(Minghui.org)

(ادامه قسمت اول)

یادگیری به‌کار گرفتن نیک‌خواهی و خرد در روشنگری حقایق

هر عضو گروه‌مان درک روشنی پیدا کرده است که در لحظه‌ای که مأمور پلیس، تمرین‌کننده‌ای را بازداشت می‌کند، مرتکب گناهی علیه دافا شده است. اگر آنها کارشان را متوقف نکنند یا پشیمان نشوند، موجودات ذی‌شعور بی‌شماری را که آن مأمور نماینده‌شان است، با نابودی مواجه خواهند شد.

بنابراین، هدف نهایی‌مان نجات پرسنل اداره امنیت عمومی و کارمندان دولت است که فریب خورده‌اند و خط مشی ح.ک.چ را برای آزار و شکنجه تمرین‌کنندگان فالون گونگ دنبال می‌کنند.

وقتی عازم هر مأموریت آزادسازی می‌شویم، با خرد و افکار درستِ تمرین‌کنندگان در گروه نجات‌مان احاطه می‌شویم و آگاهیم که استاد و تمام موجودات صالح درکنارمان هستند.

سابقاً، وقتی با مردم صحبت می‌کردم، مستقیماً به اصل مطلب اشاره می‌کردم و هرگز به این موضوع فکر نمی‌کردم که آیا دیگران توانایی پذیرفتن صحبت‌هایم را دارند یا نه. در نتیجه، طرفِ دیگر اغلب صحبتم را قطع کرده می‌گفت: «دیگر درباره آن برایم صحبت نکن.»

اما، اخیراً متوجه شدم که صرفاً در حال اعتباربخشی به خودم بوده‌ام و نه به دافا. با این رویکرد، چگونه می‌توانم واقعاً مردم را نجات دهم؟ بنابراین، به‌تدریج به صحبت‌های سایر تمرین‌کنندگان گوش کردم، خصوصاً، اینکه چگونه می‌توان به‌طور مؤثری با افراد صحبت کرد. به‌تدریج، یاد گرفتم که چطور با مردم ارتباط بهتری برقرار کنم، به‌طوری‌که آنها بتوانند حرف‌هایم را درک کرده و بپذیرند.

یک بار، دختر یکی از تمرین‌کنندگانِ در حبس را تا اداره پلیس همراهی ‌کردم. او درباره وضعیت مادرش با آنها شروع به گفتگو کرد.

او گفت: «مادرم حدوداً 70 ساله است. نیمی از عمرش را سخت کار کرده، از افراد خانواده‌اش مراقبت کرده و فرزندانش را بزرگ کرده است. بانویی ساده، فروتن و درستکار است که در مزرعه بزرگ شده است. با توجه به سال‌ها کار سخت تمایلی نداشت برای درمان بیماری‌اش پولی هزینه کند، درحالی‌که مسن‌تر می‌شد، دچار بیماری‌های متعددی شده بود. خصوصاً ورم زانوی چپش او را آزار می‌داد که گاهی اوقات بسیار دردناک می‌شد. از زمانی‌که فالون گونگ را تمرین کرده است، طی دوسال گذشته، دیگر درد نمی‌کشد. مادرم فرد خوبی است. امیدوارم که شما بتوانید به او کمک کنید. خانواده‌مان به او نیاز دارد. نمی‌توانم بدون او کارها را انجام دهم. خواهش می‌کنم به ما کمک کنید. خواهش می‌کنم به مادرم اجازه دهید به منزل بازگردد. هرکاری که می‌توانید انجام دهید، من و خانواده‌ام برای همیشه از شما سپاسگزار خواهیم بود. متشکرم.»

افرادی که در اداره پلیس بودند بسیار تحت‌تأثیر قرار گرفتند. یکی از آنها گفت: «پیام شما را به مسئولین بالاتر منتقل می‌کنیم. شما و موقعیتی که در آن قرار گرفته‌اید را درک می‌کنیم.»

پذیرفتن صحبت‌های این دختر برای‌شان آسان بود و واقعاً قلب‌شان را تحت‌تأثیر قرار داد.

استاد بیان کردند:

«به ظاهر، ما به دنبال حمایت دافا از طرف مردم جهان هستیم. این افکار سمت دنیایی بشر است، در این مکان بشری ظاهر می‌شود. اما در بُعد دیگر وارونه می‌شود. هرکسی که دافا را حمایت می‌کند یا از دافا طرفداری می‌کند موجودیتش را در آینده تثبیت می‌کند و بنیانی را برای کسب فا در آینده بنا می‌گذارد.» ("آموزش فا در کنفرانس فای غرب ایالات متحده")

هر موقع از ملاقات با مسئولین باز می‌گردیم، گروه را از تمام اطلاعات مربوطه مطلع می‌سازیم. آنگاه، گروه مسئول تحریر نامه‌ها، سعی می‌کند از این اطلاعات برای کمک در نامه نگاری به این مراکز استفاده کند.

ما با یکدیگر به‌طور کامل همکاری می‌کنیم و همه چیز را با قلب و ذهنی واحد انجام می‌دهیم. هدف‌مان این است که هر پرونده با آزاد شدن تمرین‌کننده به پایان برسد.

زمانی، با دختر یک تمرین‌کننده محبوس به دادگاه رفتم تا با قاضی درباره مادرش صحبت کند. ما مصمم بودیم که وادارشان کنیم پرونده را مختومه اعلام کنند، باور داشتیم که آن تنها گزینه‌ای است که می‌توانیم افراد در آنجا را آزاد کنیم.

دختر تمرین‌کننده مذکور شروع به صحبت درباره تغییرات بزرگی کرد که پس از تمرین فالون گونگ در مادرش ایجاد شده بود، اما طولی نکشید که قاضی صحبت‌هایش را قطع کرد و گفت: «اجازه بدهید درباره این مطلب در دادگاه و در طول محاکمه صحبت کنیم.»

دختر این تمرین‌کننده نتوانست خودش را کنترل کند و با صدای بلندی خطاب به قاضی گفت: «بدون محاکمه!»

بلافاصله ضابط با کارمند دیگری آمد و ما را به اتاق قاضی بردند. آنها از ما عکس گرفتند و فضای پرتنشی ایجاد شد.

می‌دانستم که جنگی میان خیر و شر در بُعدی دیگر در گرفته است. افکار درست فرستادم تا مداخله نیروهای کهن را ازبین ببرم و از استاد درخواست کردم که به من توان و قدرت ببخشند.

قاضی و دیگران نشستند و به صحبت‌های دختر این تمرین‌کننده گوش دادند. او حقایق بسیاری را درباره مادرش و فالون گونگ بیان کرد.

من در حمایت از او گفتم: «در خانه به این خانم جوان بسیار سخت می‌گذرد. به‌محض اینکه شنید ممکن است یک جلسه دادرسی تشکیل شود، احساس ناراحتی کرد، او می‌داند که مادرش قانون را نقض نکرده یا مرتکب جنایتی نشده است و هیچ مبنای حقوقی برای بازداشتش وجود ندارد، بنابراین، برایش سخت است که آن را درک کند و بپذیرد. ما حقیقتاً به کمک شما نیاز داریم. بابت زمانی که در اختیارمان می‌گذارید و به صحبت‌های مان گوش می‌دهید قدردانی می‌کنیم.»

یکی از افراد در آنجا پاسخ داد: «خوب گفت.»

من دریافتم که باید برای قاضی و سایر افراد، وقار، نیک‌خواهی و بردباری که درخور تمرین‌کنندگان واقعی دافا است را واقعاً به‌نمایش بگذاریم.

چندبار به دختر این تمرین‌کننده کمک کردم تا در اداره 610 با بیان حقایق مربوط به تغییرات جسمی و روانی مادرش پس از تمرین فالون گونگ، بتواند به دافا اعتبار ببخشد.

بطوری‌که، وقتی می‌خواستیم آنجا را ترک کنیم، فردی در آنجا گفت: «از زمانی‌که افرادی مثل شما به اینجا می‌آیند، نامه‌های بسیاری درباره فالون گونگ دریافت کرده‌ام.»

پاسخ دادم: «چون شما آنها را دریافت کردید، آنها را بخوانید. این رابطه تقدیری شما است.»

اخیراً نامه‌ای به این شخص نوشتم تا او را بیشتر تشویق کنم که این تمرین‌کننده را آزاد کند.

ادامه دارد...