(Minghui.org) لازم است به ما تمرین‌کنندگان چینی گاهی یادآوری شود که تنها هدف از روشنگری حقیقت این نیست که مردم حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) و سازمان‌های وابسته به آن را ترک کنند. استاد بیان کردند:

«فکر می‌کنم در محل‌های گردشگری، نباید خودِ خروج از حزب یا پیشگامان جوان یا «سه‌کناره‌گیری» را هدف خود قرار دهید. همگی به‌خاطر داشته باشید، قرار است روشن کردن حقیقت و نجات مردم را به‌عنوان هدف خود در نظر داشته باشید! (تشویق پرشور) اگر احساس می‌کنید آن فرد می‌تواند نجات یابد، پس این خوب است.» درآموزش فا در کنفرانس فای نیویورک 2016

پس چطور می‌توانیم با گردشگران چینی صحبت کنیم که به طور همزمان پذیرای حرف‌هایمان باشند؟

مردم چینی در مکان‌های گردشگری معمولاً به دو طریق عمل می‌کنند. بعضی سکوت اختیار می‌کنند و حاضر به دریافت فلایرها نیستند. برخی نیز خشمگین می‌شوند و نظرشان را با مجادله و گفتن حرف‌های بد بیان می‌کنند. رفتار آنها بازتاب قلب من است. در ظاهر مواجهه با واکنش آنها سخت است. اما پس از فرستادن افکار درست و نگاه به درون برای یافتن افکار و عقاید بشری‌ام، مسائل شکل دیگری به خود گرفتند.

تغییر یک موقعیت منفی با افکار مثبت

گروهی از گردشگران درحال استراحت بودند، نزدشان رفتم و سعی کردم به آنها روزنامه‌هایی حاوی اطلاعات فالون گونگ بدهم. دو نفر از آنها ادعا کردند که نمی‌توانند آن را بخوانند. چون می‌دانستم این یک مداخله است، ناراحت نشدم.

با حالتی دوستانه از آنها پرسیدم: «اهل کجا هستید؟» یک از آنها با لبخند گفت: «همشهری استاد فالون گونگ» هستیم. با خودم فکر کردم آنها از چانگچون می‌آیند و همشهری‌های استاد هستند، در همین زمان جریان گرمی از انرژی از درونم عبور کرد و مصمم شدم آنها را نجات دهم. به محض اینکه چنین فکری کردم، خانم جوانی در گروه، نسخه‌ای از آن روزنامه را درخواست کرد.

او با دیدن صفحه اول که در حمایت از تعقیب قانونی جیانگ زمین بود به من گفت: «اگر از من بپرسید، او باید به دار آویخته شود. او بسیار فاسد است.» از فرصت به‌دست آمده استفاده کردم و گفتم: «او بخاطر کشتن تمرین‌کنندگان فالون گونگ برای برداشت اعضای بدن‌شان خیلی فراتر از این حرف‌ها است. در روزنامه با تمام جزئیات شرح داده شده است.» در این لحظه دو نفری که گفته بودند نمی‌توانند بخوانند، از من دو نسخه از روزنامه را درخواست کردند.

با گروهی از گردشگران درباره موضوع حقه خود سوزی میدان تیان‌من گرفته تا برداشت اجباری اعضای بدن صحبت کردم. به آنها گفتم که تمرین‌کنندگان چطور از مزایای این تمرین بهره‌مند شده اند و فالون گونگ در بیش از 100 کشور دنیا تمرین می‌شود و حمایت‌های جهانی دریافت کرده است. اثر تبلیغات افترا آمیز ح.ک.چ در حین مکالمه‌مان از بین رفت.

درخواستی خالصانه، بدون طلب

گروهی از گردشگران را بیرون از ساختمان شهرداری دیدم و خواستم به آنها روزنامه بدهم ولی هیچ کسی نپذیرفت. به درون نگاه و وابستگی به ترس، غرور و مبارزه را پیدا کردم. همچنین متوجه شدم نسبت به گردشگرانی که از گرفتن مطالبم اجتناب می‌کنند دچار افکار منفی می‌شوم. روی پاک کردن این افکار و عقاید بشری منفی کار کردم.

در حال فرستادن افکار درست بودم که گروه آنجا را ترک کرد. در کمال شگفتی مردی در آخر صف، ناگهان به طرف من برگشت و گفت: «یک نسخه به من بدهید.» وقتی برای مکالمه باقی نبود بنابراین فقط برای او آرزوی سفر خوبی کردم. او تشکر کرد.

فهمیدم فقط زمانی که خودم به‌خوبی تزکیه می‌کنم، قادر هستم مردم را نجات دهم. افکار و عقاید منفی بشری‌ام باعث ایجاد زمینه‌ای منفی می‌شود و همین وضعیت مانع افکار درست گردشگران و قبول روزنامه می‌شود. زمانی که افکار و عقاید منفی‌ام را پاک می‌کنم و برای از بین بردن عوامل شیطانی افکار درست می‌فرستم، مسائل به نحو بهتری تغییر می‌کنند.

چون گردشگران دیگری را در آن لحظه ندیدم، نشستم و فا را مطالعه کردم. با شنیدن صدایی سرم را بالا آوردم و مردی را دیدم که از من روزنامه گرفته بود. او مرد دیگری را همراه خود آورده بود و از من خواست تا دربارۀ آزار و شکنجه برای دوستش توضیحاتی بدهم. وقتی این کار را کردم، او ح.ک.چ و سازمان‌های وابسته به آن را ترک کرد.

با خودم فکر کردم که آن مرد چه شخص خوبی است. باید کمک کنم تا او نیز ح.ک.چ را ترک کند. در همین فکر بودم که او شش نفر دیگر را همراه خود آورد و به آنها گفت به حرف‌هایم گوش دهند و بدین صورت من صحبتم را شروع کردم. سپس به خود او نیز کمک کردم از حزب خارج شود. من روی تعداد افرادی که کمک کردم تا از حزب خارج شوند تمرکز نکردم. فقط به این فکر می‌کردم که واقعاً چطور می‌توانم به مردم کمک کنم تا حقیقت آزار و شکنجه را درک کنند.

تذکر نکاتی سودمند از سوی راهنمایان تور

از زمانی که روی فرستادن افکار درست و نگاه به درون تمرکز کرده‌ام، بیشتر راهنمایان تور می‌آیند و با من صحبت می‌کنند. می‌دانستم چون در مسیر درست قرار دارم، استاد چنین نظم و ترتیبی داده‌اند تا به مردم بیشتری را نجات دهم.

روزی یک راهنمای سوئدی آمد و درباره فالون گونگ یک ساعت با هم صحبت کردیم. برایش گفتم که من و خانواده‌ام چطور از مزایای آموزه‌های فالون گونگ بهره‌مند شده‌ایم. همچنین برایش توضیح دادم در طول آزار و شکنجه چه اتفاقاتی افتاده است. ما مکالمه خوبی با هم داشتیم و او به دقت گوش می‌داد و به نظر می‌رسید مایل است فالون گونگ را نیز بیاموزد. در پایان او توصیه کرد که صحبت را با موضوع فالون گونگ شروع نکنم. اگر با موضوع اروپای شمالی و وضعیت فعلی کسب و کار شروع کنم برای گردشگران جذاب‌تر خواهد بود.

راهنمای توری از دانمارک با دیدن من گفت: «من فکر می‌کنم چند سال پیش شما را دیده بودم. تمرین‌کنندگان فالون گونگ در دانمارک نیز مانند شما هستند. آنها سال‌ها است که هر روز درباره آزار و شکنجه صحبت می‌کنند. ما نیز صحبت می‌کنیم اما برای این کار پول می‌گیریم. با اینکه شما چیزی دریافت نمی‌کنید، اما هر روز اینجا هستید. من حقیقتاً شما را تحسین می‌کنم.»

او نیز توصیه کرد که با آزار و شکنجه و برداشت اعضای بدن، صحبت را شروع نکنم. او گفت: «درباره زندگی در اروپای شمالی و تغذیه صحبت کنید. (نکته: من معمولاً مقابل یک مغازه مواد غذایی روشنگری حقیقت می‌کنم.) این موضوعات توجه‌شان را جلب می‌کند. از آن پس به توصیه آن راهنما گوش کردم و پس از صحبت با گردشگران درباره عنوان‌های مختلف جالب، به راحتی مکالمه را به روشنگری حقیقت سوق دادم.

آمدن برای مطلع شدن از حقیقت

مرد جوان 30 ساله‌ای پرسش‌های ساده‌ای درباره آزار و شکنجه فالون گونگ از من پرسید. او می‌خواست بداند که آیا برداشت اجباری اعضای بدن حقیقتاً در حال رخ دادن است. من با شرح جزئیات به او پاسخ دادم.

در میان گفتگوی‌مان، همسر مرد آمد و از او خواست تا با هم به دیدن مناظر بروند اما او گفت که همسرش به تنهایی برود. می‌توانستم نگرانی همسرش را ببینم چرا که او تنها فردی بود که با من صحبت می‌کرد و ممکن بود پس از بازگشت به چین دچار دردسر شوند. کمی بعد همسرش دوباره آمد و تلاش کرد او را وادار به رفتن کند اما مرد باز هم مخالفت کرد.

می‌‌دانستم که او می‌بایستی برای دریافتن حقیقت به آنجا آمده باشد. همچنان که ما گرم صحبت بودیم همسرش دوباره آمد و شکایت‌کنان گفت: «ما تمام پولمان را خرج کرده‌ایم که به این حرف‌ها گوش کنیم؟» آن مرد به همسرش گفت همراه سایرین برود و هر موقع بازدید‌هایشان تمام شد بازگردد. سرانجام همسرش او را ترک کرد. ما صحبت جامعی درباره آزار و شکنجه داشتیم و به او کمک کردم از ح.ک.چ خارج شود.

به درک من، تا زمانی که حقیقتاً خودمان را تزکیه می‌کنیم، استاد به ما کمک می‌کنند تا در مناطق گردشگری محیط جدیدی برای نجات موجودات ذی‌شعور بیشتری فراهم کنیم.