(Minghui.org) پس از ازدواج در سن 24 سالگی متوجه شرارت‌های شوهرم شدم. او سیگار می‌کشید، الکل مصرف می‌کرد و قمارباز بود. اغلب نیمه‌شب مست به خانه باز می‌گشت و همه جا استفراغ می‌کرد. با اینکه حرفی نمی‌زدم اما بسیار عصبانی بودم. یک بار شنیدم مرد مستی در زمستان به زمین خورده و از شدت سرما مرده است. از نیمه‌شب گذشته بود و شوهرم هنوز به خانه نیامده بود. می‌ترسیدم که اتفاقی برای او افتاده باشد. بیرون رفتم و به دنبال او گشتم تا اینکه در یک ساختمان در حال ساخت او را در حال قمار پیدا کردم. از شدت عصبانیت گریه کردم و به خانه بازگشتم. وقتی به خانه بازگشت با او مشاجره کردم.

والدین شوهرم از او طرفداری کردند و پس از این حادثه رابطه‌مان پرتنش شد. مجادلات زیادی در خانه به وجود می‌آمد و وضعیت سلامتی‌ام رو به وخامت بود. نزد پزشکان زیادی رفتم و پول زیادی خرج کردم اما همه بی‌فایده بود. با اینکه 30 سال بیشتر نداشتم بسیار نحیف و لاغر شدم و امیدم به زندگی را از دست دادم.

در ژوئیه 1997 تمرین فالون گونگ را شروع کردم و دیدگاهم تغییر کرد.

استاد بیان کردند:

«بر طبق تئوری یین و یانگ، خانم‌ها نباید سخت باشند، بلکه باید ملایم باشند.» («آموزش فا در ملاقات نیویورک»)

استاد همچنین بیان کردند:

«نفع شخصی و آزادی شخصی جایگزین همه چیز شده است. آن موقع در کجا گرمای یک خانواده را می‌یابید؟ مردم با یکدیگر رقابت دارند و سعی می‌کنند بر یکدیگر غلبه کنند- هیچ کسی حاضر به تصدیق کردن و رضایت دادن نیست. به شما می‌گویم، انسان‌ها نباید این‌گونه باشند! (تشویق)وقتی که حتی زوج‌ها جرأت ندارند به یکدیگر اعتماد کنند و هیچ جایی وجود ندارد که بتواند امنیت، گرما و محبت را به شما بدهد، آیا شما زندگی پر دردسری ندارید؟ در ذهنتان، با خودتان فکر می‌کنید: "این نباید چنین باشد. ما باید مکانی گرم و پرمحبت داشته باشیم. "اما رفتار بیرونی شما همه این را نابود می‌کند و صفات خودخواهانه شما وجود چنین جایگاهی را غیرممکن می‌سازد. هنگامی که همه این‌چنین رفتار می‌کنند، روابط فوق‌العاده بین انسان‌ها از بین می‌رود.»

تصمیم گرفتم از آموزه‌های استاد پیروی کنم و مجادلات خانوادگی را بدون ناراحت شدن حل و فصل کنم.

در فرصتی مهمانان زیادی داشتیم و غذاهای زیادی آماده کرده بودم. پس از اینکه همه غذا خوردند، نوبت من بود که بنشینم و غذا بخورم. پدرشوهرم از شوهرم خواست مقداری سبزی از زمین بچیند و بیاورد، اما او که چند لیوان مشروب خورده حاضر به انجام این کار نبود در نتیجه مشاجره‌ای میان آنها رخ داد. مادر شوهرم مرا مقصر می‌دانست. من آموزش استاد را به یاد آوردم که وقتی مورد ضرب و شتم یا دشنام واقع می‌شویم، مقابله به مثل نکنیم. عصبانی نشدم و سعی کردم مادرشوهرم را آرام کنم.

بعد‌از‌ظهر رفتم سبزی بچینم. با اینکه کار زیادی بود اما آن را انجام دادم و خسته نشدم. بعداً شوهرم و پدرش از اتاق‌هایشان بیرون آمدند. همه کمک کردند سبزی‌ها را خالی کنیم و شرایط به حالت عادی بازگشت.

از طریق فالون گونگ متوجه شدم که اعضای خانواده بر اساس روابط کارمایی در کنار هم قرار می‌گیرند. من به این روابط بسیار ارج می‌نهم و به این ترتیب می‌توانم به‌رغم رفتار شوهرم و والدینش، نسبت به آنها مهربان باشم. من به آنها اهمیت می‌دهم و غذاهای خوشمزه برایشان می‌پزم. پیش از رفتن به خرید از والدین شوهرم می‌پرسم که آیا چیزی نیاز ندارند. آنها از من بسیار راضی هستند و می‌گویند که خیلی خوب از آنها مراقبت می‌کنم.

بدون اینکه متوجه شوم، بیماری‌هایم از طریق تمرین فالون گونگ از بین رفت. 18 سال است که هیچ دارویی مصرف نکرده‌ام و حتی یک بار هم به بیمارستان نرفته‌ام. همیشه روحیه خوبی دارم و پرانرژی هستم.

حالا خانوادۀ هماهنگی دارم و می‌دانم به دلیل تمرین فالون گونگ است. صمیمانه از نجات نیک‌خواهانه استاد ابراز قدردانی می‌کنم. امیدوارم مردم بیشتری بتوانند خوبی فالون گونگ را تجربه کنند.