(Minghui.org) ماجراهای ذیل مربوط به تمرینکنندگان فالون دافا است که بیماریهای چشمیشان بهبود یافت و بیناییشان را دوباره بدست آوردند.
بهبودی بینایی پس از خواندن جوآن فالون
به منظور بهبودی سلامتیام هنرهای رزمی را شروع کردم اما به دلیل زیادهروی در آن دچار بیماریهای زیادی شدم که یکی از آنها کاهش بیناییام بود. چون چشمانم دردناک و اشکآلود بود نمیتوانستم چیزی بخوانم.
یکی از دوستانم فالون دافا را به من معرفی کرد. او گفت که تمرینات شامل 5 بخش است و روی بهبودی خصوصیات اخلاقی شخص تأکید میکند. وقتی خواستم بیشتر با آن آشنا شوم، کتاب اصلی این تمرین جوآن فالون را به من داد.
کتاب را که باز کردم عکس استاد (استاد لی، بنیانگذار و استاد فالون دافا) را دیدم و احساس کردم که قبلاً ایشان را ملاقات کردهام. این کتاب اصولی را تشریح میکرد که قبلاً هرگز نشنیده بودم. 4 ساعت کتاب را خواندم و اصلاً متوجه نشدم که پسرم به خانه آمد. چشمانم خوب بود و بهراحتی میتوانستم کتاب را بخوانم. به این ترتیب بیناییام کاملاً بهبود یافت!
جوآن فالون به من آموخت چطور فرد خوبی باشم. میخواستم این تمرین را انجام دهم و از اصول دافا پیروی کنم. طولی نکشید که بیماریهایم از بین رفت. حالا 20 سال از آن زمان میگذرد و بهراحتی میبینم.
فالون دافا سپاسگزارم! استاد بهخاطر سلامتیام سپاسگزارم.
پس از 40 سال توانستم ببینم
خانم خانهداری ساکن دهکده کوچک کوهستانی در استان سیچوآن شمالی هستم. این تجربه من است که چطور بیناییام را بدست آوردم.
در سال 1961 بیناییام را از دست دادم درحالیکه با شوهر و 4 فرزندم زندگی میکردم.
یک بار در سال 2002 نوهام از مدرسه به خانه آمد و از من پرسید که آیا میخواهم به سخنرانیهای استاد فالون دافا گوش کنم. من موافقت کردم. 2 روز به سخنرانیها گوش دادم درحالیکه احساس میکردم چیزی در چشمانم میچرخد. احساس ناخوشایندی نبود و چشمانم دیگر اشکآلود نبود. روز سوم این موضوع را به دخترم گفتم و او گفت که بهخاطر گوش کردن به سخنرانیها بدنم در حال پاکسازی است و باید عبارات «فالون دافا خوب است. حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است!» را تکرار کنم.
هر روز میتوانستم واضحتر ببینم تا اینکه پس از گوش کردن به هر 9 سخنرانی توانستم در دهکده به تنهایی قدم بزنم. پس از 40 سال بیناییام را دوباره بازیافتم. خیلی خوشحال بودم که میتوانستم دوباره ببینم!
بسیاری از خویشاوندان، دوستان و همسایهها برایم خوشحال بودند. با اینوجود هنوز برخی تردید داشتند. یکی از روستاییان به من هشدار داد که زیاد در اینباره صحبت نکنم. زیرا تمرینکنندهای را میشناخت که او را به اردوگاه کار اجباری فرستاده بودند. او نمیخواست برای من نیز چنین اتفاقی رخ دهد.
اما من ترسی نداشتم و همچنان به مردم میگفتم: «فالون دافا خوب است! حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است!»
حالا برای خرید به بازاری میروم که حدود 5 کیلومتر از خانه فاصله دارد. صبح زود از خانه بیرون میروم و در طول مسیر مردم از من میپرسند که چطور میتوانم ببینم. به آنها میگویم که بیناییام را با تکرار جمله «فالون دافا خوب است» بدست آوردم.
حالا 80 سال دارم و هنوز سالم هستم. حتی در کارهای سبک به خانوادهام کمک میکنم.
تمام خانوادهام از استاد و فالون دافا سپاسگزار است. همچنان به مردم خواهم گفت که «فالون دافا خوب است» و تجربهام را برایشان شرح میدهم.