Minghui.org)

درود استاد، درود هم‌تمرین‌کنندگان.

بیش‌از ده سال است که در فالون دافا تزکیه کرده‌ام و تجربه‌های بسیاری دارم که می‌توانم با هم‌تمرین‌کنندگان به‌اشتراک بگذارم. در مسیر تزکیه‌ام موانع بسیاری وجود داشته است و احساس شرمساری می‌کنم که گاهی اوقات خیلی خوب عمل نکردم.

تجربه تزکیه حین همکاری با گروه مارش تیان گوئو

افکار درست جایگزین ذهنیت خودنمایی می‌شود

در فوریه ۲۰۰۸ در رژه‌ای در اتاوا شرکت کردم و چند روز بعد به مونترال رفتم. یک تمرین‌کننده محلی از من خواست تا در طول رژه، بنر گروه مارش تیان گوئو را حمل کنم.

در آن زمان درحال سفارش لباس برای اعضای این گروه بودند. نمی‌دانستم که درنهایت چه سازی خواهم نواخت، اما می‌دانستم که سفید رنگ مورد علاقه‌ام است، بنابراین من هم یک لباس سفید سفارش دادم. لباس‌های سفید برای خانم‌های نوازنده سنج بودند و من هم تصمیم گرفتم که سازم سنج باشد.

از اینکه قرار بود آن روز آن لباس‌های سفید و آبی را بپوشیم که نمایشگر سرزمین الهی و پادشاهی آسمان بودند، هیجان‌زده بودم. اما در نهایت یونیفرم‌های یقه‌آبی به تن کردیم.

سرانجام گفته شد که برای همایش کلگری استمپید این لباس‌ها را خواهیم پوشید. من مشتاق شرکت در این رژه بودم، اما چیزها آنطور که انتظار داشتم، پیش نرفتند. در مسیرم به سمت محل برگزاری این رژه، از من خواسته شد تا لباسم را به یکی دیگر از خانم‌های نوازنده سنج بدهم که چنین لباسی نداشت. خیلی از این بابت ناراحت بودم.

به ما یونیفرم‌های دیگری داده شد. درحالی که به طرز غیرقابل شرحی، احساس ازخودراضی بودن می‌کردم، هماهنگ‌کننده گروه‌مان یونیفرم‌هایمان را از ما گرفت و آنها را به دو نوازنده ترومپت از مونترال داد. باید از سایرین لباس می‌گرفتم و تی‌شرت و شلوارک زیر زانو به تن می‌کردم. دیگر احساس غرور و ازخودراضی بودن نداشتم، بجایش کلمه «خودنمایی» به ذهنم آمد.

استاد بیان کردند:

«ما نیز چنین مواردی داریم که افرادی که کمی بهتر از دیگران تزکیه می‌کنند، بینش چشم سوم بهتری دارند یا حرکات تمرین‌ آنها بهتر از دیگران به نظر می‌آید نیز دوست دارند خودنمایی کنند.» (جوآن فالون)

«تمام وابستگی‌هایتان، تا وقتی که آنها را دارید، همگی باید در محیط‌های مختلف، دور ریخته شوند. شما خواهید لغزید، و از آن، حقیقت را درک می‌کنید. این‌گونه تزکیه می‌کنید.» (جوآن فالون)

فای استاد چشمانم را گشود. در قلبم عمیقاً به استاد گفتم: «استاد، این وابستگی را نمی‌خواهم! من یک تزکیه‌کننده هستم، نه یک فرد عادی که چیزهای عادی را انجام می‌دهد. باید به اصلاح فا کمک کنم، نه اینکه به فکر ارتقاء مقام خودم باشم. برای خوب عمل کردن در اصلاح فا و نجات موجودات ذی‌شعور ذهنیتم باید درست باشد.»

نواختن ساز مستلزم داشتن بنیانی محکم و استوار است

در سال ۲۰۱۵، در کنفرانس تبادل تجربه نیویورک به‌مناسبت دهمین سالروز تأسیس گروه مارش تیان گوئو شرکت کردم.

وقتی ابتدا به این گروه پیوسته بودم، هیچ مربی متخصصی وجود نداشت. بسیاری از نوازندگانِ سنج نمی‌توانستند نت‌ها را بخوانند. دختر یکی از تمرین‌کنندگان این نت‌های موسیقی را به نشانه‌ها ترجمه می‌کرد. این به ما کمک می‌کرد تا سریع‌تر بنوازیم و زودتر بتوانیم در رژه شرکت کنیم. حتی اگرچه آموختیم که چطور بنوازیم، اما آن صدای خوبی نداشت.

فکر کردم مادامی که فکر خالص نجات موجودات ذی‌شعور را در ذهن داشته باشیم، استاد نت‌های موسیقی‌مان را به موسیقی‌ای زیبا و دوست‌داشتنی تبدیل خواهند کرد.

هماهنگ‌کننده گروه‌مان در سال ۲۰۱۴ و ۲۰۱۵ چند سفر به نیویورک را ترتیب داد تا ما بتوانیم با گروه تمرین کنیم. متوجه شدیم برای نواختن یک ساز، چقدر مهم است که بنیانی محکم و استوار داشته باشیم.

حالا مربیان متخصصی داریم که ما را در تمریناتمان راهنمایی می‌کنند و خواندن نت‌های موسیقی را یاد گرفته‌ایم.

گاهی می‌خواستم به‌خاطر پراسترس بودن و امتحان‌های شین‌شینگ میان تمرین‌کنندگان، از گروه بیرون بیایم. اما هر زمان به شعر«گروه مارش تیان گوئو» استاد و آنچه در پیام تبریکشان برای کنفرانس دهمین سالروز بیان کردند، فکر می‌کنم، خالصانه کمک استاد به مریدانشان را احساس می‌کنم.

استاد بیان کردند:

«هر پروژه یا هر کار را، اگر تصمیم می‌‏گیرید که انجام ندهید، پس آن را انجام ندهید؛ و اگر تصمیم می‌‏گیرید که آن را انجام دهید، آن‌‏گاه قطعاً مجبورید آن را به‌‏خوبی انجام دهید و آن را تا انتها به انجام برسانید. اگر غیر این‌‏صورت عمل کنید، چگونه می‌‏تواند وقت و زمانی که تلف کردید در کتابچه‌‏ی‌‏ تاریخ ثبت شود؟ هر چیزی که به سرانجام رسانده نشود به‌‏منزله‌‏ی شکست است.» («آموزش فا ارائه شده در کنفرانس فای نیویورک ۲۰۱۰»)

تجربه تزکیه حین همکاری در رسانه اپک تایمز

در سال ۲۰۱۱ به‌عنوان حسابدار به رسانه اپک تایمز در مونترال پیوستم.

ازبین بردن حیله‌گری و محافظت از خود

یک نماینده فروش برای مدتی اغلب از من خواست تا برای یک مشتری، روزنامه بفرستم: سپس از من خواست تا چند موضوع روزنامه را به مشتریان مختلفی ایمیل کنم. من برای حسابداری استخدام شده بودم، نه برای دستیاری او. نشان نمی‌دادم که ناراحتم، اما احتمالاً او فهمیده بود.

استاد بیان کردند:

«ریشه‌های خودش را دارد. مردم چین در زمان‌های گذشته شدیداً تحت تأثیر کنفوسیوس بودند و شخصیتی درون‌گرا را رشد داده‌اند. وقتی عصبانی یا شاد هستند، آن‌را بروز نمی‌دهند.» (جوآن فالون)

به درون نگاه کردم. بله، هنگامی که مدیر مالی این شغل را پیشنهاد داد، آن را پذیرفتم، زیرا نمی‌خواستم این شانس برای نجات مردم را ازدست بدهم.

در مراوداتم با تمرین‌کنندگان، صحبت‌هایم را کوتاه می‌کردم تا از بروز تضاد جلوگیری کنم و سایرین را ناراحت نکنم. هرگز دیدگاه‌هایم را ابراز نمی‌کردم و شخص خوبی به‌نظر می‌رسیدم. در مورد کار نیز همان رویکرد را داشتم. مسئولیت‌هایم را انجام می‌دادم و در کار دیگران اختلال ایجاد نمی‌کردم یا آنها را سرزنش نمی‌کردم و امیدوار بودم که سایرین نیز مرا سرزنش نکنند. ظاهراً به خوبی با یکدیگر همکاری می‌کردیم و هماهنگی و یکپارچگی ظاهری را حفظ می‌کردیم.

درواقع، چنین عملکردی به‌خاطر محافظت از خودم بود و اینکه نمی‌خواستم آسیب ببینم. این روشی حیله‌گرانه است. پوسته‌ای را پیرامونم ساخته بودم و به‌طور استوار تزکیه نمی‌کردم. هرزمان چیزی وابستگی‌هایم را تحت تأثیر قرار می‌داد، در پوسته‌ام پنهان می‌شدم. نمی‌توانستم جذب ویژگی‌های حقیقت، نیک‌خواهی و بردباری کیهان شوم. فا را مطالعه می‌کردم و تمرینات را انجام می‌دادم، اما شین‌شینگم رشد نکرده بود.

در خانه درباره همکارم به دخترم شکایت می‌کردم. وی می‌گفت: «باید با او روراست باشی و آنچه را فکر می‌کنی، بگویی. پشت سرش درباره او قضاوت نکن. این تزکیه کردن نیست.» صحبت‌های دخترم زنگ بیدارشویی برایم بود.

استاد بیان کردند:

«آن‏چه که کم‏تر از همه دوست دارم افرادی هستند که تماماً صحبت می‌‏کنند و هیچ عملی انجام نمی‌‏دهند. و آن‏هایی که حیله‌‏گری می‌‏کنند را نیز دوست ندارم. چیزی که دوست دارم افرادی هستند که صادق و ساده،‌‏ بی‌‏ریا و کارکن هستند. همچنین امیدوارم که همگی بتوانید پس از این‌‏همه سال تزکیه کردن به‌‏طور مثبتی در خرد رشد کنید و نه رشد بسیار زیادی درخصوص آگاهی از این که چگونه به موضوعات دنیایی پرداخت یا چگونه به‌عنوان یک موجود بشری که به زندگی دنیایی می‌پردازد رفتار کنید.» («آموزش فا ارائه شده در کنفرانس فای نیویورک ۲۰۱۰»)

هرگز فکر نمی‌کردم که این قسمت از فا به من اشاره کند. حتی غیرتمرین‌کنندگان نیز می‌گویند که من فردی سخت‌کوش هستم. متوجه شدم که طی چند سال گذشته در تزکیه‌ام رشد نکرده‌ام. گویا قلبم با ماده‌ای احاطه شده و پوشانده شده بود و نمی‌توانستم از آن بیرون بیایم. این تشخیص به من کمک کرد تا وابستگی‌ام را ازبین ببرم.

ازبین بردن افکار منفی

تمرین‌کننده‌ای از من پرسید: «آیا فکر می‌کنی با کار کردن در اپک تایمز درحال نجات دادن مردم هستی؟»

اولین فکرم این بود: «البته. استاد حتی بیان کردند تمرین‌کنندگانی که در رسانه‌ها کار می‌کنند ازجمله تو، همگی درحال نجات مردم هستند.» اما سپس گیج شدم. ازآنجایی که فروشنده یا گزارشگر نبودم، این شانس را نداشتم تا به‌صورت رودررو حقایق را برای مردم روشن کنم. مشکل بود که بدانم آیا واقعاً درحال نجات مردم هستم یا نه.

در ژوئیه ۲۰۱۳، مدیر مالی‌مان به دفتر مرکزی در نیویورک منتقل شد و حجم کار من هم افزایش یافت. احساس می‌کردم دیگر نمی‌توانم آن وضعیت را تحمل کنم و رنجشی مداوم در دل داشتم. درحین مدیتیشن انواع و اقسام افکار به ذهنم خطور می‌کردند و نمی‌توانستم آرام باشم. به پیدا کردن شغلی در جامعه مردم عادی می‌اندیشیدم،؛ آنگاه می‌توانستم در سایر پروژه‌های روشنگری حقیقت شرکت کنم.

علاوه‌بر این تمام این وابستگی‌ها وجود داشتند که رهایشان نکرده بودم، ازجمله علایق شخصی، حسادت و سرزنش کردن سایرین. حسی منفی در من رشد کرده بود. فکر می‌کردم باید مهارت‌هایم را رشد دهم، به تحصیلم ادامه دهم و گواهی حسابداری عمومی را بگیرم. اگر کارهای روزنامه خوب پیش نرود، شغلی عادی پیدا می‌کنم. اما در درونم هنوز یک حس مسئولیت‌پذیری وجود داشت.

استاد بیان کردند:

«فا می‌تواند تمام وابستگی‌ها را درهم شکند، فا می‌تواند تمام شیطان‌ها را منهدم کند، فا می‌تواند تمام دروغ‌ها را متلاشی کند و فا می‌تواند افکار درست را نیرومند کند.» («مداخله را دور کنید» از نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر ۲»)

پس از خواندن این فای استاد، فا را به‌طور کوشا مطالعه کرده و تک‌تک افکارم را تزکیه کردم. تصمیم گرفتم وابستگی‌ام را رها کنم و امید و قلبی خالص را حفظ کنم.

تمرین‌ها را انجام می‌دادم و هر روز صبح به گروه مطالعه فای اپک تایمز می‌پیوستم. درحالی‌که کارهای خانه را انجام می‌دادم به تبادل تجربه‌ها در رادیوی مینگهویی گوش می‌دادم. بعد از صرف غذا فا را با دخترم مطالعه می‌کردم. با لحنی محکم و آرام آن را می‌خواندم و بیشتر بر کیفیت تمرکز داشتم تا کمیت. باور دارم که دافا بی‌نهایت قدرتمند است، مادامی که قلبی خالص را حفظ کنم، دافا در مسیرم مرا راهنمایی خواهد کرد.

استاد بیان کردند:

«سرشت اصلی و آگاه شده شما به‌طور خودکار خواهد دانست که چه کاری انجام دهد.» («شرح دادن فا» از نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر)

استاد بارها درباره اهمیت رسانه‌ها در نجات مردم صحبت کرده‌اند. مهم نیست که چه کاری می‌کنیم، باید عملکردهای عادی رسانه‌ها را حفظ کنیم. مردم هر روز می‌توانند با مقالات نجات داده شوند. به‌طور قوی باور دارم ازآنجایی که این پروژه رسانه‌ای می‌تواند مردم را نجات دهد، من نیز درحال نجات مردم هستم.

استاد بیان کردند:

«به‌عنوان فردی با گونگ و انرژی حقیقی، احتیاجی ندارید که آن ‌را با قصد آزاد کنید. با هرچه که تماس داشته باشید انرژی به جای خواهید گذاشت و همه چیز به‌طور نورانی خواهد درخشید.»

هر کدام از ما خصوصیات اخلاقی و استعدادهای مخصوص به خود را داریم. هر موجودی مسیر خودش برای اعتباربخشی به فا را می‌پیماید. استاد برای هر یک از ما مسیر متفاوتی را نظم و ترتیب داده‌اند.

گاهی متوجه نیستیم دافا چقدر باشکوه است. درواقع اینطور نیست که قدرت دافا متجلی نمی‌شود، این مشکلی ناشی از کمبود تزکیه استوار و محکم من و کمبود باور و ایمان من است. متوجه شده‌ام که همکاری در رسانه‌ها رحمت بی‌کران استاد و یک امتیاز است.

رها کردن تندخویی‌ام

من تندخو هستم و نیک‌خواهی و مهربانی یک تزکیه‌کننده را ندارم.

پس از افزایش حجم کاری‌ام، همیشه در حالت اضطراب و نگرانی بودم. همیشه سرم شلوغ بود و در سرم حس فشردگی زیادی داشتم. تمرین‌کننده‌ای گفت که من همیشه ناخشنود به‌نظر می‌رسم. آن تجلی قلبم بود، اما متوجه آن نبودم.

اخیراً تمرین‌کننده‌ای گفت محیط ما افسرده‌کننده است، برخی از ما رنجیده‌خاطر به‌نظر می‌رسیم و اینکه گویا من یکی از آنها نیستم.

استاد بیان کردند:

«اما ما وابستگی‌ها را هدف قرار می‌دهیم و به‌طور حقیقی به آنها اشاره می‌‌کنیم به‌طوری که بتوانیم آنها را از بین ببریم، و به این طریق در تزکیه رشد سریعی خواهیم داشت.» (جوآن فالون)

کم‌کم به خودم گفتم که عجله نکن، شتابت را کم کن، آرام باش و اصول حقیقت، نیک‌خواهی و بردباری را دنبال کن. این سبب شد بدخلقی‌ام را کنار بگذارم و دیگر هیچ چیزی با من مداخله نمی‌کند و مزاحمم نمی‌شود.

قدرت دافا متجلی می‌شود

امسال برنامه‌های غرفه‌های بلیت در مرکز خرید را من هماهنگ کردم. من فردی منضبط و نظام‌مندم، بنابراین موافقت کردم که مسئولیت این کار را برعهده بگیرم. همچنین از من خواسته شد تا برای توزیع فلایر هماهنگی های لازم را به عمل آورم. این ایده خوبی نبود، ماه‌های مارس و آوریل ماه‌های پرداخت مالیات، یعنی شلوغ‌ترین زمان سال برای حسابدارها هستند.

به برخی از مشتریان قدیمی کمک می‌کردم تا مالیات پرداختی اضافه‌شان را پس بگیرند، در کلاس‌های دانشگاه شرکت می‌کردم و در ۲۷ آوریل یک امتحان داشتم. شن یون قرار بود در ۳۰‌ آوریل اجرا داشته باشد. انتهای هر ماه نیز شلوغ‌ترین زمان برای اپک تایمز است.

استاد بیان کردند:

«... اگر به‌عنوان تزکیه‌کننده بتوانید کمی ذهن‌تان را آرام و ساکن نگه دارید و در کاری که قرار است انجام دهید، به‌خوبی عمل کنید، درواقع هر چیزی برای کمک به شما مهیا خواهد بود.» («آموزش فا در کنفرانس فای ۲۰۱۵ کرانه غربی»)

با چیزهای بسیار زیادی که جریان داشتند، متوجه شدم استاد این فرصت را دراختیار من قرار می‌دهند تا شین‌شینگم را ارتقاء دهم و تقوای عظیمم را بنیان نهم. بنابراین قلبم تحت تأثیر قرار نگرفت. فقط سه کار را به‌خوبی انجام می‌دادم. دیگر نگران نبودم و آرامشم را حفظ می‌کردم. هم‌تمرین‌کنندگان می‌گفتند که شین‌شینگم رشد کرده است.

چرا امسال خیلی آرامش دارم؟ وقتی می‌توانم ذهن شتابزده‌ام را آرام کنم، قدرت باشکوه دافا متجلی می‌شود.

رها کردن فرهنگ حزب

دو تمرین‌کننده غربی می‌خواستند فلایرها را توزیع کنند. به‌خاطر نامفهوم بودن مکالمه‌مان، گوشی تلفن را به دست یک تمرین‌کننده غربی دیگر دادم. اما آن تمرین‌کننده می‌خواست با من صحبت کند و گفت: «می‌خواستم قبل از اینکه گوشی را ‌دست شخص دیگری بدهی، ابتدا نظر خودت را بپرسم.»

اذیت شدم و حرف‌هایش برایم مفهوم نبود. این مسئله سبب شد درموردش دچار سوءتفاهم شوم. درظاهر تحمل کردم، اما در واکنشم روراست نبودم.

استاد بیان کردند:

«واقعاً‌ سخت است که وقتی در بین مشکلی با کسی هستید ذهن‌تان را تحت کنترل نگه دارید.» (جوآن فالون)

این جریان سبب شد رویدادی را به‌یاد آورم؛ چند سال پیش یک تمرین‌کننده غربی درباره چگونگی صدور رسید برای یک مشتری با من بحث کرده بود. پس از آن بحث، به من خیره شد و گفت: «عجیب است. تو شخصی بسیار باذوق و برازنده هستی. چطور امکان دارد چیزهایی تا این اندازه تند بگویی.» به درکم آن هم‌تمرین‌کننده به‌طور غیرمستقیم می‌گفت که صدایم خیلی بلند است.

صدای بلندم که با ظاهرم هماهنگ نبود، واقعاً آن تمرین‌کننده را متعجب کرده بود. آن سبب شد متوجه رفتار نادرستم شوم. همیشه به خودم افتخار می‌کردم که روی جزئیات کوچک تمرکز نمی‌کنم و شخصیت رک و صریحم را چیز خوبی درنظر می‌گرفتم. فکر می‌کردم شبیه آن چیزی هستم که استاد بیان کرده‌اند: «زنان قوی و زیرک هستند.» («یین و یانگ برعکس شدند» از هنگ یین ۳)

استاد بیان کردند:

«او پر از آرمان‌های بی‌نظیر است، درحالی‌که جزئیات کوچک را در نظر می‌گیرد.» («فرزانه» از نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر)

من به جزئیات کوچک توجه نکرده‌ام. متوجه شدم که در کارم شلخته و درهم برهم هستم. آن تمرین‌کننده غربی احساس می‌کرد که من جدی نیستم و بیش‌ازحد تحت تأثیر فرهنگ حزبم که نتیجه تلقین فکری حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) بود.

حق با او بود و از وی تشکر کردم که به این موضوع اشاره کرد. سرانجام متوجه شدم که فرهنگ حزب چقدر در روند فکری‌ام ریشه دارد و تشخیص چنین چیزی زمان بسیار زیادی از من برد. تنها پس از صحبت آن تمرین‌کننده غربی متوجه جریان شدم.

این رویداد باعث شد دوباره نه شرح و تفسیر و ریشه‌کن کردن فرهنگ حزب را بخوانم.

متشکرم از استاد! متشکرم از تمام هم‌تمرین‌کنندگان!

(ارائه شده در کنفرانس تبادل تجربه تزکیه فالون دافای کانادا ۲۰۱۶)

http://en.minghui.org/html/articles/2016/8/7/158148.html