(Minghui.org) در سال ۲۰۰۳، تشخیص داده شد که دچار بیرون‌زدگی دیسک کمر هستم. مسکن مصرف می‌کردم و همچنان به کار در مزرعه ادامه می‌دادم، اما درد در‌نهایت به‌حدی طاقت‌فرسا شد که نمی‌توانستم از رختخواب بیرون بیایم و حتی برای هر گونه حرکت‌ و جابجایی نیاز به کمک داشتم.

برای درمان این درد مزمن پیگیری کردم، اما طب مدرن قادر به درمان من نبود یا حتی نمی‌توانست اندکی آن را تسکین دهد. این فالون دافا بود که مرا درمان کرد و زندگی‌ام را به من برگرداند.

نگرانی‌ها و بیماری‌ها

قبل از اینکه یک تمرین‌کننده فالون دافا شوم، من و همسرم درباره مسائل مالی خانواده‌مان نگران بودیم. دو فرزند ما هنوز مدرسه می‌رفتند و ما باید برای آنها شهریه پرداخت می‌کردیم. شوهرم مجبور شد به شهری دور سفر کند تا شغلی با حقوق بهتر داشته باشد.

به‌خاطر اضطراب شدید ناشی از شرایط خانوادگی، دچار مشکلاتی در وضعیت سلامتی‌ام شدم. بیماری‌هایی از قبیل غده‌های مستعد سرطانی‌شدن در سینه، خشکی و سفتی شانه، ورم در پاها، تنگی نفس مزمن، و سرگیجه داشتم. وضعیت ضعیف سلامتی‌ام مرا به بحر تفکر بسیار فرو برد و افکارم درخصوص معنای زندگی جدی شد، مبنی‌بر اینکه آیا ما پس از مرگ هستی خواهیم داشت و همچنین درباره وجود موجودات الهی اندیشیدم.

کتابی گرانبها

یک روز شوهرم با یک کتاب به خانه آمد و توصیه کرد که آن را بخوانم. این کتاب درباره فالون دافا بود. گفتم: «نمی‌خواهم آن را بخوانم. من پخش آن خودسوزی وحشتناک را در تلویزیون تماشا کردم.»

شوهرم آرام و باحوصله بود و توضیح داد که چگونه خانمی را که فالون دافا را تمرین می‌کند ملاقات کرده بود. او گفت: «آن خانم توضیح داد که چگونه پس از شروع تمرین بیماری‌هایش از بین رفتند و همچنین توضیح داد که حادثه خودسوزی یک فریب ساختگی است که به دست جیانگ زمین، رهبر سابق حزب صحنه‌سازی‌شده بود، چراکه افزایش بسیار زیاد تعداد تمرین‌کنندگان فالون دافا در چین حسادت او را برانگیخته بود. برای اینکه عامه مردم را متقاعد کند که از فالون دافا نفرت داشته باشند، صحنه دروغین خودسوزی را برنامه‌ریزی کرد.»

من هنوز هم تمایلی به خواندن کتاب نداشتم، به‌طوری که همسرم گفت: «من ابتدا آن را می‌خوانم و دیدگاهم درباره آن را به شما می‌گویم.»

شوهرم خواندن کتاب را طی چند روز بعد به پایان رساند و به من گفت: «من فکر می کنم فالون دافا خوب و کاملاً متفاوت از آن چیزی است که در رسانه‌ها دیده‌ایم.»

موافقت کردم تا نگاهی به آن بیندازم. بسیار شگفت‌زده و سرشار از انرژی شدم زمانی که خواندم: «هدایت حقیقی مردم به سوی سطوح بالا» جوآن فالون. این کتاب به سؤال‌هایم درباره زندگی پاسخ داد، سؤال‌هایی که نومیدانه به دنبال پاسخ آنها بودم. مصمم شدم که یکی از تزکیه‌کنندگان استاد لی (بنیانگذار فالون دافا) شوم.

چنان غرقه در خواندن کتاب شدم که متوجه نشدم پاسی از شب گذشته است. این کتاب فراتر از انتظاراتم بود. به خواندن آن تا پس از نیمه‌شب ادامه دادم و پس از آن تا صبح خوابیدم.

صبح روز بعد، درست لحظه‌ای که شنیدم شوهرم می‌گفت که صبحانه آماده است، به‌سرعت نشستم. شوهرم که شگفت‌زده بود پرسید: «چگونه خیلی سریع توانستی بنشینی؟ آیا در ناحیه پشت بدن هنوز هم احساس درد داری؟» درکمال تعجب و شادمانی، در ناحیه پشتم احساس آزاردهنده‌ای نداشتم. می‌دانستم که استاد لی مرا به‌عنوان یک تمرین‌کننده پذیرفته بودند.

تبدیل شدن به یک تمرین‌کننده واقعی

تمرین‌کننده‌ای را که فالون دافا را به شوهرم معرفی کرده بود پیدا کردم. به او گفتم که خواندن کتاب را به پایان رساندم و از او خواستم که پنج تمرین را به من آموزش دهد. او از درخواست من به گریه افتاد و گفت: «باوجود آزار و اذیت خشونت‌بار دولت، شما هنوز هم مایل به تمرین دافا هستید. باید از استاد به‌خاطر نجات زندگی شما تشکر کنم.»

به منظور درک اصول درخصوص فردی بهترشدن، شروع به خواندن بسیاری از سخنرانی‌های استاد کردم. به‌این‌ترتیب سفر بازگشت به سرشت اصلی‌ام را آغاز کردم، به‌خاطر کسب دافا خودم را فرد خوش‌شانسی به‌شمار می‌آورم.

اعضای خانواده‌ام شروع به تمرین کردند

به‌تدریج، اعضای خانواده‌ام نیز تزکیه در دافا را آغاز کردند. پدرم دچار نکروز مفصل ران شده بود و به مقدار بسیار زیادی از داروهای طب چینی و غربی را مصرف می‌کرد تا دردهایش را تسکین دهد. او ‌ظرف شش ماه پس از تمرین فالون دافا درمان شد و توانست به کارش در یک کوره آجر بازگردد.

ورم مزمن مخاط بینی مادرم هم درمان شد. خواهرم به‌محض خواندن عبارت «فالون دافا خوب است، حقیقت، نیک‌خواهی و بردباری خوب است» علائم خونریزی مغزی‌اش از بین رفتند.

شوهر و فرزندانم نیز خوبی دافا را تصدیق کردند و اغلب عبارت «فالون دافا خوب است» را تکرار می‌کردند. آنها به وضعیت سلامتی خوبی دست یافتند و از رحمت آن بهره‌مند شدند. من خودم طی ده سال گذشته که شروع به تمرین کردم، حتی یک بار هم بیمار نشدم. این ازعجایب فالون دافا است.