(Minghui.org) من تمرین‌کننده‌ای 74 ساله هستم که تمرین فالون دافا را در سال 1996 شروع کردم. بلافاصله تغییرات مثبت بسیاری را تجربه کردم و بیماری‌هایم ناپدید شدند. احساس می‌کردم که پرانرژی هستم و حتی بالا رفتن از طبقات چنان آسان بود که انگار کسی از پشت مرا هل می‌داد. فکر کردم: «این فالون دافا فوق‌العاده است. من هرگز این تمرین را کنار نخواهم گذاشت.»

بعد از شروع آزار و شکنجه فالون دافا در سال 1999، به تمرین ادامه دادم و استاد لی (بنیانگذار فالون دافا) مکرراً به من کمک کردند. موارد زیر برخی از آن نمونه‌ها هستند.

تصادف ماشین

یک روز در سال 2000 با یک تاکسی تصادف کردم و چند متر پرتاب شدم. برخورد بدنم به شیشه جلوی اتوموبیل به‌قدری شدید بود که در اثر ضربه دچار کوفتگی شدم. راننده وحشت‌زده شده بود و افراد زیادی برای تماشا جمع شدند.

به راننده تاکسی گفتم: «من تمرین‌کننده فالون دافا هستم. می‌توانی بروی.» بلند شدم و با پای پیاده آنجا را ترک کردم. می‌دانم که بدون کمک استاد به‌شدت آسیب می‌دیدم.

بهبودی سرطان دخترم

دخترم چهل ساله است. او سال‌ها پیش فالون دافا را تمرین می‌کرد اما بعد از شروع آزار و شکنجه تمرین را متوقف کرد. سپس تشخیص داده شد که به سرطان مبتلا شده است و این تشخیص‌ها توسط بیمارستان‌های شهرستان و استان تأیید شد. قرار شد در بیمارستان کالج پزشکی یونیون پکن، یکی از بهترین بیمارستان های چین، تحت عمل جراحی قرار گیرد.

به‌منظور کمک به او که به شرایطش فکر نکند، تعدادی دی‌وی‌دی‌های تولید شده توسط تمرین‌کنندگان را به او دادم. آنها درباره تاریخچه فالون دافا بودند و ازآنجاکه قبلاً فالون دافا را تمرین کرده بود، خیلی علاقه‌مند شد. در روز سومی که دی‌وی‌دی‌ها را تماشا کرد، ناگهان با سرفه چیزی مانند توپی سیاه و خونی بالا آورد.

شوهرش شگفت‌زده شد از اینکه او این تومور را با سرفه بیرون آورد. پدر و مادرش نمی‌توانستند آن را باور کنند و به او اصرار کردند که به بیمارستان برگردد و مورد معاینه قرار گیرد. پزشکان تأیید کردند که تومور ازبین رفته است اما آنها نمی‌دانستند که چطور آن را توضیح دهند.

اعتیاد پسرم به مواد مخدر

پسرم تصمیم گرفت که کسب و کار خودش را شروع کند. ازآنجاکه تجربه زیادی نداشت، به‌سرعت همه پولی که سرمایه‌گذاری کرده بود، حدود ده‌ها هزار یوآن را ازدست داد و تحت تأثیر دوستانش شروع به مصرف مواد مخدر کرد.

زمانی که از این موضوع آگاه شدم خیلی غمگین شدم. به او گفتم که «فالون دافا خوب است» و «حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری خوب است» را بخاطر بسپارد. او تأیید کرد و گفت که می‌داند دافا خوب است.

متأسفانه او به مصرف مواد مخدر ادامه داد. زمانی که پلیس او را دستگیر کرد و به اداره پلیس برد، وحشت‌زده شد و فندکش را بلعید. زمانی که او را به بیمارستان بردند عکس اشعه ایکس فندک را در معده‌اش نشان داد. پلیس با ما تماس گرفت و گفت که می‌توانیم او را به قید وثیقه به خانه ببریم به شرطی که 2 هزار یوآن برای درمان پزشکی‌اش پرداخت کنیم.

بعد از اینکه پسرمان را از اداره پلیس بیرون آوردیم، او را به بیمارستان دیگری بردم. پزشکان توصیه کردند که بلافاصله تحت عمل جراحی قرارگیرد و گفتند که مایع داخل فندک می‌تواند به معده‌اش آسیب بزند. پسرم را به خانه بردم که برای عمل جراحی آماده شود.

ما به بیمارستان بازگشتیم، با این حال زمانی که پزشکان دوباره معاینه کردند فندک ناپدید شده بود. ما با خوشحالی به خانه برگشتیم.

بعد از این اتفاق پسرم مصرف مواد مخدر را ترک کرد. به او توضیح دادم که ازآنجا که او صمیمانه باور داشت که فالون دافا خوب است و حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری خوب است، استاد به او کمک کردند و او توانست مصرف مواد مخدر را کنار بگذارد.

گفتم: «در غیراین‌صورت سخت ‌بود که اینقدر راحت مصرف مواد مخدر را کنار بگذاری. او گفت که بسیار سپاسگزار استاد لی است.